deltange-tanha.blogfa.com
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯)(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) - دلتنگ تنها
http://deltange-tanha.blogfa.com/
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) - دلتنگ تنها
http://deltange-tanha.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
29
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.266 sec
SCORE
6.2
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) | deltange-tanha.blogfa.com Reviews
https://deltange-tanha.blogfa.com
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) - دلتنگ تنها
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯)
http://www.deltange-tanha.blogfa.com/88062.aspx
V ) عشق دردناک ( v ). هیچ وقت به کسی دل نبند. چون این دنیا انقدر کوچیکه که دو تا دل کنار هم جا نمیشن. اگه دل بستی هیچ وقت ازش جدا نشو. چون این دنیا انقدر بزرگه که دیگه نمیتونی پیداش کنی . دلم گرفته از این روزگار دلتنگی. گرفته اند دلم را به کار دلتنگی. دلم دوباره در انبوه خستگی ها ماند. گرفت آینه ام را غبار. شکست پشت من از داغ بی تو بودنها. به روی شانه دل ماند بار دلتنگی. درون هاله ای از اشک مانده سرگردان. نگاه خسته من در مدار دلتنگی. از آن زمان که تو از پیش ما سفر کردی. نشسته ایم من و دل کنار. هفته چهارم...
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) -
http://www.deltange-tanha.blogfa.com/post-107.aspx
V ) عشق دردناک ( v ). آدما از آدما زود سير ميشن. آدما از عشق هم دلگير ميشن. آدما رو عشقشون پا ميزارن. آدما آدمو تنها ميزارن. منو ديگه نمي خواي خوب ميدونم. تو كتاب دلت اينو ميخونم. يادته اون عشق رسوا يادته. تو ميگفتي كه گناه مقدس. اول و آخر هر عشق . نوشته شده در جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۸۸ساعت ۱۷:۱۳ بعد از ظهر توسط دلتنگ. اولا دوستان گلم به کلبه غم من خوش آمدید. درخت را به نام برگ. بهار را به نام گل. ستاره را به نام نور. کوه را به نام سنگ. دلم شکفته بود به نام عشق. عشق را به نام درد. درد را در دلتنگی عشق.
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯)
http://www.deltange-tanha.blogfa.com/88064.aspx
V ) عشق دردناک ( v ). با فرا رسیدن عید سعید فطر امشب همه ی اصفهانی ها در اقدامی عجیب بیرون از خانه خوابیدند تا فطریه ی خود را نپردازند! این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می نمایم. همیشه وقتی مهمونی ها تموم میشه، حس غریبی دارم. چه برسه به این دفعه که مهمونی خدا داره تموم میشه. استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان. به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, عید فطر به تعویق افتاده و ماه رمضان تا یک ماه دیگر تمدید گردید! اولا دوستان گلم ...
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯) -
http://www.deltange-tanha.blogfa.com/post-103.aspx
V ) عشق دردناک ( v ). به ح کم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر. دلم را درمیان نامه می پیچم پریشان تر. پس ازنام قشنگت، می نویسم سطر اول را. قفس، آتش، پرنده، یک گلو آوازو خاکستر. میان برگ ماه، درانتهای نامه می پیچم. برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر. دلم را درمیان نامه ام. کنار نامه های دیگرت ، هرروز پشت در. درآن خلوت که از ابرخیالت ماه می تابد. تورا با سطرسطر نامه هایم میکشم دربر. میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم. دوگلدان،شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر. ولی حس می کنم یک روز درغ ربت دل عاشق. هفته دوم اسفن...
