daftare-mn22.blogfa.com
حرف اضافه ممنوع!حرف اضافه ممنوع! - کاش می شد هر چی میخوای بنویسی...
http://daftare-mn22.blogfa.com/
حرف اضافه ممنوع! - کاش می شد هر چی میخوای بنویسی...
http://daftare-mn22.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
1.1 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
13
SITE IP
209.126.116.165
LOAD TIME
1.109 sec
SCORE
6.2
حرف اضافه ممنوع! | daftare-mn22.blogfa.com Reviews
https://daftare-mn22.blogfa.com
حرف اضافه ممنوع! - کاش می شد هر چی میخوای بنویسی...
daftare-mn22.blogfa.com
حرف اضافه ممنوع! - دیر کردی زمستان....
http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/25
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱. تاخیر داشتی. و اکنون من مانده و یک وابستگی نو. تاخیر داشتی. باید زود تر می آمدی . زود تر منتظرت بودم. زودتر منتظرش بودم. من مانده ام و یک بهار ک چندی دیگر می رسد. دیر آمدی . هنوز از او خسته نشدم. هنوز زود است که دل بکنم. بی تعارف حاضرم منت بهار را هم بکشم. که نیاید. که دیر برسد. که تاخیر کند. منت آفتاب را هم. که نتابد. که شانه نزند موهایش را. در سرزمین من. هنوز دلتنگم. هنوز زود است. هنوز دلم گرم است به . نمیدانم به چه. تراوشات مغزی یخ زده.
حرف اضافه ممنوع! - ...
http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/28
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. چهارشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۲. برای سومین بار آمدی. دیشب. و چه لحظه شیرینی بود وقتی درآغوشم بودی. با چشمان درشت و خرمایی ات. چقدر شبیه من بودی. چشمانت . لبهایت. مشت کوچکت را دور انگشتم گره کرده بودی و خیره بودی به من. و من خیره بودم به تو. دیشب برای سومین بار آمدی ولی برای اولین بار چشمانت باز بود. توبودی و من و هیچ. من بودم و تو و آن تن لطیف که در بیتابی دستانم آرام گرفته بود. هرگز فراموش نمیکنم آن صورت سرخت را. و طعم آن بوسه عمیقی که بر سینه ات زدم. اصلا باشی یا نباشی.
حرف اضافه ممنوع! - سفر...
http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/30
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. یکشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۲. سفر هر چقدر هم ک اجباری باشد. هرچقدر هم که کوتاه باشد. آنقدر دور می شوی ک دیگر عطرت را نمی شنوم. دیگر حرف زدن از راه دور چ فایده ای دارد. وقتی کنارم حست نمی کنم. وقتی نمی شود اگر زمین خوردی. اگر خوب نبودی. بیایم دستت را بگیرم شانه هایت را بتکانم و بگویم. من اینجایم. کنار تو. سفر هرچقدر ک دور باشد یا نزدیک. چه اهمیتی دارد. وقتی ک دستم ب شانه هایت نمی رسد. اگه یه روز بری سفر. بری زپیشم بی خبر. دوباره باز تنها میشم. به شب میگم پیشم بمونه.
حرف اضافه ممنوع! -
http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/29
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. شنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۲. امروز از خودم چند بار پرسیدم چرا من جرات ندارم. احساس می کنم مفید نیستم. من عرضه اش را ندارم. از این می ترسم که مخالف جمع حرف بزنم. امروز توی روی من به مقدساتم توهین کردند و من فقط لبخند زدم. هر چی دلشان خواست گفتند. به تمام مردان بزرگ زندگی ام. نه من می ترسم. از این که مخالفت کنم می ترسم. احساس ضعف می کنم. از تمام کسانی که بهشان امروز جلوی روی من توهین کردند و من برای به هم نخوردن دوستی ام سکوت کردم. می ترسم انکارم کنند و من قدرت دفاع نداشته باشم.
