kavir1365.blogfa.com
کویرکویر - همه بر سر زبانند و تو در میان جانی...
http://kavir1365.blogfa.com/
کویر - همه بر سر زبانند و تو در میان جانی...
http://kavir1365.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
20
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.141 sec
SCORE
6.2
کویر | kavir1365.blogfa.com Reviews
https://kavir1365.blogfa.com
کویر - همه بر سر زبانند و تو در میان جانی...
کویر
http://www.kavir1365.blogfa.com/archive
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی.
پروفایل زینب یاقوتی
http://www.kavir1365.blogfa.com/Profile
دانشکده مدیریت دانشگاه تهران.
کویر - ...
http://www.kavir1365.blogfa.com/post/6
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی. تمام کوه های جهان را هم که زیر پایم بگذارم،. به شانه هایت نمی رسم! چه سنگین است هوای تو. و من هنوز کوچکم. نوشته شده در سه شنبه هفتم آذر ۱۳۹۱ساعت 22:41 توسط زینب یاقوتی. کاشی هارا خیال من آبی می کند.
کویر - ...
http://www.kavir1365.blogfa.com/post/8
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی. تنها در چشمان تو می شد کودکی کرد. تنها در هوای تو می شد شب بو ها را نفس کشید. بعد از تو هیچ کس،. بیمار تنهایی ام نخواهد بود. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ساعت 19:10 توسط زینب یاقوتی. کاشی هارا خیال من آبی می کند.
کویر - ...
http://www.kavir1365.blogfa.com/post/7
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی. از دستان تو که تاب میخوردم،. به ماه می رسیدم. تو دوری و زمین تنهاست. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۱ساعت 9:51 توسط زینب یاقوتی. کاشی هارا خیال من آبی می کند.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-91.aspx
مذاکرات هم که تمام شود. همه به حق مسلم خود میرسند. حسرت" همزاد بامعرفتی است! نوشته شده توسط م.صابری در پنجشنبه ۱۰ مهر۱۳۹۳ ساعت 10:19 موضوع دلنوشته ها لینک ثابت. چراغها را دیگر من روشن نمیکنم. چیزهایی که نباید گفت. یک روز چشم گفت:. من در آنسوی این درهها کوهی را میبینم که از مه پوشیده است. این زیبا نیست؟ گوش لحظهای خوب گوش داد سپس گفت:. آنگاه دست درآمد و گفت:. من بیهوده میکوشم آن را لمس کنم من کوهی نمییابم! کوهی در کار نیست. من او را نمیبویم! این چشم یک جای کارش خراب است! دادگاه رسمی (بنت الهدی صدر).
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-93.aspx
کمی ساییدگی شاید باعث این همه آزار شده باشد. نمیدانم. چند روزی است که از کلبه بیرون نرفتهام. پشت ترافیک تنهاییام فقط آلبالو میخورم و هستههایش را چون کوهی روی تکههای مچاله دستمالهای خونآلود انبار میکنم. نمیدانم چرا نمیتوانم با وجود این ساییدگی هم از خیرش بگذرم. شاید باید همان چندتای دیگر را هم برای خودم نگه میداشتم. پردهها چرا اینقدر چرک شدهاند. دلم برای آسمان قهوهای تنگ شدهاست. فکر نمیکردم کمی ساییدگی تا این اندازه حقیرم کند. باید همین یکی را هم دور بیاندازم. نقاب ساییده، فقط عذاب میدهد. یک روز چشم گفت:.
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-90.aspx
درست از همان خاطره رویاگون بچگی. که سالها مرورش کردهام. از روزهایی که تمام داراییام لبخند بود و. آبنباتی که در دست توست. چقدر زود و دیر! تاریخ گوشه عکس چه میگوید؟ کودک دو ساله چه میداند عشق چیست! نوشته شده توسط م.صابری در یکشنبه ۲۱ اردیبهشت۱۳۹۳ ساعت 10:20 موضوع دلنوشته ها لینک ثابت. چراغها را دیگر من روشن نمیکنم. چیزهایی که نباید گفت. یک روز چشم گفت:. من در آنسوی این درهها کوهی را میبینم که از مه پوشیده است. این زیبا نیست؟ گوش لحظهای خوب گوش داد سپس گفت:. آنگاه دست درآمد و گفت:. انکار ما (میثم فکری).
