baranbanoyezemestani.blogfa.com
دختر دوست داشتني مادختر دوست داشتني ما - - دختر دوست داشتني ما
http://baranbanoyezemestani.blogfa.com/
دختر دوست داشتني ما - - دختر دوست داشتني ما
http://baranbanoyezemestani.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.244 sec
SCORE
6.2
دختر دوست داشتني ما | baranbanoyezemestani.blogfa.com Reviews
https://baranbanoyezemestani.blogfa.com
دختر دوست داشتني ما - - دختر دوست داشتني ما
baranbanoyezemestani.blogfa.com
دختر دوست داشتني ما
http://www.baranbanoyezemestani.blogfa.com/1392/10
دختر دوست داشتني ما. اين روزا خيييلي شيرين زبونتر شدي دختر قشنگم.ديروز تو آتليه اينقدر با عمو عكاسه و كاركنان اونجا حرف زدي همه عاشقت شده بودن.از همه چيز مي پرسي و دوست داري سر بياري. راستي يادم رفت بگم اون هفته سه شنبه با خاله محبوبه رفتيم نمايشگاه اسباب بازي و براي شما و مهراد جون خريد كرديم.شما كه خيلي خوشت اومدو كلي ذوق كردي و اسباب بازيت رو دوست داري(لگو). تازگي ها يه جمله ي جديد ميگي كه خيلي جالبه مثلا ميگي ماماني فكر كنم غذا درست شده ها! مي فهمم كه دلت غذا مي خواد.قربون اون دل كوچولوت بشم من.
دختر دوست داشتني ما
http://www.baranbanoyezemestani.blogfa.com/post/39
دختر دوست داشتني ما. قریونت برم من سلام. الان من و شما ۳-۴ روزه که اومدیم خونه ی مامان جون البته با بابایی اومدیم ولی بابایی رفتش و ایشاله فردا یا پس فردا می یاد. ماشاله حسابی اینجا شیطونی می کنی و هر شب تا نصف شب بیداری.الان تازه ۱۵ دقیقه ست که خوابیدی.مامان جون اینا حسابی از رشد حرف زدنت تعجب کردن.اوت هفته حسابی سرماخوردی و مجبور شدیم ببریمت دکتر. اثرش تا الانم مونده و خیلی بد سرفه میکنی قربونت برم. بازم میام برات می نویسم.دوست دارم مامان جون قربونت برم من که الان کنارم خوابیدی. دومين يلداي دختر نازم.
دختر دوست داشتني ما
http://www.baranbanoyezemestani.blogfa.com/post/40
دختر دوست داشتني ما. سلام دختر نازم خوبي فدات بشم ماماني. امروز ۱۶ ديماه هست و آخرين روز ۲۳ ماهگيت يعني از فردا ميري تو ۲۴ ماه.هورااااااااااااااااااا ديگه بزرگ شدي عشقم. ما جمعه از شمال برگشتيم.بهمون حسابي خوش گذشت و شما دوره ي نقاهت سرماخوردگيت تموم شد و خداروشكر غذا خوردنت بهتر شد هرچند يكمي توي راه حالت بهم خورد و خودت خيلي ناراحت شدي. تا من بگم دوست دارم و ولم كني. تا الان ۱۳ تا دندون داري و دو تا هم در حال دراومدنه. وزنت هفته ي پيش ۱۱ كيلو بود قد ۸۷ دورسر ۵۰. دوست دارم قربون اون موهاي فرفريت بشم من.
دختر دوست داشتني ما
http://www.baranbanoyezemestani.blogfa.com/post/33
دختر دوست داشتني ما. سلام عسل مامان خوبي دخترم؟ الهي مامان فدات شه كه روز بروز داري شيرين تر و خوردني تر ميشي. تا اونجا برات نوشتم كه پيش مامان جون گذاشتمت و اومدم اداره واي كه چقدر نگران بودم كه اذيتش نكني اما وقتي برگشتم ديدم همه چيز خوب و خوشه فدات بشم.كلي هم بهتون خوش گذشته بود. فرداش هم تا ظهر پيش مامان جون موندي و من اومدم و با مامان جون رفتيم ترمينال از استرس اينكه نكنه گريه كني سريع برگشتم خونه و با مامان جون درست حسابي خداحافظي نكردم. اميدوارم بتونم اون مدلي كه مي خوام رو گير بيارم. من و همسرم د...
