1fenjanchay.blogfa.com
Server Error- blogfa.comمشکلی در اجرای برنامه یا عملیات درخواستی پیش آمده است. ممکن است مشکل به دلیل بروز رسانی سایت باشد، لطفا درخواست خود را دقایقی دیگر تکرار کنید.
http://1fenjanchay.blogfa.com/
مشکلی در اجرای برنامه یا عملیات درخواستی پیش آمده است. ممکن است مشکل به دلیل بروز رسانی سایت باشد، لطفا درخواست خود را دقایقی دیگر تکرار کنید.
http://1fenjanchay.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
2.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
2.317 sec
SCORE
6.2
Server Error- blogfa.com | 1fenjanchay.blogfa.com Reviews
https://1fenjanchay.blogfa.com
مشکلی در اجرای برنامه یا عملیات درخواستی پیش آمده است. ممکن است مشکل به دلیل بروز رسانی سایت باشد، لطفا درخواست خود را دقایقی دیگر تکرار کنید.
مورچهها - من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/post/200
من راز فصلها را میدانم. مورچههای عزیزمان همه با هم جمع شده بودند تا جسد سوسک گندهی بخت برگشتهای را که از روی سمهای کنار لانهشان گذشته بود، به عنوان آذوقه به سوراخ ببرند. متحیرم به خدا. ساعت ۱:۳٦ ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/٢٩. پیام های ديگران . میازار موری که دانه کش است. این خانه تعطیل است. عوارض داروی ضد افسردگی. اگر تو هم مثل من یک مامان بیچارهای این پست را بخوان. همين الان به چي فكر ميكني؟ Follow me on Twitter.
عوارض داروی ضد افسردگی - من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/post/195
من راز فصلها را میدانم. عوارض داروی ضد افسردگی. دوستی بهم ایمیل زده بود که در مورد فلان داروی ضد افسردگی براش تحقیق کنم. توی توضیحاتش نوشته مهمترین عارضه این دارو ایجاد خوابآلودگی و خمودگی (همان افسردگی خودمان) است. به قول این دوستانمان. ساعت ۱۱:٤٩ ق.ظ روز ۱۳٩٠/۳/٤. پیام های ديگران . میازار موری که دانه کش است. این خانه تعطیل است. عوارض داروی ضد افسردگی. اگر تو هم مثل من یک مامان بیچارهای این پست را بخوان. همين الان به چي فكر ميكني؟ Follow me on Twitter.
اگر تو هم مثل من یک مامان بیچارهای این پست را بخوان - من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/post/194
من راز فصلها را میدانم. اگر تو هم مثل من یک مامان بیچارهای این پست را بخوان. دکتر نگاهی به قیافه غمزده من انداخت و گفت چیز چندان مهمی نیست ولی باید با یک متخصص مغز و اعصاب مشورت کنید. پرسیدم میتواند تشنج باشد که یک جورهایی طفره رفت و گفت باید بررسی شود. برایش یک قرص مینویسم که روزی این قدر بهش بدهید و اینها. گفت آرامبخش است و خوابش را تنظیم میکند. تا دکتر خودش بهمان وقت بدهد، سه چهار روز را با کابوسهای شبانه و استرسهای روزانه گذراندم. با همه اینها تا روز معاینه پزشک مغز و اعصاب خواب و خورا...
مامان - من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/post/192
من راز فصلها را میدانم. در جعبه نخ سوزن را برداشتم و دیدم پشتش چیزهای زیادی نوشته "24 فروردین سونوگرافی مولود، پسره، به مبارکی. 18اسفند امتحان محسن. 20 تیر تعویض ماشین حسن" چیزهای دیگری هم بود که درست یادم نیست. همهش درباره ما. یک جور نازنینی ساده و بیپیرایه. فقط آخر همه جملهها، یک چیزی نوشته بود که بیخودی اشک را کشاند توی چشمهام. چه فرق میکند کجا باشید وقتی دلتان خوش و تنتان سالم باشد. خدا یار و نگهدار همه عزیزانم.". پیام های ديگران . میازار موری که دانه کش است. این خانه تعطیل است.