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯)
http://www.deltange-tanha.blogfa.com/posts
V ) عشق دردناک ( v ). سه شنبه سوم آذر ۱۳۸۸. پنجشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۸۸. جمعه بیست و دوم آبان ۱۳۸۸. یکی بود یکی نبود . سه شنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۸. چقدر دلم برات تنگه. دوشنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۸۸. پنجشنبه بیست و سوم مهر ۱۳۸۸. سه شنبه بیست و یکم مهر ۱۳۸۸. جمعه هفدهم مهر ۱۳۸۸. شنبه چهارم مهر ۱۳۸۸. یکشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۸۸. شنبه بیست و هشتم شهریور ۱۳۸۸. شنبه بیست و یکم شهریور ۱۳۸۸. سه شنبه دهم شهریور ۱۳۸۸. تغذیه در ماه رمضان. دوشنبه دوم شهریور ۱۳۸۸. شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۸۸. یکشنبه هجدهم مرداد ۱۳۸۸.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/11
خانمانسوز بود آتش آهی گاهی. نالهای میشکند پشت سپاهی گاهی. گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید. سالک بیخبر خفته براهی گاهی. قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندی بود. به عزیزی رسد افتاده به چاهی گاهی. هستیم سوختی از یک نظر ای اختر عشق. آتش افروز شود برق نگاهی گاهی. روشنی بخش از آنم که بسوزم چو شمع. رو سپیدی بود از بخت سیاهی . گاهی. عجبی نیست اگر مونس یار است رقیب. بنشیند بر گل هرزه گیاهی گاهی. چشم گریان مرا دیدی و لبخند زدی. دل برقصد ببر از شوق گناهی گاهی. اشگ در چشم فریبنده ترت میبینم. در دل موج ببین صورت ماهی گاهی.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/post/107
اون روز ما رو به نهار دعوت کردند. بعد از غذا یکی از دوستانم پرسید : کی بریم امامزاده سر خاک؟ اون خانم گفت : بذارین ساعت ٧ برین اون موقع آفتاب رفته هوا بهتره. تو دلم گفتم : نه . خیلی دیره. دوستم بهم گفت : بذار یه کم استراحت کنیم ساعت ۴ میریم. تو دلم گفتم : نه . ۴ زوده. بچه ها خوابیدن . بنده های خدا خیلی خسته بودن. ساعت کمی از ۴ گذشت . ولی اونا هنوز بیدار نشده بودن. تو دلم میگفتم : دیر شد . پس چرا اینا بلند نمیشن؟ البته طولی نکشید که بیدار شدن. یه چائی خوردیم و حرکت کردیم. دختر اون خانواده ما رو همراهی کرد.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1389/6
این روزها اصلا دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم. خیلی آدم با حوصله و پر دل و دماغی بودم . بهتر هم شدم. البته در ظاهر سعی میکنم خلاف این رو نشون بدم. خوش به سعادت همه رفتگان. واقعیت اینه که بهشون حسودیم میشه. نوشته شده در دوشنبه ٢٩ شهریور ،۱۳۸٩ساعت ۱:٠۱ ب.ظ توسط نیلوفر بارونی نظرات . در غم خود غوطه ور گشتم و هیچ دم نزدم. عیش و نوش یار خائن دیدم و دم نزدم. خنجر از پشت فراوان خوردم و کردم سکوت. فاسقان و ناکسان آزردنم دم نزدم. زخم بیگانه و خویش خونین نمود این جگرم. پر ز نفرت شد دل پر مهرم و دم نزدم. تا اینکه رسی...
