assarartgallery.com

pishnegah.com

پیش نگاه تقویم هنری ادبی تهران- PishNegah

http://www.pishnegah.com/module/theater

pishnegah.com

پیش نگاه تقویم هنری ادبی تهران- PishNegah

http://www.pishnegah.com/page/archive/5/نشر

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9310.aspx

از مجموعه گویا و خموش. نوشته شده در یکشنبه ۲۱ دی۱۳۹۳ساعت 9:58 توسط زهره محمودی. از این شاخه به آن شاخه پریدن! انگار هزار سال وقت دارم برای یاد گرفتن! همین دیروز - حالا پریروز- که تصمیم گرفتم همین راه رو ادامه بدم و به فکرهای جدید و راههای جدید فکر نکنم. که یک دفعه هوس نوشتن به سرم زد. داستان نویسی! یا حالا هر چی. چقدر میتوانم وقت بگذارم برایش؟ در حالی که از کارهای نصفه نصفهی خودم خسته شدهام. ذهنم خستهتر از آن است که ربط این دو را پیدا کند و تشریح کند. پن خوندن وبلاگهای دیگران همیشه هم خوب نیست. بخصوص...

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9211.aspx

نوشتن نیز مثل کارهای دیگرم است. با عجله و سریع, به همین دلیل نه جندان دقیق. شاید همانطور که مارکس می گفت کار, شخصیت ما را شکل می دهد! همان زمان که بنا به ضرورت سفال را به نقاشی ترجیح دادم, و تولید و تکثیر را به کارهای تک, کیفیت را نیز فدای کمیت کردم. سرعت را به قیمت از دست دادن حزئیات و لحظاات ناب . این مکافاتی است که برای زندگی امروز می پردازیم. شاید اگر دورتر از این شهر پرآشوب بودم, و اگر مجبور به انتخاب راهی برای زندگی, کشاورزی می کردم! انگار نمی خواهند بگذارند تو از حماقت های گذشته ات رها شوی! پ ن : ...

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9309.aspx

از شما دعوت میکنم برای دیدن نقاشیهایم با عنون "گویا و خموش" در گالری هفتان. در ادامه مطلب استیتمنت را بخوانید. برچسبها: گویا و خموش. نوشته شده در دوشنبه ۱۷ آذر۱۳۹۳ساعت 13:22 توسط زهره محمودی. روز پنج شنبه 18 دی. ساعت 16 تا 21. از 18 تا 23 دی 1393. بازدید عموم 16 تا20. تهران میدان هفت تیر- خیابان بهار شیراز-خیابان سلیمان خاطر- کوچه ابرار غربی- پ 65. برچسبها: گویا و خموش. نوشته شده در دوشنبه ۱۷ آذر۱۳۹۳ساعت 12:56 توسط زهره محمودی. نقاشی هایم my paintings. National gallery of art. من از دنیای عروسک ها می ایم.

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9404.aspx

از کنار ساختان که می گذشتیم, متوجه تفاوت بافت آن شدیم. بعد متوجه شدیم که با یک گالری مواجه هستیم. طبق معمول بی توجهی به تابلو و همین بی توجهی به نوشتن نام آثار و پدیدآورندگان- بی توجهی به بیننده ی عام را به خاطر می آورد. در هر صورت بعد از دیدن کارها و پرسیدن تک تک اسم ها و . طبق معمول پرسیدم چطور می شود گالری را رزرو کرد؟ ناگفته نماند که قبل از آن نیز گالری دیگری را بازدید کرده بودیم. و باز همان جمله تکراری که با غرور گالری دارها و مدیران گالری برزبان می آورند. ما فقط با هنرمندان صاحب نام کار می کنیم.

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9306.aspx

اینو قبلا نوشته بودم:. امروز، نه دیروز، شاید هم پریروز و شاید هم پس پریروز. همه چیز ناجور توی هم پیچیده شده است. انگار بخشی از امروز با واقعه ای در کدامین روز به هم بخیه خورده است. برای باز کردنش باید دوباره کوک ها را باز کنم و این بسیار دردناک است. چقدر رنج ناکه. امروز که می خواستی بی ربط به دیروز باشه. باید صبر کنم. تا همه چیز، همه ی انچه اصلا شروع نشده، بیاید و از سر من عبور کند و برود. نه، باید فریاد بزنم. امروز جایی ندارم برای فریاد زدن. باید فریادگاهی اجاره کنم. من -خود من-از کجا شروع شدم؟ یک بار ه...

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9401.aspx

دنیای نقاش ها کمی فرق داشت. خصوصی تر. ارزش های واقعی تر. نه همیشه. اما . دنیای سینما اما همیشه پر بود از شهرت های کاذب. سرگرمی, عوام, هورا, دست و تشویق و . اما با وجود فیس بوک و وبسایت و وبلاگ و وایبر و . همه ی امکانات مجازی, همه ی هنرها به سطح ابتذال نزدیک می شوند. کف زدن ها و شهرت های کاذب, خلوت هنرهای دیگر را نیز مورد هجوم قرار داده است. اتکای اعتبار نقاشان به کف ها و تشویق های عامه, خلوت گزینی را که لازمه ی آفریدن بود, کمرنگ کرده است. نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ فروردین۱۳۹۴ساعت 15:13 توسط زهره محمودی.

zohrehmahmoudi.blogfa.com

حوض نقاشی من

http://www.zohrehmahmoudi.blogfa.com/9111.aspx

هزارو نهصد و نود تومان. کیلویی هزار و نهصد و نود تومان. پیرمرد سرگرم خریدن پرتقال است. یکی یکی بر می دارد به هر سمت می چرخاند و بررسی می کند، سپس توی نایلون می گذارد. به او نگاه می کنم. از طبقه ی متوسط به نظر می آید. درحال برانداز کردن او بودم و فکر می کردم که او به چه فکر می کند که نگاهم را حس کرد. سعی کرد خود را بی اعتنا نشان دهد اما زیر لب زمزمه می کرد تا حضور مرا کمرنگ تر کند. شاید هم از فضولی نگاه من دلخور بود. کی یاد می گیریم که همچون بیدی باشیم که با هیچ بادی نلرزیم؟ شازده ازش یه پوزه بند می خواد ...