anjomankahor.blogfa.com

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh - ناگفته های مداد کوچک

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-51.aspx

ناگفته های مداد کوچک. صدبار گفتم که کاش تونسته باشم رنجم رو بهت منتقل کرده باشم.صدبار به خودم گفتم که حداقل به خودم مدیون نباشم که چرا؟ این روزها فرق دارد آشفتگیش با روزهای پیش ترش این روزها تو می توانی روزنامه بخوانی و به اسید پاشی در کشور فکر کنی،من مدام کوبانی کوبانی. رفترفت و به هیچ چیز فکر نکرد.رفت بدون اینکه دستم را فشرده باشد،بدون اینکه گفته باشد نگران نباش همه چیز درست می شود،رفت تا شاید به مرگ بیندیشد،رفت تا شاید به مرگ بیندیشم. نوشته شده در ۹۳/۰۸/۰۳ساعت 10:42 توسط mohsen ansari. گم گشته ام کجا.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh - وصف حال این روزهای من

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-32.aspx

وصف حال این روزهای من. این روزها بالا می آیم و بالا می آورم تمام بیست و دو سال را. که هر سالش می شود درد. می شود نفس عمیق. نفس عمیقی که از ریه هایم بالا نمی آید. دراز می کشم. می نشینم. سرم را لای دستهام میگیرم. نه انگار یه فضای ماتی تمام ذهنم رو تسخیر کرده. به نور چراغی فکر میکنم که هشت ماه تمومه اول صبح ها آزارم میده. از تماسه. تا صدای فریدون فروغی. انگار دستام سرده سردن. انگار چشمام شب تارن. حالا رفتی و من تنهاترین عاشقم رو زمین. تنها خاطراتم تو بودی فقط همین. دیگه نمی تونم خسته ی خستم. گم گشته ام کجا.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh - حوالي همين روزها مرگ فرا خواهد رسيد...

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-46.aspx

حوالي همين روزها مرگ فرا خواهد رسيد. ننوشتن و فكر كردن به حجوم كلماتي كه به ذهنم سرازير مي شوند هم اين روزها نوعي عادت شده است. عادتي كه مرگ را مجسم ميكند.مرگي كه نميدانم كجاي اين روزهاي لعنتي گريبانم را خواهد گرفت شايد جلو كيوسك روزنامه فروشي وقتي دارم دنبال ماه نامه نسيم بيداري ميگردم يا وقتي لاي ورق هاي روزنامه ش ر ق گم ميشوم. مرگ روزي بي گمان فرا خواهد رسيد و من و تو و تمام لعنتي هاي جهان را وقتي جلو كيوسك روزنامه فروشي يا وقتي در كافه كنار شهر يا وقتي كه شعر ميخوانيم يا سيگاري آتش ميزنيم.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh - غروب پاييز

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-48.aspx

نوشته شده در ۹۳/۰۷/۰۹ساعت 18:23 توسط mohsen ansari. من به مکعب سیاه می اندیشم.توی این مکعب همه چیز بدون هیچ تازگی سر جای خودشون قرار گرفتن.پس جهان هیچ چیز برای شگرف کردن ما انسانها نداره .کافیه تمام پنجره هارو ببندی و پرده ها رو بکشی. گم گشته ام کجا. نگین زنجان روستای ونونان. شهید دکتر علی شریعتی. الهام .از خالی دستانم.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh -

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-55.aspx

نگاه که از پنچره می افتد. حتما هنوز باید نرفته باشی. نرفته باشی تا پناه برم به تاریکی،به تنهایی. پناه برم به تمام چیزهایی که تازه گی ندارند. که گوشه این کهکشان ایستاده اند. از فرق آسمان که نگاه می کنم. همه جا پر از تنهایی ست. مردی که در گوشت شعر می خواند. دارد تنهایی را فریاد می کند. زنی که در آشپزخانه. از لای ورق های کتاب. از دو ، ر ، می ، فای موسیقی. از فرق آسمان که به زمین نگاه می کنم. هیچ چیز هیچ اتفاق تازه ای ندارد. و انسانی که دیگر. در عکسها به شانه کسی تکیه نخواهد داد. گم گشته ام کجا.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh -