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/12
کاش چیزی می خواستی مطلقا نایاب ، که من به خاطر تو آن را به دنیای یافته ها می آوردم. کاش می توانستم همچون خوبترین دلقکان جهان ، تو را سخت و طولانی و عمیق بخندانم. کاش می توانستم همچون مهربانترین مادران ، رد اشک را از گونه هایت بزدایم. کاش نامه ای بودم، حتی یک بار، با خوبترین اخبار. کاش بالشی بودم ، نرم ، برای لحظه های سنگین خستگی هایت. کاش ای کاش که اشاره ای داشتی ، نیازی داشتی ، رویای دور و درازی داشتی. آه که این قناعت تو، این قناعت تو دل مرا عجب می شکند. Design By : Night Skin. همه چیز از همه جا.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/post/109
این روزها اصلا دل و دماغ هیچ کاری رو ندارم. خیلی آدم با حوصله و پر دل و دماغی بودم . بهتر هم شدم. البته در ظاهر سعی میکنم خلاف این رو نشون بدم. خوش به سعادت همه رفتگان. واقعیت اینه که بهشون حسودیم میشه. نوشته شده در دوشنبه ٢٩ شهریور ،۱۳۸٩ساعت ۱:٠۱ ب.ظ توسط نیلوفر بارونی نظرات . Design By : Night Skin. همه چیز از همه جا. تنهائی با دنیای سحر. آری من انسانم - انسان موفق. یک قلب پاک از تمامی معابد جهان زیباتر است. قالب های نایت اسکین. Design by : Night Skin.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/10
نمیدونم باید اسمشو چی بذارم. روز شنبه نرفتم سر کار. برنامهام بر این بود که صبح برم روزنامه بگیرم و دنبال یه اتاق باشم که فقط وسائلم رو اونجا بذارم. یکی دو مورد پیدا کردم و تلفنی از طریق کارتهائی که داشتم کرج رو هم یه بررسیای کردم. لباس پوشیدم که از در خونه برم بیرون . میخواستم اول موردهای توی تهران رو ببینم بعد راه بیافتم برم کرج. تا اومدم کیفم رو بردارم دیدم صاحب خانه خونهای که هنوز هستم زنگ زد. گفت : خانم شما بالاخره چیکار کردین؟ گفتم : من روز جمعه اثاثیهام رو میبرم. گفت : مگه جا پیدا کردین؟ درسته ...
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/8
روز سه شنبه 21/8/87 ساعت 8.10 شب با قطار حرکت کردیم به طرف مشهد. بانی این خیر برادر کوچکم بود (از طرف مادر). نیت کرده بود که مادر و خواهرهاش رو ببره مشهد. خلاصه که چهار نفری رفتیم و روز جمعه 24/8/87 ساعت 1.30 بعد از ظهر برگشتیم. سفر بسیار خوبی بود. خیلی حالم بهتر شد. در کل سه بار باهم رفتیم حرم امام رضا و روز آخر که جمعه بود من خودم یک بار دیگه به تنهائی رفتم حرم. اونقدر نیروی معنوی و مثبت اونجا قوی بود که روز آخر وقتی میخواستم برگردم نمیتونستم. قلبم جدا نمیشد . دلم میخواست بمونم ولی خوب . نمیشد. قیافم ه...
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1389/12
الان فکر کنم یه چیزی حدود ۶ یا ٧ ماه از رفتن بابام میگذره و من هنوز نتونستم خودمو ببخشم و باهاش کنار بیام. بخاطر بی توجهی هائی که بهش کردم. بخاطر گوش دادن بیخودی به حرفهای دیگران. بخاطر اینکه نتونستم ببینمش. بخاطر اینکه فهمیدم چقدر در موردش اشتباه کردم. بخاطر اینکه یک سال بود که از این دنیا رفته بود . و من تازه فهمیدم. بخاطر حسرتهائی که تو دلم موند. بخاطر اینکه فهمیدم چقدر انتظار منو کشید. بخاطر اینکه همش میگفت نیلوفرو پیداش کنین. من هنوز خودمو نبخشیدم. و فکر هم نمیکنم بتونم اینکارو بکنم.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/4
نمیدانم چه میخواهم بگویم. نمیدانم چه میخواهم بگویم. زبانم در دهان باز بسته است. در تنگ قفس باز است وافسوس. که بال مرغ آوازم شکسته است. نمیدانم چه میخواهم بگویم. غمی در استخوانم می گدازد. خیال نا شناسی آشنا رنگ. گهی می سوزدم گه می نوازد. پریشان سایه ای آشفته آهنگ. ز مغزم می تراود گیج وگمراه. چو روح خوابگردی مات و مدهوش. که بی سامان به ره افتد شبانگاه. درون سینه ام دردیست خونبار. که همچون گریه میگیرد گلویم. غمی آشفته دردی گریه آلود. نمیدانم چه می خواهم بگویم. نمیدانم چه می خواهم بگویم. همه چیز از همه جا.
یه زندگی مستقل
http://nwisperer.persianblog.ir/1387/5
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام می کرد بهم چی گفت؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت . من همه جا باهاتم. تو کوله بارت عشق میزارم که بگذری. قلب میزارم که جا بدی. اشک میدم که همراهیت کنه. و مرگ که بدونی برمیگردی پیشم. نوشته شده در پنجشنبه ۳۱ امرداد ،۱۳۸٧ساعت ٩:٢۸ ق.ظ توسط نیلوفر بارونی نظرات . بیسکویت و دیگر هیچ. زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود ، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکویت نیز خرید. این دیگه خیلی پررویی می خواست!