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-86.aspx
از رها کردن آزادیای که با آن همه زجر به دست آورده بودم میترسیدم. نمیتوانستم بگویم آزادی چیست اما اسارت را میشناختم. خوب میشناختم.سالها در نظامی احمقانه اسیر بودم نظام ثبوت حماقت نوع بشر. آزادی زیباترین نیاز هر موجود زنده است و ما گاهی به اندک جانوران اسیر در باغ وحش مینگریستیم و برایشان دل میسوزاندیم.حال آنکه اسارت نوع ما بسیار گستردهتر از آن جانوران بود. مگر چند باغوحش در دنیا هست و مگر هر باغوحش چند جانور دارد؟ در برابر تعداد جانوران آزاد جهان هیچ است! اما مگر چند آدم آزاد وجود دارد؟ آنها دست کم آزادی ...
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/cat-2.aspx
بین خودمان باشد. داستانهایم هم دیگر همه تکراری شدهاند. دارم تبدیل به یک تیپ میشوم. شاید اگر کسی حوصله میکرد و صفر تا صد این روزهایم را با کلمات روی کاغذ نقاشی میکرد، خروجیاش یکی از آن رمانهای بیخاصیت میشد. تازه رمان خوب است بعضی روزها حس کلمات خشک و بیروح و کلیشهای گزارشهای خنثی روزنامهای را دارم. شخصیت و خاصیتم را این روزها گم کردهام. فاخرش احتمالا میشود ز کجا آمدهام. و بهر چه بود. اما خودم که میدانم قضیه پرتتر از این حرفها است. حس پس زدگی را باید تجربه کنی تا بدانی بلاتکلیفی یعنی چه! برخلاف قبلترها حال...
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/9311.aspx
سبک، خسته، رها، غمگین، ساکت، آزاد، خشک، سرد، سبز، قرمز کلمات را ردیف میکنم و در هر بار مرور توصیفات تازهای کشف میکنم. مثل قهرمان زخمی ولی خوشحالی که در واپسین لحظات راند پایانی، اسیر توهمات و رویاهایش شده و به ناکهان و در چند لحظه با هجمه کشنده ضربات رقیب، واقعیت تمام قد در برابرش مجسم شده است، در گوشه اتاق نشسته و ماندهام کدام واقعیتر است طعم شیرین تجربه رویای همیشگی یا تلخی یک شکست واقعی! خدای من. خدا؟ تقویم که جای خود دارد ساعت هم خیانتکار خبرهای است. خندهام می گیرد از این همه فهمیدن! دستمال روی زخم ص...
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-85.aspx
حکایت راه و رفتن. راه که میروم به کفشهایم خیره میشوم. مدتهاست رعایت اصول پیادهروی را که سالها پیش دبیر ورزش آموخته بودمان، از یاد بردهام سینه فراخ، نگاه به روبرو، تنفس از بینی، گذاشتن پاها بر یک خط مستقیم فرضی، اول پاشنه، بعد کناره و سرانجام پنجه. یادش بخیر این همه سال راه رفته بودم اما از آن روز، بعد از تشرهای دبیر ورزش که "با این سنتان هنوز راه رفتن بلد نیستید! شاید همه چیز از روزی شروع شد که از پنجره اتاق خواب به خرامیدن مردی در کوچه حسودیام شد و همچون زاغ روسیاه، هوس تقلید از "راه رفتن" کبک به جانم ا...
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-94.aspx
سبک، خسته، رها، غمگین، ساکت، آزاد، خشک، سرد، سبز، قرمز کلمات را ردیف میکنم و در هر بار مرور توصیفات تازهای کشف میکنم. مثل قهرمان زخمی ولی خوشحالی که در واپسین لحظات راند پایانی، اسیر توهمات و رویاهایش شده و به ناکهان و در چند لحظه با هجمه کشنده ضربات رقیب، واقعیت تمام قد در برابرش مجسم شده است، در گوشه اتاق نشسته و ماندهام کدام واقعیتر است طعم شیرین تجربه رویای همیشگی یا تلخی یک شکست واقعی! خدای من. خدا؟ تقویم که جای خود دارد ساعت هم خیانتکار خبرهای است. خندهام می گیرد از این همه فهمیدن! یک روز چشم گفت:.
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/9307.aspx
مذاکرات هم که تمام شود. همه به حق مسلم خود میرسند. حسرت" همزاد بامعرفتی است! نوشته شده توسط م.صابری در پنجشنبه ۱۰ مهر۱۳۹۳ ساعت 10:19 موضوع دلنوشته ها لینک ثابت. چراغها را دیگر من روشن نمیکنم. چیزهایی که نباید گفت. یک روز چشم گفت:. من در آنسوی این درهها کوهی را میبینم که از مه پوشیده است. این زیبا نیست؟ گوش لحظهای خوب گوش داد سپس گفت:. آنگاه دست درآمد و گفت:. من بیهوده میکوشم آن را لمس کنم من کوهی نمییابم! کوهی در کار نیست. من او را نمیبویم! این چشم یک جای کارش خراب است! دادگاه رسمی (بنت الهدی صدر).