دختر دوست داشتني ما
http://www.baranbanoyezemestani.blogfa.com/1392/08
دختر دوست داشتني ما. اومدم بازهم از از شيرين زبونيهات بنويسم.جديدا ياد گرفتي وقتي از كاري سردر نمياري مي پرسي چي بود؟ موقع گفتن اين جمله چشات رو مي بندي.خيلي ماماني شدي و وقتي ميريم بيرون همش بهم مي چسبي و اصلا بغل بابات نميري. اگه كاري كنيم كه شما ما رو نبيني صدا مي كني و ميگي ماماني چي تا ميتني؟ ماماني چكار مي كني؟ اصلا عسل دوست نداري و حالت بهم مي خوره.اما خداروشكر نارنگي خيلي دوست داري و اين يه مزيته.يه روزايي خوب غذا ميخوري و من كلي خوشحال ميشم اما يه روزايي نه اصلا. خاطره ها خوب يادت مي مونه با داي...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
روزمرگی های دانش مرد کوچک - سیر تغییرات صدا زدن مامان
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/62
روزمرگی های دانش مرد کوچک. سیر تغییرات صدا زدن مامان. اولین بار وقتی هنوز 6 ماهش نبود بهم می گفت ما ما. که صد البته اون موقع به قصد صدا زدن من این رو نمی گفت و صرفا هجا سازی و اوا گویی بود که همه بچه ها دارن و دلیلش هم سریع بابا گفتنش و جای گزین شدن با با به جای همه چی و همه کس ، به دلیل آسونتر بودنش نسبت به ما ما. کمتر از یک سالش بود که این بار واقعا هوشیارانه بهم می گفت ماما . وقتی یکساله بود دیگه واقعا مامان. که این مامان بازم خیلی سریع جاش رو داد به مامی. از اون به بعد دوباره شدم مامانی.
روزمرگی های دانش مرد کوچک - مامان جون نیازمند
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/56
روزمرگی های دانش مرد کوچک. دانیار هر دوره از زمان به یه چی گیر می ده. الان دو سه ماهی هست که به پول جمع کردن برا نیازمندا گیر داده. از هر کی و هر راه پول می خواد اونم فقط سکه که بندازه تو قلک جمع بشه بده به نیازمندا. یه روز با مامانم می ره خرید و بعد از تموم شدن خرید در حالی که از کنار بازار ماهی فروشا رد می شده دانیار عاشق ماهی گیر می ده به مامان که مامان جون تورو خدا ماهی بخر. یه ثانبه بعدش می گه مامان جون شما نیاز مندی که پول نداری؟ نوشته شده در شنبه هفتم تیر 1393ساعت 11:27 توسط مامانی.
روزمرگی های دانش مرد کوچک - غار غار کلاغا
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/53
روزمرگی های دانش مرد کوچک. کلاغا چرا اینقدر غار غار می کنین؟ خوب برید پیش مامان جونتون! اشکال نداره مامانتون رفته سرکار! مامان خودمم رفته سرکار. منم اومدم خونه مامان جونم.اصلا هم گریه نمی کنم . شما هم اینقدر غار غار نکنید حوصله آقا دانیار رو سر می برید.ا ه. اینا رو پسرک من خطاب به کلاغای روی درخت خونه مامان اینا صبح روز 16 فروردین بعد از کلی باهم بودنمون تو تعطیلات عید گفته و چه مظلومانه پسرک من به این طریق خودش رو دلداری داده. نوشته شده در سه شنبه نوزدهم فروردین 1393ساعت 7:41 توسط مامانی.
روزمرگی های دانش مرد کوچک - روز مرگی
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/tag/روز-مرگی
روزمرگی های دانش مرد کوچک. سیر تغییرات صدا زدن مامان. اولین بار وقتی هنوز 6 ماهش نبود بهم می گفت ما ما. که صد البته اون موقع به قصد صدا زدن من این رو نمی گفت و صرفا هجا سازی و اوا گویی بود که همه بچه ها دارن و دلیلش هم سریع بابا گفتنش و جای گزین شدن با با به جای همه چی و همه کس ، به دلیل آسونتر بودنش نسبت به ما ما. کمتر از یک سالش بود که این بار واقعا هوشیارانه بهم می گفت ماما . وقتی یکساله بود دیگه واقعا مامان. که این مامان بازم خیلی سریع جاش رو داد به مامی. از اون به بعد دوباره شدم مامانی. بالون ها شیش...