حرف اضافه ممنوع! - مرا همین گونه که هستم ببین!
http://www.daftare-mn22.blogfa.com/post/27
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. جمعه بیست و یکم تیر ۱۳۹۲. مرا همین گونه که هستم ببین! این که می گویی چادری ها بدترند! تیری است برنده که گلویم را می سوزاند. مرا متهم می کنی که اشتباه کردم پیروی حرفی که گفتم من چادر مشکی ام را دوست دارم! می گویی این یعنی از ما بدت می آید این یعنی. و اصلا فکر نمی کنی که. بحث بهتر یا بدتر بودن نیست. بحث احترام گذاشتن آدم ها به اعتقاد یکدیگر است. آدم ها متفاوت اند. چادری ها مقدس نیستند که با یک اشتباه کوچک بدتر شوند. مرا همین گونه که هستم ببین. همین گونه که هستم ببین!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
خاطرات یخ زده
http://www.icebrain.blogfa.com/1391/11
امروز صبح با صدای آقای احمدی بیدار شدم. تو سالن داد میزد: امروز روز نظافته. بعضی از اتاقا خیلی کثیفو شلوغ شده.کسایی که امروز خودشون اتاقشونو تمیز کنن ، به یه اردو که براتون در نظر گرفتیم میرن. وکسایی که خودشون اینکارو نکنن یعنی هنوز نمیتونن از اینجا خارج بشن. آخر شب پرستارا اتاقا رو نگاه میکنن. درمونده بودم. واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم. روی تخت نیم خیز شدم. باخودم گفتم بلاخره باید از یه جا شروع کرد. منتظر بودن هیچو حل نمیکنه.نیاز به یه شروع تازه داشتم. چندبار خودکشی کرده بودو هر بار ناموفق.می گفت ...
خاطرات یخ زده - این چند روز...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/8
چند روزه نمی تونم فکر کنم.حرف بزنم. نمیدونم تو این چند روز چی شد؟ حتی نمیدونم از کجا باید شروع کنم! اما فکر کنم تصمیمم رو گرفتم. شاید باید از دوروز بعد از ورود تازه وارد شروع کنم. بعد از ناهار رو تختم دراز کشیده بودمو کتاب می خوندم که مثل همیشه علی اومد تو اتاق. اونم کار خاصی با من نداشت. گاهی اوقات از تنهایی میترسه.اومده بود که فقط تنها نباشه.گفت میخواد یه گوشه بشینه ونقاشی کنه. بین کتاب خوندن خوابم برد.وقتی بیدار شدم علی ازجاش تکون نخورده بود.هنوز داشت نقاشی میکرد. تا حالا بهت گفتم عاشق سیاه قلماتم!
خاطرات یخ زده - شروع تازه
http://www.icebrain.blogfa.com/post/11
امروز صبح با صدای آقای احمدی بیدار شدم. تو سالن داد میزد: امروز روز نظافته. بعضی از اتاقا خیلی کثیفو شلوغ شده.کسایی که امروز خودشون اتاقشونو تمیز کنن ، به یه اردو که براتون در نظر گرفتیم میرن. وکسایی که خودشون اینکارو نکنن یعنی هنوز نمیتونن از اینجا خارج بشن. آخر شب پرستارا اتاقا رو نگاه میکنن. درمونده بودم. واقعا نمیدونستم باید چیکار کنم. روی تخت نیم خیز شدم. باخودم گفتم بلاخره باید از یه جا شروع کرد. منتظر بودن هیچو حل نمیکنه.نیاز به یه شروع تازه داشتم. چندبار خودکشی کرده بودو هر بار ناموفق.می گفت ...