شهر شیشه ای
http://www.shahre57.blogfa.com/post-88.aspx
مثل سگ زندگی میکرد. عجیب باوفا بود، اما. چشم امید به محبت دیگران داشت. چشم بیجانش به آسمان افتاد. در کنار جادهای که خود برای پایان انتخاب کرده بود. بیمحل به نظر دیگران! آنقدر ماند تا گندید. نوشته شده توسط م.صابری در چهارشنبه ۲۳ مرداد۱۳۹۲ ساعت 10:21 موضوع دلنوشته ها لینک ثابت. چراغها را دیگر من روشن نمیکنم. چیزهایی که نباید گفت. یک روز چشم گفت:. من در آنسوی این درهها کوهی را میبینم که از مه پوشیده است. این زیبا نیست؟ گوش لحظهای خوب گوش داد سپس گفت:. آنگاه دست درآمد و گفت:. این چشم یک جای کارش خراب است!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
20
leon-z.com
لطیفه های فرانسوی با معنی فارسی
لطیفه های فرانسوی با معنی فارسی. Lorsque l'Enfant Paraît وقتي كوچولو ظاهر مي شود. وقتي كوچولو ظاهر مي شود. Lorsque l'enfant paraît, le cercle de famille. وقتي كوچولو قدم به دنيا مي گذارد، حلقه خانواده. Applaudit à grands cris. با فرياد هاي بلند كف مي زنند. Son doux regard qui brille. نگاه لطيف و آرامش مي درخشد. Fait briller tous les yeux,. و تمام چشم ها را مي درخشاند. Et les plus tristes fronts, les plus souillés peut-être,. و غمگين ترين پيشاني ها ، شايد پر چرك و چروك ترين ها. معصوم و بي گناه، شاد و مسرور.
شوکـــــران
رفتی و ندیدی پریشان شدنم را غم ناک ترین لحظه ویران شدنم را. ورق به ورق دفتر خاطرات بوی تورو میده ، بوی عطر پلی بوی ، بوی همه زندگیم. بازم امشب به سلامتی روح پاکت شراب خوردم تا فراموش کنم که دیگه نیستی. کجایی ببینی وقتی مست میشم مثل یه دختر بچه که آب نباتشو ازش گرفتن صدای هق هق گریم همه خونه رو بر میداره. دلم دستاس مهربونتو میخواد که . دلتنگ شدم.دلتنگ علی و گربه بازیاش دلتنگ عروسک فهیمه دلتنگ آش رشته های خاله دلتنگ شیطنت های میثم و دلتنگ دست های تو. از این گریه چه میدونی. من هنوز لباس سیاه میپوشم. قلب...
كوچه صداقت
و تاوان آن هر چه باشد. باشد. برای خواب معصومانه عشق کمک کن بستری از گل بسازیم. برای کوچ شب هنگام وحشت کمک کن با تن هم پل بسازیم. کمک کن سایه بونی از ترانه برای خواب ابریشم بسازیم. کمک کن با کلام عاشقانه برای زخم شب مرهم بسازیم. بذار قسمت کنیم تنهاییمونو میون سفره ی شب تو با من. بذار بین من و تو دستای ما پلی باشه واسه از خود گذشتن. کسی به فکر مریم های پرپر ، کسی تو فکر کوچ کفترا نیست. به فکر عاشقای در به در باش! که غیر از ما کسی به فکر ما نیست. تو رو میشناسم ای شبگرد عاشق . تو با اسم شب من آشنایی. Ben Bir...
کویر 1352
نگاه نو،راه نو،کلام نو. جفت روحی و قانون جذب. جفت روحی و قانون جذب. بسیار زیادند افرادی که علاقه ای بی تکلف به محبوب خود دارند اما برای دستیابی به او نمی. کنند حرف دل خیلی هاست رسیدن به محبوب . (که البته توسط خود آگاه آنها انتخاب شده است). گفتم خود آگاه و تاکید کردم چون :. شما او را دیده اید ( خود آگاه ) و به او دل دادید کاری نداریم بر اساس. شناخت هست یا علاقه ظاهری. یا دلایل پیچیده روان شناسی مثل :. شباهت به پدر یا مادر شما و یا . ) به هر. حال علاقه مند او شده اید. اکنون می خواهید او نیز متقاعد شود.