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
29
دلتنگ مولا
چیست این دلشورههای بیکران * پشت کاشیهای سبز جمکران * ک شتی امید در گ ل تا به ک ی *. چند ندبه تا جمعه آمدنت فاصله است؟ القاب زیبای حضرت زهرا. پایگاه اطلاع رسانی سپاه عاشورا. پایگاه اطلاع رسانی گلشن راز شبستر. همه چیز و هیچ چیز! هیئت خیمة الزینب شبستر@. هیئت عزداری مجمع ولیعصر شهر ستان شبستر. راز ونیاز با خدا. عشق به گرمی آفتاب. یه لنگه کفشک ته اقیانوس. جونم به لبم اومده. هیئت محبین حضرت علی اکبر خولنجان. قالب مذهبی وبلاگ. چند ندبه تا جمعه آمدنت فاصله است؟ با لحن کدام آفتاب. با صداي کدام پروانه. با ترانه م...
دلتنگ ناصریا
پنجشنبه 4 آبانماه سال 1391. پس از شش سال نسرین عبداللهی از مرگ ناصر می گوید. مرگ ناصر عبداللهی هنوز در هاله ای از ابهام است. میتوان انتشار آلبوم رخصت یا اجرای مراسمی توسط هنرمندان در ۲۹ شهریور برای ایتامی که تا همین سالها مهمان صدای ناصر بودند و مهم تر ازهمه ساخت مستند جعبه سیاه درباره زندگی شخصی ناصریا را دلیل و بهانهای برای مصاحبه با نسرین تک خواهر زنده یاد ناصر دانست. اما یکی از بهانههایمان برای این مصاحبه بازار شایعاتی است که هنوز هم پس از گذشت از ۶ سال هنوز هم داغ است. ازدواج با اولین عشق. سال ۷۶ بو...
میای درد دلمو بخونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میای درد دلمو بخونی؟ همه میگن لطافت بارون اما تو می گی عشق بازی آسمون! امشب دوباره ماه بهم لبخند می زنه. حس همدردیش باز گل کرده. بازم من موندم و دنیای خودم. من و خیالای خودم.حرف زدنای خودم.با خودم و ماهی که از پشت پنجره. تنهاییامو دوباره تماشا می کنه! و خاطره هایی که مرور میشه و مرور میشه.و فراموش نمی شه. حسایی که میاد و می مونه . مسافری که سفر چندماهه اش ب روزهام تموم شد و منو دوباره ب. روزایی که می گذرونم.فقط می گذرونم.یه سوالم هست البته کنار این گذروندن. واقعا من ارزش جنگیدن ندارم؟ که واسم بهانه بیاره .
دوباره دلتنگم و میخندم
دوباره دلتنگم و میخندم. شادی ها و دلتنگی ها. امروز ظهر شیطان را دیدم! نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت . گفتم : ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟ بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند . شیطان گفت : خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد! گفتم : . به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟ گفت : من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم. دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند. من ، تو ، او . هیچ کس نفهمید...
دلتنگ شهدا
هرچه دل تنگت میخواهدبگو. ازتو مي خواهم بنويسي. ازتوئي که سعادتت يارت شد وزائر وادي عشق شدي. از تو که فکه را ديدي، حکايت هايش را شنيدي. از تو که طلائيه را ديدي و غربت شهيدان را. با تمام وجودت حس کردي. تو که در خاک پاک شلمچه نفس کشيدي. و هم ناله شهيدانش شدي. تو که وسعت بي انتهاي اروند را ديدي. و صداي ناله لب هاي خشک شهيدانش را شنيدي. از تو که توفيق رفتن به دهلاويه را داشتي. و سکوت پر رمزش را به صداي پايت شکستي. ازتو مي خواهم که بنويسي. ازعشق ،از شهادت ،از غربت ، از گمنامي ،. از مظلومي ، از رشادت ، از شهامت.