من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/1388/9
من راز فصلها را میدانم. سال روزهای دراز و استقامتهای کم. سالی که غرور گدایی کرد. ساعت ۱:٤٦ ب.ظ روز ۱۳۸۸/٩/٢٩. پیام های ديگران . یک جفت مهتابی داشتیم توی هالمان که از همان یکی دو روز بعد از نصبش هیچ وقت جفتشان با هم روشن نمیشدند. اصلا پنداری با هم قرار کرده بودند شیفتی کار کنند. این طوری هم نبود که همیشه همانی که دیروز روشن بوده، امروز هم روشن بماند. آنهایی که علی را میشناسند میدانند که گیر دادنش به یک کار چه معنی و مفهومی میتواند داشته باشد. بهش گفتم: علی امروز روز بزرگی در زندگی من و توست. ...
میازار موری که دانه کش است - من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/post/197
من راز فصلها را میدانم. میازار موری که دانه کش است. تو را به خدا میازار، تو را به سر جدت میازار". حالا که این سطرها را به پایان می برم روی انگشت هایم، روی صفحه کلیدم، روی مونیتورم، روی دیوار بغل کامپیوتر، روی میز و دراور و هر جایی که فکرش را بکنید رژه می روند و من انگار خنده از سر تمسخرشان را می شنوم که با دست به هم نشانم می دهند و ریسه می روند. ساعت ٤:۳٩ ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/٢. پیام های ديگران . میازار موری که دانه کش است. این خانه تعطیل است. عوارض داروی ضد افسردگی. همين الان به چي فكر ميكني؟
من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/1390/9
من راز فصلها را میدانم. مورچههای عزیزمان همه با هم جمع شده بودند تا جسد سوسک گندهی بخت برگشتهای را که از روی سمهای کنار لانهشان گذشته بود، به عنوان آذوقه به سوراخ ببرند. متحیرم به خدا. ساعت ۱:۳٦ ب.ظ روز ۱۳٩٠/٩/٢٩. پیام های ديگران . روزهایی که درباره به دنیا آوردن یک بچه فکر می کردم همیشه ترسم از این بود که دنیا جای خوبی برای زندگی کسی که حتمن دوست می دارمش، نباشد. ترسم از این بود که فردا نتوانم برای سوال تکراری خیلی از بچه ها از والدین شان جوابی پیدا کنم: "چرا من را به دنیا آوردی؟ پیام های ديگران .
من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/1388/10
من راز فصلها را میدانم. این نوشته برای توست که نوشتههای مرا میخوانی. ایمیلهایم را مرتب میکردم که چشمم روی فولدری که به نام او بود، ثابت ماند. چه ساده خاطره میشویم ما آدمها! این فولدر حالا مثل یک قاب عکس است، یا شاید یک یادگاری، یک بیت شعر که روزی توی دفتری نوشته شده باشد. این فولدر دیگر هرگز به روز نمیشود. چون صاحبش دیگر نمیتواند به من ایمیلی بزند. شاید کوتاه و غیرقابل پیشبینی بودن زندگیست که تلخی و شیرینیش را همزمان بهت میچشاند. چه تلاش خندهداری! پیام های ديگران . قمریها پرندههای...چند وقت...
من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/1388/11
من راز فصلها را میدانم. خودت را در یک جمله توصیف کن. بازی وبلاگی به دعوت روزبه. به نظر میرسد که یک جمله خیلی مجال کوتاهیست. آن هم برای کسی که هنوز نمیتواند بگوید خودش را به درستی میشناسد. با اجازه صاحب بازی من جملههای بیشتری میخواهم:. چیزهایی که دوست دارم و نمیدارم همه بخشهایی از وجود مناند. ساعت ۳:٥۳ ب.ظ روز ۱۳۸۸/۱۱/٢٧. پیام های ديگران . خواب میبینم، خواب دیدنی. خواب میبینم در میزنند. در را که باز میکنم شجریان. یک راست میرود توی اتاق و پشت کامپیوتر مینشیند. میگوید نس...پیام های ديگران .