کویر
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی. آشیانه ام را به شب گیسوانت بند می زند. ویران می شوم و . باز هم هوایی ام! نوشته شده در شنبه بیست و ششم مرداد 1392ساعت 0:19 توسط زینب یاقوتی. تنها در چشمان تو می شد کودکی کرد. تنها در هوای تو می شد شب بو ها را نفس کشید. بعد از تو هیچ کس،. بیمار تنهایی ام نخواهد بود. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم اردیبهشت 1392ساعت 19:10 توسط زینب یاقوتی. از دستان تو که تاب میخوردم،. به ماه می رسیدم. تو دوری و زمین تنهاست. نوشته شده در یکشنبه بیست و دوم بهمن 1391ساعت 9:51 توسط زینب یاقوتی.
درسl
شویق به زندگی به سبک غربیها در سالنهای نمایش/ تئاتر محملی برای فراگیری جدیدترین الفاظ رکیک! تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۹. واقعیات متن و پیرامون تئاتر نوعی وادادگی مایوس کننده را القا میکند اما در واقع آنچه درحال اتفاق افتادن است ریشه در تفکر و رویکردهای مدیران ارشد هنری از جمله معاون هنری وزارت ارشاد دارد. گروه فرهنگ جهان نیوز:. وزیر و معاونی که پنبه در گوش عمل می کنند. تاسف انگیز اینکه استعمال ادبیات جنسی و رکیک سالهاست که بخش عمده ای از محتوای اجراهای تئاتر را به خود اختصاص داده و معل...
نسيم بهار
دیگر از من چه میخواهی؟ حکایت آموزنده و جالب بهلول عاقل ترین دیوانه. اینجا همه چی درهمه* *. ஜ ஜیاس زخمیஜ ஜ. یک کد * (مصطفی). ر ک و راست * *. فکرراخاطره را زیر باران باید برد. تاشقایق هست زندگی بایدکرد. اس ام اس انبوه و تبلیغاتی. خرید کارت شارژ ایرانسل. دیگر از من چه میخواهی؟ قلبم را به بازی گرفتی و بعد رهایم کردی ، غرورم را شکستی ، اشکهایم را درآوردی، یک عالمه غم و غصه در دلم نشاندی ، مرا نا امید از زندگی کردی. دیگر از من چه میخواهی ای عشق؟ خسته شدم از عشق نوشتن! دیگر از من چه میخواهی ای عشق؟ هارون الرشید...
آسـمـون کـویـر
علمی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی نیست . در کویر بیرون از دیوار خانه ،پشت حصار ده دیگر هیچ نیست.صحرای بی کرانه ی عدم است،خوابگاه مرگ ، جولانگاه هول. راه تنها به سوی آسمان باز است.آسمان کشور سبز آرزوها ،چشمه مواج و زلال نوازشها و امیدها. هروقت بشه و بخوام و بتونم. آسمون کویر رو آپ دیت می کنم.این وبلاگ هم حدیث نفسی بیش نیست. مهدیار(بقیة الله خیر لکم). نسرین السادات(چشم به راه). جهاد فرهنگی ، فرهنگ جهادی. یک زوج مسلمان ایرانی. معلمان اثربخش و کارآمد. مطالعات و توسعه رسانه. سیاه مشق شب امتحان. تير رو...
غم بی هم نفسی%%%%%
غم بی هم نفسی% % %. بی اراده متولد می شویم وباحسرت می میریم). ديه عاشق غمگين ، در حسرت شبهاي بي ستاره ام سخت دلتنگم ، سخت بيقرار و بي تابم . كجاست شانه هاي گرم و مهربانت ، تا گريه كنم؟ كجاست آن لبخندهاي عاشقانه ات تا باز هم ديوانه شوم؟ چرا ديگر درد دلي براي گفتن نداري؟ چرا اشكهايت را از من پنهان مي كني و حرفي براي گفتن نداري؟ چرا قلب عاشقم را در انتظار چشمانت مي سوزاني؟ شب دراز است و من هنوز هم در انتظار نسيم صبح سپيد مانده ام اي دل ديوانه ي من! صبر كن شايد نسيم ، خبري از عشق برايت بياورد اي دل بساز!
دست نوشته هاي مريم
دست نوشته هاي مريم. خسته شدم از تظاهر به خوب بودن. اعتراف می کنم شکسته ام. نوشته شده در یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 10:14 توسط مريم. چند وقتست احساس می کنم مرده ام. نمیدانم هنوز هم نفس می کشم یا نه. اما زیر خروارها غم دفن شده ام . نوشته شده در شنبه دهم مرداد ۱۳۹۴ساعت 11:36 توسط مريم. سرمو بالا می گیرم و با غرور بر روی زمین راه می رم. اما از درون که به خودم نگاه می کنم. می بینم نای ایستادن ندارم . نوشته شده در جمعه نوزدهم دی ۱۳۹۳ساعت 12:58 توسط مريم. می پرسد از من کیستی؟ میگویمش، اما نمی داند. نوشته شده ...