(¯´v´¯) عشق دردناک (¯´v´¯)
V ) عشق دردناک ( v ). برای همیشه تعطیل شد. نوشته شده در سه شنبه سوم آذر 1388ساعت 5:33 بعد از ظهر توسط دلتنگ. دستانت را به دست های مطمئن خدا بسپار و هیچ نگو! از ظاهر مخالف امور مرنج و کینه ی کسی را به دل نگیر. ثابت قدم و استوار و با تکیه بر محبت و عشق الهی هراس ها را از دلت پاک کن. خدا راه انجام را میداند وفقط اوست که تورا بی توقع دوست دارد. درها را میگشاید و میتواند انچه را که به تو وعده داده متجلی کند. پس فقط به خدا متکی باش! نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم آبان 1388ساعت 10:53 قبل از ظهر توسط دلتنگ.
دلنتگ تو
عشق من پاک بود و عشق تو . اون منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم. هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۳۹۱ ساعت 0:43 توسط علی بی غم. حالم بده بغضم داره خفم میکنه دلم میخواد دردامو فریاد بزنم واسه تمومه دنیا .دلم میخواد بفهمه چقدر عاشقشم بفهمه این روزا دارم نابود میشم .همه از زجر بردنم لذت میبرن و سعی میکنن داغونم کنن . خدایا ببخشم که تو این مدت صدامو بالا بردم حق ندارم سرت فریاد بزنم اما هر چی میگم نمیشنوی همه غم های دنیا منو احاطه کردن تو هم داری بیشترش میکنی؟
فریاد زیرآب
می نویسم به یاد چشمهای سیاه و بی وفای تو. از آن چشمهایی که روبود زمن دل و جانم را. می نویسم با چشمهای اشک آلود و مست. می نویسم تا بدانی شکستن دل کمتر از آدم کشی نیست. می نویسم تا بدانی موروره خاطراتت. هر لحظه خنجر بر دلم می زند. می نویسم به یاد آن شبها که تا سحر غرق اشک بودم. می نویسم تا بدانی یادت تا ابد با من خواهد بود. زمن نخوا که فراموشت کنم که این زمن ساخته نیست. رفتي و نديدي که چه محشر کردم با اشک تمام کوچه را تر کردم. وقتي که شکست بغض تنهايي من وابستگي ام را به تو باور کردم. عشق یعنی غرق رویا شدن.
دل تنگ تو
دل تنگ تو شدم چشم براهم بیا. یک نفر پا میگذارد در تنهایی هایم. شلوغ میکند میریزد و میپاشد. و در یک ساعت نحس. با همه ی کارهایی که با تنهاییم کرده است بی مقدمه میرود. چ کنم با این تنهایی شلوغم. چ کنم با این ذهن پاشیده ام تو بگو! سه شنبه سی ام دی 1393. به اطلاع بعضی آدما باید برسونم که: بعضیا من با هرکی حرف می زنم میان پشت صحنه دعوام می کنن. عاقا قبول شما خاصیت. اما باقی رفیقایه خاصا. بفرما این گلام برا شما که بدونید برام خاص هستید بابا. لبهایم سیگار می کشند . و به دندان می کشم دردهارا. چهارشنبه نهم مهر 1393.
ღ*••*ღ قلب یخ زده ღ*••*ღ
ღ* *ღ قلب یخ زده ღ* *ღ. دوستی یک حادثه است و جدایی قانون آن. وقتی نیستی گل هستی خشک و بیرنگ میشه . نمیدونی چقدر دلم برات میشه. وقتین نیستی گلهای باغچه نگاهم میکنن . با زبون بسته محکوم به گناهم میکنن. گلها میگن که باداشتن یه دنیا خاطره . چرا دیونگی کردی و گذاشتی که بره. وقتی نیستی خونمون با من غریبی می کنه . دل اگه میگه صبورم خود فریبی می کنه. صدای قناری محزون و غم آلود میشه.واسه من هر چی که هست و نیست نابود میشه. وقتی نیستی همه ی پنجره ها بسته میشن .با سکوت تو خونه قناری ها خسته میشن. همان صدایی که با آن...