aminronaldo74.blogfa.com

sorena666.blogfa.com

SORENA

http://www.sorena666.blogfa.com/90074.aspx

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. همراه کتاب یک بسته بسکویت. او بر روی صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکویت بود و در کنارش مردی در حال روزنامه خواندن بود. مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پر رویی می خواست! نوشته شده در چهارشنبه 1390/07/27. ساعت 17:14 توسط gudarzi55. هفته چهارم آبان 1390. هفته او ل آبان 1390. هفته چهارم مهر 1390. هفته ...

sorena666.blogfa.com

SORENA

http://www.sorena666.blogfa.com/90064.aspx

گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد. پيری برای جمعی سخن میراند. لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطيفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطيفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ نوشته شده در یکشنبه 1390/06/27. ساعت 17:4 توسط gudarzi55. ساعت 17:3 توسط gudarzi55.

sorena666.blogfa.com

SORENA - گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد

http://www.sorena666.blogfa.com/post-83.aspx

گذشته را فراموش کنيد و به جلو نگاه کنيد. پيری برای جمعی سخن میراند. لطيفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطيفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطيفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطيفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطيفه ای یکسان بخندید، پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۲۷ساعت 17:4 توسط gudarzi55. هفته چهارم آبان ۱۳۹۰.

sorena666.blogfa.com

SORENA - تفاوت فرهنگی!

http://www.sorena666.blogfa.com/post-82.aspx

در مهد كودك های ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر كی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره باخته و بعد 9 بچه و 8 صندلی و ادامه بازی تا یك بچه باقی بمونه. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون بتونن روی صندلی بشینن. در مهد كودك های ژاپن 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن اگه یكی روی صندلی جا نشه همه باختین. لذا بچه ها نهایت سعی خودشونو میكنن و همدیگر رو طوری بغل میكنن كه كل تیم 10 نفره روی 9 تا صندلی جا بشن و كسی بی صندلی نمونه. بعد 10 نفر روی 8 صندلی، بعد 10 نفر روی 7 صندلی و همینطور تا آخر.

sorena666.blogfa.com

SORENA - این چهار جمله شما را تکان نمی‌دهد..؟

http://www.sorena666.blogfa.com/post-89.aspx

این چهار جمله شما را تکان نمیدهد؟ زاهدی گوید: جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد. اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد. او گفتای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که. افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی. گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کردهای؟ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اوردهای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ ساعت 7:50 توسط gudarzi55.

sorena666.blogfa.com

SORENA - مجنون و مرد نمازگزار

http://www.sorena666.blogfa.com/post-88.aspx

مجنون و مرد نمازگزار. روزی مجنون از سجاده شخصی شخصی عبور می کرد. مرد نماز راشکست وگفت:مردک! درحال رازو نیاز باخدا بودم تو جگونه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد و گفت:عاشق بنده ای هستم و تو را ندیدم و تو عاشق خدایی و مرا دیدی! نوشته شده در یکشنبه 1390/08/22. ساعت 7:49 توسط gudarzi55. اگر يک روز هيچ مشکلي سر راهم نبود ، ميفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . . شاد بودن تنها انتقامي است که ميتوان از دنيا گرفت ، پس هميشه شاد باش . . . هفته چهارم آبان 1390. هفته او ل آبان 1390. هفته چهارم مهر 1390.

sorena666.blogfa.com

SORENA - حلقه

http://www.sorena666.blogfa.com/post-86.aspx

خبري ازت نبوده خيلي بي تاب تو بودم. اومدم سراغت اما پره گريه شد وجودم. خيلي دلتنگ تو بودم گل مهربون و نازم. نميدونم چرا اينجام يا اصلا چم شده بازم. اون همه قول و قرارو اومدم يادت بيارم. اما انگار ديگه راهي واسه برگشتن ندارم. اينجا گل بارونه امشب چه قد اين فضا غريبه. چرا من هيچي نميگم چرا ميخندم عجيبه. آخه مجبورم بخندم کسي اشکامو نبينه. حالا کو تا باورم شه سرنوشته من همينه. به نظر مياد که امشب از قلم افتاده باشم. ارزوم بود که من امشب پيش تو وايساده باشم. چه لباس هاي قشنگي بهت مياد چقدر عزيزم. ديگه چشمام ن...

sorena666.blogfa.com

SORENA - کمربند

http://www.sorena666.blogfa.com/post-87.aspx

کيف مدرسه را با عجله گوشه اي پرتاب کرد و بي درنگ به سمت قلک کوچکي که روي تاقچه بود ، رفت . همه خستگي روزش را بر سر قلک بيچاره خالي کرد . پولهاي خرد را که هنوز با تکه هاي قلک قاطي بود در جيبش ريخت و با سرعت از خانه خارج شد . وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشيد آقا! يه کمربند مي خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست . . به به . مبارک باشه . چه جوري باشه؟ چرم يا معمولي ، مشکي يا قهوه اي ، . پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت . فرقي نداره . فقط . ، فقط دردش کم باشه! نوشته شده در یکشنبه 1390/08/22. هفته سوم مهر 1390.

sorena666.blogfa.com

SORENA - آیین عشق و زندگی به سبک کامپیوتر

http://www.sorena666.blogfa.com/post-84.aspx

آیین عشق و زندگی به سبک کامپیوتر. 1 در زندگی و معاشرت با دیگران، نرمافزار باشیم، نه سختافزار. 2 برای پسوند فایل زندگی اجتماعی و خانوادگی، از سه كاراكتر "ع"، "ش" و "ق"، استفاده كنیم نه چیز دیگر. 3 هیچگاه قفل سیدی قلب مردم را نشكنیم كه "تا توانی دلی به دست آور، دل شكستن هنر نمیباشد". 4 چنانچه در كاری شكست خوردیم، آن را "Shut Down" نكنیم بلكه آن را "Restart" كنیم. 5 برای مانیتور زندگیمان، بكگراند (Background) سبز یا آبی را در نظر بگیریم نه سیاه یا دودی. 14 خانه و دفتر كارمان، به روی مردم نیازمند، "Open" باشد.

sorena666.blogfa.com

SORENA - بیسکویت

http://www.sorena666.blogfa.com/post-85.aspx

یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. همراه کتاب یک بسته بسکویت. او بر روی صندلی دسته دار نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکویت بود و در کنارش مردی در حال روزنامه خواندن بود. مرد آخرین بیسکویت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پر رویی می خواست! نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۲۷ساعت 17:14 توسط gudarzi55. هفته چهارم آبان ۱۳۹۰. هفته او ل آبان ۱۳۹۰. هفته چهارم مهر ۱۳۹۰. هفته دو...