4iranians.blogfa.com

love-mean.blogfa.com

love-mean

http://www.love-mean.blogfa.com/8805.aspx

زندگي دو لحظه است. لحظه اي كه مي خندي و ابرها. شبيه پيرمردهاي چاق بستني فروش مي شوند. و لحظه اي كه مي رقصي و بادها. در تمام ني لبك ها و سرناها مي وزند. و نخ بادبادك هاي برده را. دوباره به انگشت كودكان گره مي زنند. ميان اين دو لحظه گاهي. دنيا به طرز عجيبي بزرگ مي شود. و گاهي آنقدر كوچك كه باور نمي كني. وقتي مي دوي و. صداي همسايه ها را در مي آوري. دنيا را روي سرت گذاشته باشي. سپيد برفي سبزة من. دنيا جاي خوبي براي روياهاي صورتي تو نيست. و حلقة پلاستيكي كوچكت را. حتي فنجان هاي اسباب بازي ات.

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9011.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . امروز تنهایی رفتم بیرون! و برای اولین بار گم نشدم. البته اولش داشتم گم میشدمااا ولی بعدش خودمو جمع کردم هییییییییین. چقدر حس قشنگی بود وقتی از دور دانشگاه سوره رو دیدم! با حرفات حالمو گرفتی. یه دفه گفتی آدما چه زود از دنیا دل میکنن اگه دقت کرده باشی امروز دس. 4تا تونل رد کردیم. نوشته شده در شنبه بیست و نهم بهمن 1390ساعت 20:32 توسط ! با یه مرد 46 ساله آشنا شدم . حدودا 6 تا تیکه وسیله و چمدون بود. بچه ها کمکم کردن و وسیله هامو تا دم خوابگاه رسوندم. اصلا ...

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... ! -

http://signal-eshgh.blogfa.com/post-197.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . دیگه هوای برگرداندنت را ندارم . هرجاکه دلت میخواهد برو . فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد ، ،. آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت ، باز هم آرام نگیری. و اما من . بر نمیگردم که هیچ ،. عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم که نتوانی لم دهی. روی مبل های راحتی باخاطراتم قدم بزنی . نوشته شده در جمعه هجدهم مهر 1393ساعت 11:33 توسط ! و به آغاز کلام. و به پرواز کبوتر از ذهن. واژه ای در قفس است . با اجازه ی عشق سلام !

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9006.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . شهر غم و غربت و اندوه. شهر سیاه پوسان عذادار. شهر یاس و نا امیدی. شهر تنهایی های من. اشک های شبانه ی من-. شهر بغض و افسردگی. خداحافظ شهر 2 سالانه ی من. حس بدیه وقتی به جایی عادت کنی که دوستش نداری. و حس بدتریه که بخوای جایی بری که دوسال دعای هر روزت بود اما دیگه میلی بهش نداشته باشی. و باز حس بدتریه که همه به واسطه ی تو برن جایی که دوسش داری اما خودت اونجا نباشی. بازهم یک دوسالانه ی دیگر در راه است. واقعا افتخار میکنم که با چنین فردی آشنا شدم. واااای خ...

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9101.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . یه گربه خانم ناز نازی توی تراس 1.5*9 متری خونه جوجه کرده. صبح ساعت پنج برای اولین بار صدای جوجه پیشیمونو شنیدیم. آخی الهی چقدر کوچولو بود.داشت از سرما میلرزید. حیف که خوابم میومد وگرنه میرفتم بغلش میکردم تا یکم گرم بشه. مثل برگایی که وقتی بارون میزنه شاداب و با طراوت میشن. منم امروز صبح ساعت 8 تو راه دانشگاه شاداب و سرحال شدم. خونمون مثل یه جنگل شده. خونه ای که توش صبح تا غروب صدای انواع پرنده ها رو میشنوی. خونه کوچولوی ما یه خونه ی نقلی و دوست داشتنیه.

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9009.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . یه بار پیش خودم میگم خدایا با ایوانکی موافقت کنن. یه بار میگم نه درسته به تو نزدیکم اما راهش دوره ای کاش با سوره موافقت کنن. بازم میگم نه سوره هم سخت میگیرن. بعد دوباره با خودم میگم وای خدایا اصلا ای کاش موافقت کنن هر جا شد اشکال نداره. اما بازم انگار یکی بهم میگه اینجا خونتون کوچیکه همونجا بمونی بهتره. بعد یکی دیگه میگه نه تو رشت خرجت خیلی بالاست باید برگردی خونه. واااای خدایا دارم گیج میشم. خودت هرچی به صلاحمه همونو برام جور کن. اما تو اصرار کردی!

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9010.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . واحده 302 خوابگاه کوشیار. خیلی حس خاصیه وقتی تو امتحان داری و 8 نفر دیگه استرس امتحان تو رو دارن. خیلی قشنگه که تا میای تو همه میپرسن چه طور بود؟ خیلی قشنگ تره وقتی همه ی اون 8 نفر با شادیت شاد میشن و با غمت غمگین. فردا 29 دی 90 دوباره دارم میرم رشت. پیش همون دوستای صمیمیم. پیش شهرزاد گوزو (گوزو نیستااا.لقبشه). نسترن ترکه (نیست که.). یسرا دلی (آآآآآی دلم در بیاااد ). گلی ، گل گلی (خانم زیبا). موجان (.-سانسور شد-.). شیوا کوچولو ( متولد 72 ). گفتم : اگه ...

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... !

http://signal-eshgh.blogfa.com/9008.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . سه کله پوک ! یکی از یکی خنگ تر. هیچ غذایی تو یخچال نبود و هیچ پولی تو حساب! دو قرون پول داشتیم.فقط همین! تو راه.سوار تاکسی بودیم که فهمیدیم من و فروغ همون دو قرون پول رو به همراه کیف پولمون جا گذاشتیم. گلی هم که قربونش برم خارج از مرحله است و کلا پول نداشت. به هر زحمتی بود قرون قرون گذاشتیم رو همو پول تاکسی جور شد. برای اینکه از گرسنگی نمیریم باید واسه هفته بعد ژتون میگرفتیم، اما با کدوم پول؟ یه بسم الله گفتم و رفتم تو . گفت : شماره دانشجویی؟ وای خدایا...

signal-eshgh.blogfa.com

پارازیت دل ... ! -

http://signal-eshgh.blogfa.com/post-184.aspx

و من بقدری اشک ریختم - که تو در دست های من خیس شدی . یه گربه خانم ناز نازی توی تراس 1.5*9 متری خونه جوجه کرده. صبح ساعت پنج برای اولین بار صدای جوجه پیشیمونو شنیدیم. آخی الهی چقدر کوچولو بود.داشت از سرما میلرزید. حیف که خوابم میومد وگرنه میرفتم بغلش میکردم تا یکم گرم بشه. مثل برگایی که وقتی بارون میزنه شاداب و با طراوت میشن. منم امروز صبح ساعت 8 تو راه دانشگاه شاداب و سرحال شدم. خونمون مثل یه جنگل شده. خونه ای که توش صبح تا غروب صدای انواع پرنده ها رو میشنوی. خونه کوچولوی ما یه خونه ی نقلی و دوست داشتنیه.