من راز فصلها را میدانم
http://moloudk.persianblog.ir/1389/3
من راز فصلها را میدانم. رو کرد به دختری که کنارش نشسته بود و گفت: «ازدواج به نظر من یه اقدام مسخرهست. من که از ازدواج هیچ خیری ندیدم. چهاردده ساله ازدواج کردم، بعد همه ناراحتیهایی که سر بچهدار نشدن شوهرم کشیدم و بدخلقیهای خانوادهاش رو تحمل کردم، حالا رفته عاشق یه دختر بیست ساله شده.». دختر جوان با هیجان و شگفتی گفت: «وااااای! شما چی کار کردین؟ شاید اشتباه کرده باشین.». زن ادامه داد: «تازه اگه بهت بگم تو این چهارده سال چه بلاهایی به سرم آورده دهنت وا میمونه.». پیام های ديگران . از همان روز خیلی چیزه...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
یک فنجان حرف تازه دم
یک فنجان حرف تازه دم. یادداشت های بی وقت. گفت اگر حمام گرم است بد نیست یک دوش بگیریم. نمی دانم چقدر از یازده شب گذشته بود. پدرم درنگ نکرد.پدرم دامادش بود. تندی صندلی ناهارخوری توی آشپزخانه را آوردیم، پلاستیک کشیدیم رویش و فرستادیم شان توی حمام. دوباره چند دقیقه ی دیگر از آن چند دقیقه ای که از یازده شب گذشته بود، گذشت. دست بابا از لا به لای بخار حمام بیرون آمد . سشوار می خواست تا آقاجون را همان جا خشک و گرم کند. برایش خیلی گشاد بود ولی شکایت نکرد. کلاهش را گذاشت سرش و خودش را به دستگاه اکسیژن رساند. از عر...
1fenjan-havaye-tazeh.blogfa.com
یک فنجان هوای تازه
یک فنجان هوای تازه. امشب کنار حوض خالی زیر مهتاب. یک قطره بوسه روی لبهایم چکیده. انگار یک دریای آبی ، نرم و آرام. تا ساحل خاکستر قلبم رسیده. یک روح آرام و سبک مانند یک ابر. بر جسم بی آرامشم افسون دمیده. انگار این زیبای بی تصویر امشب. از انتهای جان من بر من رمیده. این بار هم این خواب بی تعبیر و زیبا. همچون نسیم بی هدف بر من وزیده. امشب کنار حوض خالی زیر مهتاب. یک قطره بوسه روی لبهایم چکیده. نوشته شده در یکشنبه چهارم آبان 1393ساعت 20:42 توسط مسافر کوچولو. پرواز کردی ، فراسوی مهتاب. نیلوفرانه ، در آغوش مرداب.
یک فنجان سکوت
ابرهاگاهی پرنده می شو ند. گاهی شکل های دیگر. و گاه گاهی که به ن در ت. نوشته شده در جمعه بیست و نهم آذر ۱۳۹۲ساعت 21:37 توسط m@hdiye. فقط همین جایی از قص ه. که من ایستاده ام می بارد! دو قدم این طرف تر. دو قدم آن طرف تر. همیشه آفتاب است ! نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۲ساعت 19:8 توسط m@hdiye. بכوכ انتظار پاسخے از כنيا . بכاכ روزے כنيا آنقכر شرمنכه ميشوכ ڪﮧ بﮧ جاے پاسخ لبخنכت. با تمام سازهايت ميرقصכ . نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 19:39 توسط m@hdiye. آسمانت چه مزه ای است؟ یک تکه آس...
یک فنجان طراحی - با یک فنجان طراحی همراه ما باشید
با یک فنجان طراحی همراه ما باشید. شروع به کار با یک فنجان مقدمه. آگوست 5, 2015. با شما هستیم با اولین فنجان یک فنجان مقدمه … اولین فنجان رو آماده می کنیم شما نوش جان کنید . در حال حاضر دنیای اینترنت و وب بسیار گسترده […]. شروع به کار با یک فنجان مقدمه. Proudly powered by WordPress.
یک فنجان آرامش
راه های خود شیفتگی فردی. راهی برای پیشگیری از افسردگی. افسردگی بر روی چه نقاطی از بدن تاثیر می گذارد؟ نشانه های افسردگی کدامند؟ چگونه می توان متوجه این علائم شد؟ راهی برای پیشگیری از افسردگی. افسردگی بر روی چه نقاطی از بدن تاثیر می گذارد؟ نشانه های افسردگی کدامند؟ چگونه می توان متوجه این علائم شد؟ راه های خود شیفتگی فردی. راهی برای پیشگیری از افسردگی. افسردگی بر روی چه نقاطی از بدن تاثیر می گذارد؟ نشانه های افسردگی کدامند؟ چگونه می توان متوجه این علائم شد؟ 10 واقعیت درباره سلامت روان. سه اصل سلامت روان.
Server Error- blogfa.com
مشکلی در اجرای برنامه یا عملیات درخواستی پیش آمده است. ممکن است مشکل به دلیل بروز رسانی سایت باشد، لطفا درخواست خود را دقایقی دیگر تکرار کنید.