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-35.aspx

به خودم که فکر میکنم به حیاط خانه پدر بزرگ میرسم. به خودم که فکر میکنم به مادر میرسم. همیشه قرلند کنان گوشه حیاط مشغول کاریست. این تمام من است. منه ۴یا ۵ ساله. اینبار می خواهم ۲۲ ساله باشم. مثل مردها رفتار کنم.مثل پدر. ۲۲ سالگی سن خوبیست برای خیلی کارها. سیگار کشیدن.ماربرو.وینیستون لایت. با تمام تنباکوهایی که توی ریه ام ذخیره کرده ام. ۲۲ سالگی سن خوبیست برای خیلی کارها. نوشته شده در ۹۱/۰۴/۱۴ساعت 11:32 توسط mohsen ansari. گم گشته ام کجا. نگین زنجان روستای ونونان. شهید دکتر علی شریعتی.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh -

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-47.aspx

تو هستی تو چند سال است که در من جریان داری و تمام پرسه هایت را و شمارش نفسهایت را. وقتی چشمهایت را می بندی تا دستانم را نگیری یعنی تو در من جریان داری.کمی مکث کن در من عزیز دلم حوالی همین پاییز حوالی همین سیگار حوالی همین درد که می پاشی در من حوالی همین مروارید. می توانی بایستی در من قدم بزنی در من فکر کنی در من کافه چی باشی در من کتاب بخوانی در من تو می توانی درد باشی در من. تو در خاطرات همین کتاب برایم می مانی همین دفترچه همین مداد کوچک همین باغ سبز. نوشته شده در ۹۳/۰۷/۰۷ساعت 13:11 توسط mohsen ansari.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh -

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-54.aspx

اینکه این روزها هم نمی توانم به چیزی غیر از تو فکر کنم اتفاق عجیب و تازه ای نیست، اینکه مدام چیزی در من در حال فرار است هم . بگذار کمی احوال پرسی کنیم رفیق،بگذار از این روزهای گذشته و رفته برایت بگویم،بنشین،بلند نشو، نیامده ام که بمانم، بگذار کمی از رنج هایم برایت بگویم به اینکه چیزی ناآشنا رخنه کرده در من. بشین بلند نشو.من به اینکه قسمتی از من در لحظه هایت باشد هم. نوشته شده در ۹۳/۱۱/۲۸ساعت 18:37 توسط mohsen ansari. گم گشته ام کجا. نگین زنجان روستای ونونان. شهید دکتر علی شریعتی. الهام .از خالی دستانم.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh - solier

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-30.aspx

Fred was a young soldier in a big camp. during the week always worked very hard but it was saturday and all the young soldiers were free so their officer said to them. you can go into the town this afternoon. but first i am going to inspect you. Fred came to the officer and the officer said to him your hairs very long. go to the barber and then come back to me again. Are my boots clean now sir? The officer did not look at freds hair. he looked at his boots and said. گم گشته ام کجا. شهید دکتر علی شریعتی.

sardotalkh.blogfa.com

sardo talkh -

http://www.sardotalkh.blogfa.com/post-33.aspx

وقتی کچل کردم یاد نوشته اختر افتادم. آهای من یه دسته مو به حراج گذاشتم. نوشته شده در ۹۰/۱۱/۲۳ساعت 19:0 توسط mohsen ansari. من به مکعب سیاه می اندیشم.توی این مکعب همه چیز بدون هیچ تازگی سر جای خودشون قرار گرفتن.پس جهان هیچ چیز برای شگرف کردن ما انسانها نداره .کافیه تمام پنجره هارو ببندی و پرده ها رو بکشی. گم گشته ام کجا. نگین زنجان روستای ونونان. شهید دکتر علی شریعتی. الهام .از خالی دستانم.