dokhtareaabi.blogsky.com
دختری که من باشم...دختری که من باشم... - دختری که من باشم...
http://dokhtareaabi.blogsky.com/
دختری که من باشم... - دختری که من باشم...
http://dokhtareaabi.blogsky.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
19
SSL
EXTERNAL LINKS
22
SITE IP
31.3.232.171
LOAD TIME
1.047 sec
SCORE
6.2
دختری که من باشم... | dokhtareaabi.blogsky.com Reviews
https://dokhtareaabi.blogsky.com
دختری که من باشم... - دختری که من باشم...
آرشیو مطالب وبلاگ - دختری که من باشم...
http://www.dokhtareaabi.blogsky.com/posts
دختری که من باشم. دختری که من باشم. شنبه 7 فروردین 1395 03:00). سلام دوستای عزیز از اخرین یاری که نوشتم خیلی گزشته اونقدر که یادم نمیاد کی بود اما دوس دارم دوباره بنویسم موضوعات گذشته رو فراموش کردم. چهارشنبه 31 تیر 1394 21:18). حالم خوب نیست نمیتونم تایپ کنم فقط بگم که همه چی تموم شد امیر نمیخواد ادامه بده، خواهش میکنم دعا کنید بمیرم داره جنون میزنه به سر دارم روانی میشم. با باباش حرف زدم۲. چهارشنبه 31 تیر 1394 12:07). با باباش حرف زدم. سهشنبه 30 تیر 1394 10:55). یکشنبه 28 تیر 1394 14:40). سلام دیروز زن...
نسخه قابل چاپ
http://www.dokhtareaabi.blogsky.com/print/post-114
گفتم آره حاضر شدم اونم اومد دنبالم تا نشستم تو ماشینش اشکام ریخت اونم اصرار میکرد که گریه نکنم رفتیم زیارت کردم و نماز حاجت خوندم،. تو راه برگشت به فاطی گفتم میخوام برم با باباش حرف بزنم گفت آره برو گفتم کار درستیه؟ گفت شیرین شما دیگه جدا شدین چیزی واسه از دست دادن نداری فوقش بی فایدست ازین بدتر که نمیشه گفتم باشه فردا میرم محل کارش منتظر میمونم تا کارش تموم بشه بیرون که اومد باهاش حرف میزنم،. دیگه رسیدیم خونه مادربزرگ بازم دیوونه شدم نه مثل دیروز ولی آروم بودن صبحم نداشتم نمازمو خوندم نماز حاجتم خوندم.
نسخه قابل چاپ
http://www.dokhtareaabi.blogsky.com/print/post-115
با باباش حرف زدم. گفتم نه گفت کارتون چیه؟ گفت قیافت آشناست اما یادم نمیاد کی هستین، گفتم شیرینم گفت خوبی دخترم خانواده خوبن؟ منم یکم آروم تر شده بودم گفتم خوبن سلام دارن،گفتم فکر میکنم میدونین چرا اومدم اینجا، گفت:نه چرا گفتم یعنی امیر در مورد من چیزی بهتون نگفته؟ گفت:چرا گفته گفتم:میشه علت مخالفتتون با منو بگید؟ تا حرفی مخالفش زده میشه گوشیشو پرت میکنه تو دیوار این آدم مرد زندگیه؟ من میتونم اجازه بدم این پسر ازدواج کنه؟ فکر میکنید الان فکرش آزاده و راحت میتونه بخونه؟ اون الان از همیشه بدتره و این روی در...
دارم نابود میشم.... - دختری که من باشم...
http://www.dokhtareaabi.blogsky.com/1394/04/27/post-113
دختری که من باشم. دختری که من باشم. دارم نابود میشم. چاپ. تاریخ : شنبه 27 تیر 1394 در ساعت 18:52. سلام دوستان بابت اینکه اینقد بد مینویسم عذر میخوام اما امیدوارم شرایط سختمو درک کنید،. دیروز امیرحسین خیلی کم پیدا بود منم دلم گرفته بود غیر از خدا هم نمیخواستم با کسی دردودل کنم. گفتم خدایا همه چیو به خودت میسپرم چه بشه چه نشه. بلافاصله امیرحسین پی.ام داد گفتم کجایی تو پیدات نیست خیلی به من کم نوجهی میکنی گفت واقعا گفتم اره گفت حق داری خودمم حس میکنم دارم واست کم میزارم گفتم دلسرد شدی؟ سلام عزیزم خوبی عزیزم...