1fenjanchaydonafare.blogfa.com
یک فنجان چای دو نفره
یک فنجان چای دو نفره. پاییز را دیگرگونه تصویر کن.مهرگونه و چون آذر گرم. اینجا کلبه ی باور ماست. حرفهایش همه حرف خود ماست. بی الگو بی شابلون. دوستای عزیز مطالب این وبلاگ کپی برداری نیست. گاهی حرفهای دل من گاهی حرف های دل اوست". اگر دردش را و یا امید پنهانش را کپی کردید با ذکر منبع لطفا. پنجشنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۲ 18:32 ما دو نفر. چشمی که نگاه کردنش کور بود. به جاده ها خیره می شوم. بی آنکه گام از قدم بردارم. تو را می بینم. که آمدنت را رفتن می خواهی. به مزرعه نگاه می کنم. و عمق یک کلاغ. که هر سوار بر اسبی.
فــــــنــــجـــانــــــــــــــ....
نوشته های من-دفترچه خاطرات -کل ا همه چی نوشت. اصالت های فراموش شده . گاهی فکر میکنم ما آدم ها از اصالت خودمون خیلی فاصله گرفتیم. الان رو نمی دونم ولی خاطرم هست که سابقا در کتب زیست پیش دانشگاهی. بین تمام موجودات و ماکیان و احشام،رسم بر این بود که جنس نر ،خودنمایی میکرد. تا جنس ماده او را به همسری انتخاب کند. در این رسم ،جنس نر آواز میخواند ، و با تلاش های زیاد -پیش چشم جنس ماده. تا بلکه مقبول نظر ماده بیوفتد و جنس ماده ازبین چند ،نر آنکه مناسب تر است را برگزیند. حالا اما وقتی نگاه میکنم. این گونه شایع نم...
یک فنجان دلتنگی
دلتنگی های گاه و بیگاه من. و هنوز بوی خاطره هایش مشام آرزوهایم را می آزارد. من در کش و قوس این ثانیه ها. و حادثه ای در همین نزدیکی. روی آرامش و سکوت دقایقم. آه دلتنگی چه واژه ی حقیریست. وقتی به یادش چهار ستون بدنم می لرزد. همین توجیه ساده ی بی ابهام. جای خالیش را برای همیشه پر می کند. نوشته شده در یکشنبه ششم بهمن ۱۳۹۲ساعت 1:45 توسط محبوبه غلامی. خودت را به خواب بزن. برای ترسیدن دیر میشود. آنقدر که دستهایت را. با تمام پنجرهها باز میکنی. و یادت میرود از هر زاویهای پرت شوی. دوباره به آغوش خودت برمیگردی.
یک فنجان پر از عشق!
یک فنجان پر از عشق! دوستت دارم. وقتی دود قلیان توی حلقم می رود و می آید! نوشته شده در یکشنبه هفتم مهر ۱۳۹۲ساعت 19:27 توسط آنیز. پسرک آتش نشان من! کارهای محل کارم را آوردم توی خانه انجام میدهم. یک مقداری مانده. پست بالاتر مدیر جدید به من داده که این حسادت همگان را به من برانگیخته! خداراشکر. نه به خاطر حسادت دیگران! بلکه بخاطر موقعیت بهتر و صد البته کار و مسئولیت بیشترم! هنوز کسی اینجا نمی آید. برای دل خودم می نویسم. نوشته شده در جمعه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۲ساعت 21:41 توسط آنیز. امان از این دل من! هنوز اینج...
پشت هیچستانم
زندگی نوشیدن یک فنجان قهوه بی شکر است. یه چچیزی ته دلم سر خورد. بی اندازه خوشحالم. نوشته شده در 93/07/15. رگهای سرت . تمامه مویرگهای سرت. انتظار بالاخره ب پایان آمد. بغضی بزرگ در ته گلویم گیر کرده است. میترسم خفه ام کند آخر. خنده و خنده و باز هم خنده. میخندم وتکرار میکنم هر آنچه حق الهی من در طرح الهی زندگی ام هست هم اکنون ستانده ام و آنچه برای من ناکافی و رنج آور است نمیخواهم. خداوند همواره در پیشاپیش من است و میشنود تمام بغض های فرو خورده ام را. میبیند آنچه در گذزر از سلولهای /آتینم در حال گذر است.