روزمرگی های دانش مرد کوچک - اشتباهاتی از نوع دانیار
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/59
روزمرگی های دانش مرد کوچک. اشتباهاتی از نوع دانیار. از وقتی دانیار شروع به صحبت کرد کم پیش اومد که کلمه ای رو اشتباه بگه به جز حرف "ح". که بعد از مدت مدیدی درست گفتن یه دفعه تبدیل شد به "خ". یکی از این کلمه ها "روشناست". از خواب بیدار می شه می گه "مامان پاشید روشنا شده خورشید خانم در اومده. یا مثلا می گه " چراغای خیابون رو تو روشنا خاموش می کنن تو شبا روشن می کنن چون روشنا هوا تاریک نیست". هر چند دانیار به روز می گه روشنا اما وقتی به عمق معنیش نگاه می کنم می بینم همچی هم بی معنی نیست. و مطمئنم تاچند سال ...
روزمرگی های دانش مرد کوچک - خاموشی برق
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/57
روزمرگی های دانش مرد کوچک. از مسیر ساحلی ر د می شیم که بریم خونه خواهرم هم همراهمه. دانیار خطاب به خواهرم . خاله چرا ترتل و کراب چراغاشون روشنه اما ف ش چراغاش خاموشه؟ خواهرم می گه: خاله اخه شهرداری چراغا رو خاموش کرده که برقش زیاد نره. دانیار: خاله شهرداری که برق رو قطع نمی کنه.شهرداری اشغالا رو جمع می کنه . اداره برق باید برقا رو خاموش کنه دیدی اشتباه کردی. نوشته شده در شنبه هفتم تیر 1393ساعت 12:37 توسط مامانی. شنیده بودم عشق مادری یعنی . خدا رو شاکرم که پسری دارم که از هر لحاظ با اسمش هم خوانی داره.
روزمرگی های دانش مرد کوچک - نقاشی های دانیار
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/63
روزمرگی های دانش مرد کوچک. اولی ادمک چشم سبزه. دومی قایق و پاروهاش. سومی ماهی کوچیک کوچیک. چهارمی هواپیما جونی 306. نمی دونم چرا تمام اشتیاقش به نقاشی مربوط به همین یه ماه پیش می شد جدیدا دوباره خیلی خیلی کم می اد سراغ نقاشی؟ نوشته شده در شنبه پانزدهم آذر 1393ساعت 13:30 توسط مامانی. شنیده بودم عشق مادری یعنی . دانیار یعنی دارنده و همیار و پشتیبان علم و دانش و همچنین به معنی بخشنده. خدا رو شاکرم که پسری دارم که از هر لحاظ با اسمش هم خوانی داره. سیر تغییرات صدا زدن مامان. اشتباهاتی از نوع دانیار.
روزمرگی های دانش مرد کوچک - نقاشی خواستن دانیار
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/post/55
روزمرگی های دانش مرد کوچک. امان از اون روزی که اقا دانیار از من مادر بخواد براش نقاشی بکشم. مداد رو می گیره دستش می ده به من می گه مامان نقاشی. بکش می گم چی بکشم می گه اقا دانیار. با چشم چشم دو ابرو با هم خوندن یه ادمک می کشم می شه اقا دانیار می گه پس مامانی کو. دوباره همین روال شروع می شه و من مامان کشیده می شم. یعنی بابایی از سرکار نیومده. پس بابایی کو؟ با همون شرایط قبلی بابا هم کشیده می شه. این دفعه دانیار می پرسه یعنی ماها خونه نداریم پس خونمون کو. اینا زمانای خوبه نقاشی کشیدنه. دانیار فقط در حد خط ...