خاطرات یخ زده - ............
http://www.icebrain.blogfa.com/post/12
یک ماهه که خیلی چیزا عوض شده. من.تو. یک ماهه حرف نزدم.نگاه نکردم.یک ماهه تازه شدم خودم. منبی اسم. بی نشون. آخ رویا. رویا.چرا این کارو کردی؟ همه چی خوب بود! آرامش داشتم. می فهمی لعنتی؟ بعد از سال ها آرامش داشتم! اما تو. تو دوباره اومدی.مثل همیشه.یک دفعه.بی خبر. اومدیو همه چیو زنده کردی.منو.چرا دوباره زندم کردی؟ همه چی خوب بود.تا قبل از اینک برام نشون بفرستی. قبل از اینکه دوباره اسمتو تو مغزم جا کنی. آخرویا.رویا.بقیه فکر میکنن من دچار توهم شدم.فکر میکنن اون معادلات فیزیکو خودم نوشتم. حالا از من چی میخای؟
خاطرات یخ زده
http://www.icebrain.blogfa.com/1391/12
یک ماهه که خیلی چیزا عوض شده. من.تو. یک ماهه حرف نزدم.نگاه نکردم.یک ماهه تازه شدم خودم. منبی اسم. بی نشون. آخ رویا. رویا.چرا این کارو کردی؟ همه چی خوب بود! آرامش داشتم. می فهمی لعنتی؟ بعد از سال ها آرامش داشتم! اما تو. تو دوباره اومدی.مثل همیشه.یک دفعه.بی خبر. اومدیو همه چیو زنده کردی.منو.چرا دوباره زندم کردی؟ همه چی خوب بود.تا قبل از اینک برام نشون بفرستی. قبل از اینکه دوباره اسمتو تو مغزم جا کنی. آخرویا.رویا.بقیه فکر میکنن من دچار توهم شدم.فکر میکنن اون معادلات فیزیکو خودم نوشتم. حالا از من چی میخای؟
خاطرات یخ زده - آرامش
http://www.icebrain.blogfa.com/post/9
شک داشتم داستانو به آوا بگم یانه؟ اما بعد به این نتیجه رسیدم که من هرچی تعریف کنم باز در نظر اون یه بیمار روانیم.دوباره شروع میکنه به زدن حرفای تکراری.به این که باید به آینده و بقیه زندگی فکر کنم و این حرفا فقط یه سری توهماته. بعد از دو سه روزی که خودمو حبس کرده بودم، می ترسیدم با دوستای قدیمی رو به رو بشم.البته ترس که نه.یه جور دلهره. درسته علی آدم مهم تو زندگی من نبود.اما مهم اینکه بود! اونم درست زمانی که هیچکس تو زندگیم نبود. آقا رفیع داشت گلدوناشو آب میداد.قبل اینکه بیارنش اینجا معلم بوده.بعض...وقتی ...
خاطرات یخ زده - اسمش یادم نمیاد...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/6
امروز وقت روانشناسی داشتم با خانم نعیمی. آوا اسمش آواست. گاهی اوقات منم آوا صداش میکنم. وارد اتاق که شدم سرشو پایین انداخته بودو داشت یه چیزیو یادداشت میکرد.صدای در که اومد یکم سرشو چرخوندو از بالای عینک نگام کرد. چشمای مشکی.اون نگاه آشنا. راهنماییم کرد که بشینم.بعدش دستاشو تو هم گره کردو گفت:خب . جلسه پیش راجب دوران کودکیت صحبت کردیم.یادت میاد؟ چشماش عین شما بود! همینجوری. اونم وقتی تعجب میکرد ابروی راستشو می داد بالا. جایی که من هستم.برزخ.شایدم مستقیم بردنش بهشت.آره جهنمی نبود.اصلا! طراحی قالب : قالبفا.
