letterbox.blogfa.com

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - كلاغ _ باشخصيت

http://parzhin1359.blogfa.com/post-665.aspx

مدتى بود كه هر روز يك كلاغ مهمان درخت انجيرم مى شد و از خودش پذيرايى مى كرد.دوست نداشتم اما،اعتراضى هم نمى كردم.تا اينكه هفتهء پيش به اتفاق دوستانش تشريف فرما شد و اين بار داد من به هوا رفت:. خودت كم بودى كه دوستانت رو هم آوردى؟ پس كلاغ جان برگرد! من آبروى تو را بردم.هم آبروى تو را بردم و هم آبروى بشريت را! با اينهمه برگرد كلاغ جان! بدون تو انجيرها به من نمى چسبد! برچسبها: من و دلتنگى ام رفتيم آبيدر و بلال خورديم. نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 22:45 توسط پرژین. آسيب شناسى يك رفتار.

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - از يك چيزهايى خبر داشت قلبم

http://parzhin1359.blogfa.com/tag/از-يك-چيزهايى-خبر-داشت-قلبم

آدم مى ترسد. مى ترسد از سهمش:. شايد سهم من فقط فاصله باشد. آدم بى تاب و بى قرار و دلتنگ مى شود:. من را ببوس و بغل كن و خواب كن. آدم به سيم آخرمى زند:. فاصله هست كه هست. دل رو بزن به جاده. آدم حسود مى شود:. صد تا آدم دو و برش هستن و يكيشون من نيستم. آدم كودك مى شود:. آدم خواب مى بيند:. تمام خواب مهربانى ست فقط. آدم كوتاه مى آيد:. آدم لوس مى شود:. همين روزها قهر مى كنم. آدم فيلسوف مى شود:. شايد خوشبختى جزئى از برنامه نيست اصلا". خوشبختانه قرار است جزيى از برنامه شود خوشبختى. آسيب شناسى يك رفتار.

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - بى تعارف من از مارمولك مى ترسم

http://parzhin1359.blogfa.com/tag/بى-تعارف-من-از-مارمولك-مى-ترسم

يك مارمولك وارد اين خانه شده، از جلوى چشمهاى من رد شده،من را تا مرز مرگ ترسانده، خودش را تا پشت ماشين لباسشويى رسانده. و بقيه داستان معلوم نيست چه خواهد شد. 1 آيا هنوز آنجاست؟ 2آيا فرار كرده است؟ 3 ممكن است شب توى خانه براى خودش ول بگردد؟ 4 (به علت وجود صحنه هاى خشن و وحشتناك سانسور شد). برچسبها: بى تعارف من از مارمولك مى ترسم. نوشته شده در شنبه هفدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 23:29 توسط پرژین. تدريس انگليسى در بازار ترشى فروشى. آسيب شناسى يك رفتار. تجربه تازه از تنور درآمده. حرفهايم را نمى زنم،مى نويسم.

roozoshaab.persianblog.ir

آسمان وانیلی

http://roozoshaab.persianblog.ir/1394/5

و امروز، روز دیگری ست با تمام صداها و شگفتی های پیدا و ناپیدایش. 1777;٢:٢٦ ‎ب.ظ ; دوشنبه ۱٢ امرداد ۱۳٩٤. یاکریم های پشت پنجره. چرا گاهی هیچ چیز آن طورکه بایدپیش نمی رود.حرکت آرام و لاکپشت وار روزهای ما، چه چیزهایی کم دارد.کدام کفه سنگین تر است اشتباه هاتمان یا زودباوری هامان.زندگی این میان حرفش چیست؟ زل زده ام به چیزهایی که فکر می کنم و ظرف های توی سینک را یکی یکی می شورم یک لیوان دو لیوان یک بشقاب و دو کاسه چهارقاشق و چنگال . پشت دردمندی روزها گریه می کنم. حالا توی میدان هستم. مثل همیشه شلوغ نیست&#4...

adulf.blogspot.com

Friday

http://adulf.blogspot.com/2010/05/friday.html

تگها شنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۹. گفتم از شب جمعه و مناسبت ها و مراسماتش که چیزی به ما نمی ماسه،. اما عصر و غروب دلگیرش رو انگار ساختن مخصوص خود ما! ارسال شده توسط Alia. امیدوار باش که نا امیدی خودش ی مرضه :دی. ه‍.ش. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۱, شنبه، ساعت ۱۵:۲۱:۰۰ (−۷ گرینویچ). بارون مگه میزاره غروب ببینیم. ه‍.ش. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه، ساعت ۳:۲۷:۰۰ (−۷ گرینویچ). ه‍.ش. ۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه، ساعت ۵:۳۱:۰۰ (−۷ گرینویچ). منظورت از مراسم شب جمعه دعای کمیله؟! نظر خود را در کادر زیر درج نمائید. زنده ياد سگ ولگرد. کنسرت...