روزمرگی های دانش مرد کوچک - اولین ها
http://www.danyarmarddanesh.blogfa.com/tag/اولین-ها
روزمرگی های دانش مرد کوچک. بعد از کلی نگرانی های من در مورد نقاشی کشیدن های دانیار یک ماه پیش دانیار اینا رو کشید و کلی من رو ذوق زده کرد. اگه حدس زدید اینا چیه؟ می خوای بدونی خودش چی می گه . نوشته شده در شنبه پانزدهم آذر 1393ساعت 13:30 توسط مامانی. شنیده بودم عشق مادری یعنی . دانیار یعنی دارنده و همیار و پشتیبان علم و دانش و همچنین به معنی بخشنده. خدا رو شاکرم که پسری دارم که از هر لحاظ با اسمش هم خوانی داره. سیر تغییرات صدا زدن مامان. اشتباهاتی از نوع دانیار. اینه ای به اسم دانیار. دانیار و دایی [1].
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
بزرگترین مرجع گرافیک در ایران
شنبه 31 اردیبهشت 1390. برای ورود به وبسایت ما روی لینک زیر کلیک کنید. سه شنبه 16 فروردین 1390. با سلام خدمت تمامی بازدید کنندگان محترم،این سایت فقط جهت طراحی. هدر و بنر برای سایت ها می باشد و جنبه ی دیگری ندارد. طراحی حرفه ای هدر : 3000. تومان ( قیمت بسیار استثنائی ). طراحی حرفه ای بنر :. تومان ( قیمت بسیار استثنائی ). این قیمت ها بسیار محدود است. تمام کار های گرافیکی با خواست و خصوصیات مورد نظر شما درست می شود. برای سفارش از همین پست نظر دهید و از خود ایمیلی بگذارید. برای سفارش روی لینک زیر کلیک کنید.
بزرگترین مرجع گرافیک در ایران
Click here to continue to بزرگترین مرجع گرافیک در ایران. Wwworq.ir Free Subdomain Service.
خط خطی های ذهن من
خط خطی های ذهن من. نوشته شده در سه شنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 23:12 توسط باران بانو. فکر نوشت: اعتماد به نفس به ادم زیبایی میده! نوشته شده در یکشنبه سیزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 17:32 توسط باران بانو. امروز رفتم امامزاده صالح تا هم زیارت کرده باشیم و هم یه جورایی یه تفریح. تو مسیر همش خانوما رو نگاه میکردم لباسشون مدل آرایششون لاک ناخنها رنگ موها و مدل موهایی که بیرون ریخته بودن و مانتوهای جلوباز و خودمو باهاشون مقایسه کردم . انگار افسردگی گرفتم! کلی خودم رو بردم زیر سوال که اصلا من دوست داشتنی هستم؟
باران بانو | حرفهایی از جنس باران...
حرفهایی از جنس باران. سالی که گذشت برای من بالا و پایینهایی داشت شروع سال را در اصفهان بودیم. اولین بهاری بود که زهرا می دید.بعد . ادامه مطلب. قبل تر ها- یعنی وقتی کوچک بودم- به روزنامه نگاری علاقه زیادی داشتم.گاهی برای روزنامه ها مطالب بچه گانه ای می . ادامه مطلب. هر سال ، تولدم که می شود شمعهای بیشتری به حالم گریه می کنند. بعدا نوشت: سورپرایز امسال تولدم این بود که نیمی . ادامه مطلب. یکی از هم دانشگاهیهای سابقم که دختر فوق العاده گرم و نازنینی است به تازگی تخصصش را گرفت.یادم می آید . ادامه مطلب.
♥خاطرات بـاران بانو.♥
بخودم قول دادم هروبلاگی که میزنم ارزشی باشه. دوست داشتم یه جایی رو هم داشته باشم که از خاطراتم بگم. و چون نمیشه زیر قول زد. هفته چهارم مرداد ۱۳۹۴. هفته سوم مرداد ۱۳۹۴. هفته دوم مرداد ۱۳۹۴. هفته او ل مرداد ۱۳۹۴. هفته چهارم تیر ۱۳۹۴. تاريخ : جمعه سی ام مرداد ۱۳۹۴ 14:55 نويسنده : باران بانو. امروز رفتم آزمون دادم،و بعد از دادن یه ازمون بی حوصله مستقیم رفتم مصلی. به یکی از فانتزیامم جامه ی عمل پوشوندم! اونم اینکه سه بار با واحد دور شهر چرخیدم! آدمایی که به مناسبت نمازجمعه هماونجا بودن اومدن نشستن دور حلقه!