خاطرات یخ زده - سیاه...سیاه...سیاه...
http://www.icebrain.blogfa.com/post/4
امروز علی رو اوردن. بعد از اینکه بردنش توی اتاقش آقای احمدی مدیر اینجا وسط سالن ایستاد و داد زد :علی هنوز به حالت عادی برنگشته زیاد دوروبرش نباشد . بزارید استراحت کنه. یکی دوساعت که گذشت. رفتم تو اتاقش .روی زمین نشسته بودو داشت یه نقاشیو رنگ میزد. کنارش نشستمو گفتم: علی دیشب چت شده بود؟ چرا دلت سیاه شده بود؟ دور و برش یه نگاه انداختو وقتی مطمئن شد کسی نیست صورتشو اورد جلو:بگم نمیترسی؟ دیشب روح بابام اومده بود.بهم گفت علی مگه من نگفتم حق نداری نقاشی بکشی؟ دادزدم: نه.التماست میکنم.نکن. طراحی قالب : قالبفا.
خاطرات یخ زده - تازه وارد
http://www.icebrain.blogfa.com/post/7
صبح زود علی نقاشه اومد تو اتاقو پرید رو تختم. پاشو پاشو .یه تازه وارد اومده. برو اونور بذار بخابم لعنتی. طرف اصلا بهش نمیخوره. بابام اگ بیاردش.نه.نه. بعدم از اتاق رفت بیرون.شب قبل ساعت سه خوابم برد. اما با حرفای علی نتونستم بیخیال طرف بشم. بلند شدمو دست وصورتمو شستم بعدم رفتم اتاقشو پیدا کنم. سالن تقریبا خالی شده بود. فکر کردم حتما اتاق آقای رحیمی که هفته ی پیش رفته رو بهش دادن. از تازه وارد یادم رفته بودو تو نخ علی نقاشه بودم که یه نفر داد زد:. برید کنار. یه نفری اینجاست که باید ببینمش.برید کنار. نوشته ...
خاطرات یخ زده - فقط یه نشونه
http://www.icebrain.blogfa.com/post/10
نمیدونم باید چیکار کنم. نمیدونم باید به چی برسم. نمیدونم از من چی میخای؟ حتما دیدی. چند روزه اصلاح نکردم. مثل آدمای ژولیده شدم. دل ودماغ هیچ کاریو ندارم. میدونم هستی. تو راهرو که راه میرم احساس میکنم نگام میکنی. فقط یه نشونه میخام.بگو چیکارکنم. بگو دنبال چی بگردم.بگو چیو پیدا کنم. فقط یه نشونه بهم بده.خواهش میکنم. فقط یه نشونه. نوشته شده در جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 19:19 توسط ice. طراحی قالب : قالبفا. امارگیر حرفه ای سایت. سایت خدماتی نایت اسکین - امارگیر سایت. آپلود نامحدود عکس و فایل.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
13
Daftare Mashgh
چون طلیعه نعمت ها به شما رسید، با ناسپاسی دنباله آن را مبرید. پیوندهای مربوط به این پیام. هیچ نظری موجود نیست:. پیوندهای مربوط به این پیام. بازیچه ایام دل آدمیان است. امروز نه آغاز و نه انجام جهان است. ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است. گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری. دانی که رسیدن هنر گام زمان است. تو رهرو دیرینه سرمنزل عشقی. بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است. آبی که بر آسود زمینش بخورد زود. دریا شود آن رود که پیوسته روان است. از روی تو دل کندنم آموخت زمانه. این دیده از ان روست که خونابه فشان است.
دفتر مشق
اللهم عجل لولیك الفرج. بسم الله الرحمن الرحیم. علی ارژنگ هستم، کارشناس رشته روان شناسی. افتخار این را داشتم که امسال در خدمت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی باشم. هدف از ایجاد وبلاگ در ابتدا آشنایی با همکاران توانمند و یاد گرفتن مطالب جالب و آموزنده از ایشان و در مرحله ی بعد انتشار مطالب آموزشی برای استفاده همکاران و دانش آموزان بوده است. در ضمن نمی توان علاقه ام را به فناوری های نوین انکار کنم. موفق و موید باشید. طرح مدیریت تعالی (3). قرآن و هدیه های آسمان (18). مطالب ارسالی دوستان (14). برنامه درسی ملی (3).