با باباش حرف زدم... - دختری که من باشم...
http://www.dokhtareaabi.blogsky.com/1394/04/30/post-115
دختری که من باشم. دختری که من باشم. با باباش حرف زدم. چاپ. تاریخ : سهشنبه 30 تیر 1394 در ساعت 10:55. گفتم نه گفت کارتون چیه؟ گفت قیافت آشناست اما یادم نمیاد کی هستین، گفتم شیرینم گفت خوبی دخترم خانواده خوبن؟ منم یکم آروم تر شده بودم گفتم خوبن سلام دارن،گفتم فکر میکنم میدونین چرا اومدم اینجا، گفت:نه چرا گفتم یعنی امیر در مورد من چیزی بهتون نگفته؟ گفت:چرا گفته گفتم:میشه علت مخالفتتون با منو بگید؟ تا حرفی مخالفش زده میشه گوشیشو پرت میکنه تو دیوار این آدم مرد زندگیه؟ من میتونم اجازه بدم این پسر ازدواج کنه؟
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
19
همین جوری نوشت های میم (98) - میم تنها
http://www.i-am-mim.blogsky.com/1393/05/01/post-442/همین-جوری-نوشت-های-میم-98-
همین جوری نوشت های میم (98). چند ساعت بعد دوباره رفتم داخل حیاط و تازه فهمیدم چرا ملچ و مولوچ میکرده. پرای یه یاکریم ریخته بود تو باغچه و شواهد نشون میداد که کار همون پیشی جنس خرابه. همچین پرنده بیچاره رو ناکار کرده که فقط چند تا دونه پر ازش مونده. و جالب اینجاست من موندم چقدر زرنگ بوده که طوری پنهانش کرده بود که من اصلا ندیدمش. برچسبها: همین جوری نوشت های میم. چهارشنبه 1 مرداد 1393 ساعت 19:43 توسط: میم. برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com. ثبت نام کنید. ( راهنما. وقتی زنی عاشق میشود،.
برچسب روزانه - همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/tag/روزانه
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. تاریخ ارسال: یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 11:22 نویسنده: آرمیتا. یکی از بچه ها نشسته جلو تلویزیون و با دو تا چشم ماهش زل زده به بهش. امااینبار نگاه کردنش به تلویزیون فرق داره. نگاهش یه نگار جستجوگر هست. این نگاه جستجوگر یه فرق دیگه هم داره ، فرقش اینه که اون برنامه کودک رو تماشا نمیکنه ، داره به پیاده روی زائران کربلا تماشا میکنه. ارام کنار دستش میرم و میگم عزیزم چی رو تماشا میکنی؟ میخای بزنم شبکه پویا کارتون ببینی؟ میگه نه. میخوام ببینم بابام هم تو اینا هست؟ بعد براشون صحبت کردی...
دو دیدگاه - همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/1393/08/30/post-51
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. امروز اومدم به کامنتام سر بزنم. دیدم که یه نفر برام کامنت گذاشته و ادرسی هم تو کامنتش هست. وقتی سر زدم دیدم یکی از مطالب وبلاگ منو اونجا بازنشر کرده. اینجا. به نظر من هر دو دیدگاه غلط و افراطی هست. یکی از این ور بام افتاده و اون یکی از اون ور بام. حد اعتدال شاید این باشه که نه چند همسری لکه ننگ هست و نه تک همسری آش دهن سوز. گاهی مرد با چند همسر خوشبخت هست و گاه با یه دونه اش بد بخت. گاه هم بر عکس همین داستان. و طبق معمول افراط و تفریط همیشه دامن گیر ما هست. باید به سمت تعدد ...
خداحافظ مرد خونه . به سلامت برگردی - همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/1393/09/10/post-52/خدحافظ-مرد-خونه-به-سلامت-برگردی
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. خداحافظ مرد خونه . به سلامت برگردی. مرد خونه هم خیلی دوست داشت مارو ببره. خودش میگفت از خدا م هست که دسته جمعی همچین روزایی اونجا باشیم. اما هوای سرد ، جمعیت زیاد ، مدرسه بچه ها . نمیشه. اون داره خداحافظی هاشو با فامیل میکنه . البته اون یکی از دخترا رو هم با خودش میبره. امروز اعلام کردن که لب مرز چزابه ویزای یک دلاری میدن. اقای خونه ویزای 40 دلاری خریده بود. تفاوت قیمت حدود 120 هزار تومن! تاریخ ارسال: دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت 23:21 نویسنده: آرمیتا. سهشنبه 11 آذر 1393 01:24.
همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/1393/07
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. تاریخ ارسال: دوشنبه 14 مهر 1393 ساعت 11:02 نویسنده: آرمیتا. پ ن : دوست عزیزی با نام یک زن که دو تا کامنت خوب نوشتن اجازه میدن هر دو کامنت رو عمومی کنم؟ تاریخ ارسال: دوشنبه 7 مهر 1393 ساعت 17:49 نویسنده: آرمیتا. یک زم رنگین کمانی. عسل شیرین . عسل تلخ. دختری که من باشم. زنم کوهی از نیاز. ما هر دو همسر دوم بودیم. عشقی به ظاهر نافرجام. شهادت پیامبر ص رو به شما تسلیت میگم. مرد خونه از سفر برگشتن. دو شب ولیمه دادیم. البته همراهش روضه هم داشتیم. همه مشغول. امروز اومدم به کامنتام سر...
بعد از اربعین - همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/1393/09/30/post-57/بعد-از-اربعین
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. تاریخ ارسال: یکشنبه 30 آذر 1393 ساعت 11:22 نویسنده: آرمیتا. یکشنبه 30 آذر 1393 13:17. من کوفته خیلی دوست دارم. درست کردنش هم سخته و عجیبه توی ولیمه کوفته دادن. یعنی خیلی حوصله و سلیقه میخواد. گوشت عید قربون رو مگه به فقرا نمیدن؟ نگه داشتید برای خودتون؟ قول مشهور رحلته نه شهادت. یکشنبه 30 آذر 1393 18:06. از مرد خانه که کربلا می ره بپرس پیامبر به شهادت رسیده ن؟ به دست کی اون وقت؟ حضرت رسول رحلت کردن! یکشنبه 30 آذر 1393 20:49. فکر کردم قبلا گفتین مراسم نمیگیرین! اما امیدوارم بد...
همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/page/5
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. بعد از عروسی مون اولین باری که بهم هدیه داد به انگشتر خیلی زیبا بود که دقیقا مشابه همون رو هم به زن اول داده بود. تو یه مهمونی دقیقا هر دوتامون همونو دست کرده بودیم . این برام جالب نبود و همه اش فکر میکردم تو دید هست . بعدا مرد خونه تصمیم گرفت این جور چیزا رو پولشو بده تا با سلیقه خودمون بخریم. تاریخ ارسال: چهارشنبه 28 خرداد 1393 ساعت 09:00 نویسنده: آرمیتا. اون روز تو اسمان ها بودم و خیلی لذت میبردم. مثل پرنده ای که تو دل اسمان ها گم میشه. مشروح گفتگو با بانوی اول. راستش من ...
همسر دوم خوشبخت
http://www.asemani1.blogsky.com/page/8
یادداشت های یک زن دوم خوشبخت. با مرد زندگیم به خاطر یک مساله کاری اشنا شدم. اینقدر خوب و متین کارها را انجام داد که کلی ذوق کردم و با خودم گفتم یعنی میشه یه مرد اینطوری فهمیده باشه؟ و اینطوری شد که بعدااین مرد با من حرف زد و بعد از کمی صحبت و شناختن همدیگه به خواستگاری من اومد. خانواده ی ما خیلی موافق نبودن یا بهتر بگم اصلا موافق نبودن. اما مرد اینقدر خوب حرف زد که دلشون هم نیومد بگن نه. اما کلی با من شرط و شروط کردن که همه چیز پای خودت. همه میدونستن که من واقعا دوستش دارم. از محبت تلخها شیرین شود. تاریخ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
22
(✿◠‿◠)دخـــــــــتـــرســـتان(◡‿◡✿)
هرآنچه می بایست گفت(فاطمه* *). مطالب علمی(زهرا از آمل). حرفی برای گفتن.(رنگ شب). قبیله هواداران احسان علیخانی*. عاشق همت پرسپولیس ماه عسل. من و خدای من. ღ ღ پرنسس های چادربه سر ღ ღ. ف ق ط م حس ن چاوشے. کانون هواداران مهدی یراحی. وبلاگ شخصی افروز بهزادی. جملات زیبا گیله مرد. هرجای دنیایی دلم اونجاس. My name is Nastaran . لبخندهای احمقانه ی یک زن(مهراوه شریف). اگه به هم نرسیدیم(عبدالله روا). روزهای کاغذی من(حامد عنقا). ماه هفت شب(بهاره رهنما). یا میشه یا میشه یا میشه. سؤال های زرد،جواب های سبز. تاريخ : شنب...