baranbanoyezemestani.blogfa.com
دختر دوست داشتني ما
دختر دوست داشتني ما. قربونت برم مي دونم خيييلي وقته برات ننوشتم.آخه نوشتنم نمي اومد! يكمم سرم شلوغ بود.بعد تولدهات دغدغه ي خونه تكوني و عيد و تازه يه چندروزي هم برنامه ريزي براي مسافرتي كه نشد و . وقتم رو حسابي گرفته بود.دو روز پيش رفتيم شمال سريع السير و من رفتم آرايشگاه شمام كه حسابي خوش گذروندي و نبود ۳-۴ ساعته من برات مهم نبود. مامان جون برات ماهي خريده بود و با خودمون آورديمش. خيلي خريد عيد نداشتيم ولي مشغول خريد عيدي بوديم! شنبه بیست و چهارم اسفند 1392 ] [ 13:43 ] [ مامان باران ] . ما جمعه از شمال ...
حضرت باران
میان این همه رفت و آمد واژه. جای باران خالی بود. جای باران . . . از تماشای این همه چتر بیهوده باز ،. رنگ خودکارم پریده است. چگونه برای آسمان لالایی بخوانم. که هر چه ابر و بغض نباریده است. ما را به بوی خاک خیس. روزگاری بود که باران. وقت و بی وقت. از خودکار من میبارید . . . ولی حالا . . . تماشای خاطرات روزهای دیروز. به چشم های من داده است. فرصت زیادی نیست . . . برای دلخوشی این همه چتر ،. خاطراتت را به من. پ ن : شعر از مصطفی فرهنگی (یازدهم آذر 1392). یا ایتها النفس المطمئنة! بگذریم. . . و دلتنگی برای چند چی...
2showapp
صدای پای باران
اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه السلام علیک یا بقیه الله. اس ام اس عاشقانه. اس ام اس جدید. سایت تفریحی جوان ها - www.javanha.ir. اس ام اس عاشقانه. شیر دیایی های غواص عکس. رابطه شغلی متولدین سال اسب. رابطه شغلی متولدین سال اسب. مدل لباس مجلسی دخترانه زنانه مدل مانتو مجلسی نخی جدید ۲۰۱۵. صبرش تمام شده است. دوستی میوه ی درختانی است. درد دل که می کنی. سایت تفریحی جوان ها - www.javanha.ir. سایت تفریحی جوان ها - www.javanha.ir. نویسنده : صدای پای باران. تاریخ : یکشنبه بیست و هفتم مرداد ۱۳۹۲. اس ام اس عاشقانه.
دخمل خشگل
حوصله ی هیچ کاری ندااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارم. امااا خداروشکر داریم میریم شمال حداقل یه دوروووووووووووووووووووووووووز حال کنیم. نوشته شده در 26 Aug 2012. هی حوصلم سر ررررررررررررررررررررررفته. یکی بیاد بحرفیم خو. نوشته شده در 17 Aug 2012. سلللللللللللللللللااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام به همه ی دوستان گل. امیدوارم از وبم خوشتون بیاد. یه بوس گنده واسه همتوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون. نوشته شده در 18 Jul 2012. نیستی که دلم را آرام کنی...
مادرانه هایم برای پسر آهسته گامم
مادرانه هایم برای پسر آهسته گامم. بره آهوی امام رضا در روز عید غدیر در صحن امام خوبی. عاشقانه هایم برای پسرم امیر حسین. چند تا عکس از امیر حسینم. مادر مادر مادر مادر. به مناسبت روز معلول. برای تولد هشت سالگی امیر حسینم. قصه های از دست های پشت پرده ( حکمت خدا). خاطره ای از مسعود مشهدی. تولد هفت سالگی امیرم. به مناسبت روز جهانی کودک. لالایی های مادرم برای امیرحسین. به مناسبت روز معلول. اولین جشن تولد امیر. اسباب بازی های امیر. ای خدا من به تو توکل دارم؟ اینم چندتا از عکس های امیر. عکس های فرشته ی من. امیر ...