دفتر مشق
اللهم عجل لولیك الفرج. بسم الله الرحمن الرحیم. علی ارژنگ هستم، کارشناس رشته روان شناسی. افتخار این را داشتم که امسال در خدمت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی باشم. هدف از ایجاد وبلاگ در ابتدا آشنایی با همکاران توانمند و یاد گرفتن مطالب جالب و آموزنده از ایشان و در مرحله ی بعد انتشار مطالب آموزشی برای استفاده همکاران و دانش آموزان بوده است. در ضمن نمی توان علاقه ام را به فناوری های نوین انکار کنم. موفق و موید باشید. طرح مدیریت تعالی (3). قرآن و هدیه های آسمان (18). مطالب ارسالی دوستان (14). برنامه درسی ملی (3).
دفتر مشق
یهو دلم واسه اینجا تنگ شد. اولین پست بعد از بیشتر از 2 سال. چقدر اتفاقای مختلف تو این مدت برام افتاده . چه روزایی گذشته. چه آدمایی اومدن و رفتن. نوشته شده در ۱۳٩۳/٦/۸ساعت ۱٠:٢٦ ب.ظ توسط مصطفی نظرات . تنها پرانتزی که دوست ندارم بسته شود لبان توست وقتی که میخندی. نوشته شده در ۱۳٩۱/٦/٢٤ساعت ۸:٠٤ ب.ظ توسط مصطفی نظرات . آه ڪ ه چقدر دلم تنگ شده برای شنیدن اسمم با صدآے تو. عشق یعنی اینکه وقتی یه اس ام اس ازش میاد حتی قبل اینکه بدوونی چی نوشته لبخند میا. همه چیز را که نمیشود گفت. نمیشود واو به واوش را گفت.
دفتر مهربانی
دوستی را میشود پرسید! هر انسانی مانند یک قهرمان به دنیا می آید. نوشته شده در شنبه ۱۱ بهمن۱۳۹۳ساعت ۰:۰ قبل از ظهر توسط. جمله ای از انسانی مهربان. تفاوت بین آن چه انجام می دهیم و آن چه می توانیم انجام دهیم برای حل همه ی مشکلات جهان کفایت می کند. بر گرفته شده از صفحه دگرش. منبع گفتار گاندی en.wikiquote.org/wiki/Talk:Mahatma Gandhi. نوشته شده در یکشنبه ۲۱ دی۱۳۹۳ساعت ۱۶:۳۳ بعد از ظهر توسط. دلم تنگ شده برای اعتماد پرنده ها به آدم ها. باید منتظر زمستان بمانم. ماهی هایی با حافظه سه ثانیه ای! یا این که تنهاست!
حرف اضافه ممنوع!
کاش می شد هر چی میخوای بنویسی. یکشنبه هشتم تیر 1393. قطعه قطعه پرسیدم شهر مومیایی را. هیچ کس نمی دانست نرخ آشنایی را. ای خدای آدم ها از من و شما بردند. از من آدمیت را از شما خدایی را. این چه ساده پنداری است دشت لاله می بینید. روی دست این مردم کاسه ی گدایی را. قحط مصر ما یوسف! با دو نان نخواهد رفت. خواب دیده ای خیر است خوشه ی طلایی را. فرض می کنیم اصلا روی خاک یک ناکام. لحظه ای بخندانی مادری عزایی را. بزم محنت است اینجا شاهی گدایان م رد. آن دو تار را بشکن ول کن این نوایی را. یکشنبه هشتم تیر 1393. نوشته شد...