dokhtare40gisebahar.blogfa.com
دختر چهل گیس بهار
دختر چهل گیس بهار. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. طراح قالب : پيچك دات نت.
❤❤❤ پاتــوق بچـــــــه باحـــــــالا ❤❤❤
اینجا همه چی در همه . ببخشید دیگه قانون ما اینه. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۱ساعت 16:19 توسط f yaahoo. Ƹ Ӝ Ʒ دعوت به همکاری Ƹ Ӝ Ʒ. سلام دوستای گلم ، خوش اومدین به وبلاگم. اگه دوست داشتین تو وبلاگ من هم همکاری کنین به هم خبر بدین در زمینه ( نویسندگی ). اگر دوست داشته باشین میتونیم باهم تبادل لینک هم داشته باشیم. بهم ایمیل بفرستین : اینم آدرس ایمیلم :. Mahsa blue 68@yahoo.com. نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ساعت 10:29 توسط f yaahoo. خلیج همیشه فارس ایران . خلیج ما اسمش خلیج فارسه. دانشجوی مد...
دالان عشق
گفتم: واقعا داری میری؟ گفت: جایی که من میرم جای ۲ نفره نه ۳ نفر! فقط خندید. اشک توی چشمام حلقه زد، ،سرمو پایین انداختم،. دستشو زیرچونم گذاشت و سرمو بالا آورد! گفت: تو کجا میری؟ گفتم: بالاخره یه جایی میرم. گفت: تنها نریا، یکیو با خودت ببر! گفتم: جایی که من میرم جای ۱ نفره نه ۲ نفر! گفتم: جایی که میرم راه برگشت نداره! من رفتم اونم رفت. ولی اون مدتهاست که برگشته و با اشک چشماش،خاک مزارمو شستشو میده. دوست مهربون و گلم،ندا. نوشته شده در جمعه هشتم دی 1391ساعت 14:0 توسط پریسا خانومی. دم از بازی حکم میزنی! خدایا...
روزانه های یک دانشجو
روزانه های یک دانشجو. من مهسا هستم.دانشجوی رشته حسابداری. امروز دیدم خیلی بیکارم گفتم بیا یه وب بزنم و توش از خاطرات روزانم بنویسم. امیدوارم بتونم دوستای خوبی اینجا پیدا کنم. بچه ها نظر یادتون نره. جمعه 9 تیر1391 12:46 مهسا. من نمیدونم اخه این دانشگاه که ما داریم از دست سیستمشم باید حرص بخوریم از. امروز صبح انتخاب واحد داشتم قرار بود ۹ سایت باز بشه از همون ساعت سیستماش. بهم خورد من نمیدونم این رئیس دانشگاه اونجا چیکار میکنه. بچه هام که ماشالا از ساعت ۶ صبح زنبیل میذارن سایت باز میشه میپرن. از استرس زیاد ...
دختری که من باشم...
دختری که من باشم. دختری که من باشم. تاریخ : چهارشنبه 31 تیر 1394 در ساعت 21:18. حالم خوب نیست نمیتونم تایپ کنم فقط بگم که همه چی تموم شد امیر نمیخواد ادامه بده،. خواهش میکنم دعا کنید بمیرم داره جنون میزنه به سر دارم روانی میشم. با باباش حرف زدم۲. چاپ. تاریخ : چهارشنبه 31 تیر 1394 در ساعت 12:07. نمیفهمیدم غذا خوردم یانه؟ گفت با هم باشین من مخالفم چون به ازدواج ختم نمیشه گفتم چرا؟ اونموقع حرف هر کدوم درست بود دیگری باید بپذیره، اونم در نهایت گفت باشه اومدم خونه حرفاش رو به مامان گفتم بعدم به امیر که خیلی خ...