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - يك جملهء كوتاه

http://parzhin1359.blogfa.com/post-674.aspx

من از تنها خوابيدن مى ترسم! راهش اينه كه با ترسش روبرو بشه! براى چى روبرو بشه؟ براى اينكه يك بار كه تنها خوابيد، متوجه ميشه تنها خوابيدن ترس نداره و ديگه مجبور نيست هى شوهر كنه. بعد الان تو فكر مى كنى خانم واقعا مى ترسه؟ ولى آخه چطور ممكنه آدمى تو سن خانم بزرگ دلش بخواد ازدواج كنه؟ تو فيلم هاى جم رو نگاه نمى كنى نه؟ اگه نگاه مى كردى مى دونستى كه خيلى چيزها ممكنه و خيلى خوب هم ممكنه! برچسبها: كلاغ از قهر برگشت اما. انجير نمى خورد فقط نگاه مى كند. تدريس انگليسى در بازار ترشى فروشى. آسيب شناسى يك رفتار.

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - انجير نمى خورد فقط نگاه مى كند

http://parzhin1359.blogfa.com/tag/انجير-نمى-خورد-فقط-نگاه-مى-كند

من از تنها خوابيدن مى ترسم! راهش اينه كه با ترسش روبرو بشه! براى چى روبرو بشه؟ براى اينكه يك بار كه تنها خوابيد، متوجه ميشه تنها خوابيدن ترس نداره و ديگه مجبور نيست هى شوهر كنه. بعد الان تو فكر مى كنى خانم واقعا مى ترسه؟ ولى آخه چطور ممكنه آدمى تو سن خانم بزرگ دلش بخواد ازدواج كنه؟ تو فيلم هاى جم رو نگاه نمى كنى نه؟ اگه نگاه مى كردى مى دونستى كه خيلى چيزها ممكنه و خيلى خوب هم ممكنه! برچسبها: كلاغ از قهر برگشت اما. انجير نمى خورد فقط نگاه مى كند. تدريس انگليسى در بازار ترشى فروشى. آسيب شناسى يك رفتار.

parzhin1359.blogfa.com

پرژین - واحد ثروت

http://parzhin1359.blogfa.com/post-669.aspx

ساعت نه صبح و بعد از خوردن يك صبحانه مفصل و يك ليوان چاى خوشرنگ و خوش طعم،تازه چشمم به دنياى پشت پنجره افتاد.لبخند زدم و به صندلى تكيه دادم و شنيدم كه:. الان ديگه سلام.صبح به خير! معلوم بود سرحال نيستم؟ ديشب رو خوب نخوابيدم نيلو جان! بهتره آدم ضامن هيج كسى نشه.چون طرف وام رو مى بره ى بعدش مى گه مى خواستى ضامن نشى؟ اين كه خوبه.من ضامن دو تا جوون شدم و ازدواج كردن.حالا كه با هم نمى سازن اومدن يقهء من رو گرفتن كه به چه حقى ضامن ما شدى؟ متصدى وام برگشت و به پيرمردى كه روبه روى ما نشسته بود گفت:. پيرمرد رفت و...

biomrzendegan.blogfa.com

بی عمر زندگان

http://www.biomrzendegan.blogfa.com/9202.aspx

مادام که آنچه پرتاب کرده ای دوباره دریافت بداری سر و کارت هنوز با مهارت تو و حاصل آن، ناچیز و قابل چشم پوشی است. آن هنگام که به ناگاه گیرنده گویی شوی که بازیگری ازلی، به سوی تو پرتاب کرده، در میان تو، با چرخشی بغایت استادانه، با قوسی از قوسهای پل سترگ بنا شده از جانب خداوند، در این هنگام گیرنده بودن توانمندی گرانقدری است، آن هم نه توانمندی تو، بلکه توانمندی یک عالم. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 21:46 توسط سوفیا. و دوباره میشه همون بچه ای که عاشق غذاهای مامانش بود. حالا با اومدن علی بازیا...