خط خطی های من
خط خطی های من. سلام به همه دوستای باحاله خودم.شرمنده دیگه.نبودیم دیگه .دیگه! واسه عذر خواهی ن گذاشتم که حالش رو ببرین! به اپراتور اداره میگم لطفا شماره فلانی رو برام بگیر . میگه گرفتم وصل کنم؟ گفتم پ نه پ فوت کن , قطع کن. رفتم جلسه ثبت نام 1ساعت وایسادم.یارو اومده میگه میخوای ثبت نام کنی؟ پ ن پ اومدم حالتو احوالتو سفید رویتو سیه مویتو ببینم بروم. به غضنفر میگن : کسی تو کره ماه زندگی میکنه؟ میگه : آره دیگه، مگه نمی بینی هر شب لامپش روشنه! غضنفر می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میکنه! ٢ساعت پ...
daftare-naghashi.persianblog.ir
و خدایی که در این نزدیکیست
و خدایی که در این نزدیکیست. هرکجاهستم باشم ، آسمان مال من است . . خودم با خودم کنار ساحل راه میروم. به روی خودم نمیاورم دست هایم از گرمای دست تو خالیست. باران میبارد و من عاشق تر میشود. خودم با خودم قهر میکنم. خودم با خودم آشتی میکنم. تو نمیدانی وقتی همه چیز کسی میشوی یعنی چه این نبودن. یعنی چه این تنهایی. باران میبارد باز من قدم زدنم ادامه دارد. چقدر خوب است حتی با خیالت قدم زدن زیر باران. گاهی وقتها نوشتنت نمی اید. قدم زدن را هم دوست نداری. چای هم برایت بی مزه شده. از سیگار کشیدن میترسی. اینها همه راست...
دفتر نکات
خواص چای سبز و فواید چای سبز. اگر به دنیال خرید چای سبز اصلی تیما ۵۰۴۰ هستید و دوست دارید تا در قرعه کشی شرکت نمایید ما محصول اصلی را به شما ارائه می دهیم. برای خرید چای سبز می توانید بروی دکمه خرید پستی در زیر کلیک کرده و سفارش خود را ثبت نمایید. همچنین می توانید به صورت تلفنی با شماره۰۹۳۳۶۲۱۷۵۰۰ تماس گرفته و سفارش خود را ثبت نمایید. همچنین می توانید آدرس کد پستی نام محصول نام گیرنده را به شماره ۰۹۳۳۶۲۱۷۵۰۰ پیامک دهید. چای سبز دم کردنی تیما ۵۰۴۰ با کیفیت عالی(حاوی ۵ بسته ۵۰ گرمی) با قیمت ۲۸۰۰۰ تومان.
دفتر سبز
ساعت ٩:۱٠ ب.ظ روز سه‌شنبه ٢٤ اسفند ،۱۳۸٩. نگاه پیشگیری اجتماعی پلیس به چهارشنبه آخر سال. نگاه پیشگیری اجتماعی پلیس به چهارشنبه آخر سال. جانشین فرمانده نیروی انتظامی با تأکید بر اینکه راهبرد پلیس به چهار شنبه آخر سال نگاه پیشگیری اجتماعی است،اظهار داشت:نیروی انتظامی به این مراسم نگاه امنیتی ندارد. به گزارش پایگاه خبری پلیس سردار احمدرضا رادان در برنامه صبحگاهی تلویزیونی روز از نو شبکه دو افزود:وقتی نگاه امنیتی داشته باشیم مجموعه بایدها و نبایدها به میان می آید. سردار رادان در ادامه به خانواده ها توصیه کر...
دفتر سرنوشت من...
می نویسم از روی دلتنگی. تقدیم به کسی که اسمش را نمی گویم. هیچ عشقی تو دنیا وجود نداره. یا محمد بن حسن (عج). خرید شارژ در ماهان شارژ. مطلبی که امروز مینویسم یه قصه یا داستانی نیست که تو کتابا خونده باشم. خلاصه ایه از از نه سال خاطراتی که تو دفترم نوشتم از تجربیاتی که با تمام. وجودم حسشون کردم تجربیاتی که فکر میکنم واسه من با بیست و چهار سال. سن یه خورده زیادیین این دفتر سرنوشت منه. و همین که یه نفر فقط یه. نفر با خوندن این مطلب اشتباهات منو تلرار نکنه برام کافیه . کردیم دی ماه همون سالم مراسم عروسیمون در ...