دخــتـــــــر آفــتـــــــاب
فایده گرایی آری سزادهی نه! گوشیم رو دزدیدن مامانم میگه حوالهاش کن به اون دنیا خدا جوابش رو میده هر چی با خودم کلنجار میرم میبینم نه دلم راضی نمیشه به خاطر گوشی من بخوان حال یه نفر رو تو اون دنیا بگیرن آخه اصلا چه فایده؟ جزغاله کردن اون نه واسه من گوشی میشه نه فایدهای واسه خودش داره تو دلم میگم خدایا این دنیا رو خودت میدونی ولی حضرت عباسی اون دنیا رو بی خیال شو ما از گوشی مون گذشتیم کاری به کارش نداشته باش! عنوان هیچ هدفی ندارد جز اینکه حقوقی بودن نویسنده را به رخ بکشد! کی بود موس رو تکون داد؟ معاون شهر د...
دختر آفتاب
I like to communicate with others, it's what i define as being alive . Tuesday, November 14, 2006. Since my beloved Dokhtare Aftab stopped working for a while I started writing che kasi. Posted by dokhtare aftab at 10:36 pm. Wednesday, April 26, 2006. Now I don't even get to choose the template! Just bare with me, I might be able to figure something. Posted by dokhtare aftab at 9:17 pm. I just called to say I Love You and I mean it from the bottom of my heart . Posted by dokhtare aftab at 12:49 am. I gue...
دختر آبادی
ادبی- شعر - اجتماعی. تنها تر از تو. جی ای سی سی. ارسال اس ام اس انبوه. تو در هوای تمام شعر هایم جا مانده ای. خودت را که میگیری از بیت هایم . هوای جملاتم ابری میشود . سه شنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۳ ] [ 11:52 ] [ دختر ابادی ]. خودم را گم کرده ام. میان کلماتی که از زبانم می بارد. که تازه متولد شده ای. سوال، بی جواب مانده است. ازپشت این دایره ی پنهان. که محتاج دیدن شوم. سه شنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۳ ] [ 11:29 ] [ دختر ابادی ]. گرگ همان گرگ است . ،. شغال همان شغال . و بین این همه حقیقت . تنها آدم است . یه بار دی...
دختر آبان
سلام دوستای خوبم حالتون چطوره . ایشالا خوبه خوبه خوب باشین . من که خیلی درگیرم و بعد از فوت پدرشوهرم خیلی بی حوصله شدم . اصلا حوصله هیچ کاری ندارم .نه کار کردن . نه کار خونه نه کار اداره و نه حتی درس خوندن . نمیدونم این روحیه ام تا کی میخواد ادامه داشته باشه. این چند وقته هم حسابی درگیر مراسم چهلم هستیم . از چاپ اعلامیه تا مداح و رستوران و غیره . دیگه شوهر منم که پسر بزرگه است طبیعتا باید تلاش بیشتری بکنیم . باورم نمیشه چطوری چهل روز گذشت؟ خلاصه همه جا یادش همراه ماست . جمعه ۱۰/۲/۸۹ هم مراسم چهلم باباست .
Ðökн†αяï ßê яαñɢê þαêêž
Ðökн αяï ßê яαñɢê þαêêž. انجمن نوآ ك د. ﺑآﯾﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫآ ﮔﻔت :. ﺩﺭﺳته که ﻭﻗﺘﯽ شآخ ﺑآﺯﯼ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﯼ ، ﺷآﺧﺖ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻮﻧﺪﯾﻢ! ﻭﻟﯽ ﻫﻮﻝ ﺑﺮﺕ ﻧﺪآﺭﻩ! ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﻪ ﺑآﺷﯿﻢ! ﻃﺮﻓﺪآﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺣﯿوآﻧآﺕ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ. بعضي هآ" فكر مي كنن خيلي بآرشونه! مآ هم به عنوآن يه " خر زحمتكش. ﺭﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﻟﻐﺖ ﻧآﻣﻪ. بعضیآآآآ ﺭﺳﻤا ﺑﯽ ﻫﻮﯾﺖ. دلم خيلي وآس اينجآ تنگيده بود. تو اين چن وخت كه نبودم خيليآ معرفت خودشونو بهم ثآبتيدن. كه از همينجآ ميگم مخلصشونم. ولي اينقده بدم از اونايي ميآد كه من خعلي دوسشون دآرم ولي اونآ منو دومسم ندآرن. ی لدآ م بآرک.