faribam.blogfa.com

majnooneleily.persianblog.ir

۩ آرامش ۩

http://majnooneleily.persianblog.ir/post/56

دو کلمه حرف حساب. ღ آیدا ღ . * * . من سکوت خويش را گم کرده. هر چی بخواين داريم. بوق برهردردبی درمان دواست. حرفهای يه دختر غمگين. پوت لقلقی. *.* . دل من چرا خوب تنگ نمیشوی امروز؟ مثل سنگ هم که سنگ نمیشوی امروز. این اتاق مهتاب سوخته مال خودت. مثل آشیانه قشنگ نمیشوی امروز؟ یک ستاره آسمان شب را خورد. شب تیره چرا رنگ نمیشوی امروز؟ دود سیگار همسایه مارا کشت/ مست. میشوی ولی منگ نمیشوی امروز. همه قصد کرده اند اندیشه را بچرند. پس چرا تو خر لنگ نمیشوی امروز؟ دل من خوب تر ز هر روزت / سنگ. میشوی ولی تنگ نمیشوی امروز.

zendooni_tanha.persianblog.ir

تشکر - دل تنگي ها ي من

http://zendooni_tanha.persianblog.ir/post/96

دل تنگي ها ي من. خدای بزرگ و مهربان سپاسگزارم برای. داشتن این همه دوست خوب. سلام به همه شما مهربونا.دلم گرفته بود خواستم یه ذره حرف. بزنم شاید سبک شدم اصلا میخوام تشکر کنم میخوام حرف دلمو بزنم.نظرتون. اگه از این آپ خوشتون نیومد بگید حذفش کنم. میخوام از دوستای گلی که قلبشون مثل. یینه است تشکر کنم میخوام از فرشته. های مهربونی که میان اینجا و نظرها وحرفای قشنگشون حال و هوامو عوض میکنه تشکر کنم. اول از برادر عزیزم که همیشه پشت و پناه من تو همه مراحل زندگی تشکر کنم راستش همیشه دوست داشتم. فوق لیسانسش رو بگیره.

shenide.blogfa.com

شنیده ها

http://www.shenide.blogfa.com/8709.aspx

بپا همه کاره نشی. پیش از انقلاب کبیر فرانسه. یه روز، ملکه ماری آنتوانت ( متعل قه ی آقا لویی رو می گم )، می ره یه گشتی توی پاریس بزنه. بر می خوره به یه عالمه آدم گدا گشنه و ژنده پوش. رو می کنه به دور و وری یاش و می پرسه:. اینا چرا اینقده درب و داغون و بیچاره و لاغر مردنی ان؟ سرور من، اینا فقیرن و نون ندارن بخورن. خب، چرا نمی رن به جای نون، شیرینی بخورن؟ یعنی مخ شون سوت کشید ). پس از انقلاب کبیر ایران. یه روز، رییس جمهور ( حالا هر کی می خواد باشه )، می ره یه گشتی توی تهرون بزنه. یعنی مخ شون پکید ). بنابرای...

zendooni_tanha.persianblog.ir

دل کوچک من - دل تنگي ها ي من

http://zendooni_tanha.persianblog.ir/post/92

دل تنگي ها ي من. برای دل کوچکم گریه کن. که من بی قرارم بیا یار خوبم. برایم حکایت کن ازعشق. از زندگی از شکفتن. تو خوبی ومن عاشق خوب بودن. کنارم بمان و با چشمهای. که زیباترین رنگ دنیا ست. نگاهم کن هر روز. که من با نگاهت. به قلبت سفر می کنم. برای دل کوچکم گریه کن. که من سخت بی تابم امشب. مرا هم صدا کن. بیا آسمان را بجویم. و بیداری لحظه ها را. بیا تا که باران ببارد. و دنیای ما را طراوت بگیرد. و سبزینه ها را بکاریم. برای دل کوچکی گریه کن. که پرواز را دوست دارد. که آ بی ترین شعر خود را. برا ی دلت می سراید.

pedramdanesh.persianblog.ir

سینما چیه ؟

http://pedramdanesh.persianblog.ir/1388/4

آزاده، از کلبه ی عشق. سهم من، این ست. هر چه باد، باد. ياد آن روزها بخير. خروجی و آمار وبلاگ. مه م تر از بخش دو م نون و نفت. تقدیم به روح بلند حسین آقا. بی زحمت، به ترتیبی که در پایین عرض می کنم، عمل کنین. اگه رعایت کنین، ممنون می شم. پس از خوندن ش، برگردین همین جا، برای ادامه ی مطلب و اظهار نظر. دقایق یا ساعاتی بعد. خدمت تون عرض کنم که :. اون موقعی که در باغ سبز، نشون دادن که ما رو بکشونن پای صندوقای راءی. اون موقعی که همه می زدن توی سر همدیگه که، بله، کاندیدای ما او ل می شه، نه مال شماها. حسین آقا، بی س...

pedramdanesh.persianblog.ir

سینما چیه ؟

http://pedramdanesh.persianblog.ir/1387/9

آزاده، از کلبه ی عشق. سهم من، این ست. هر چه باد، باد. ياد آن روزها بخير. خروجی و آمار وبلاگ. چهار دهه ( قسمت دو م ). دهه ی شصت شمسی. آقای شربتی، توی رستورانی که مال یکی از خواننده های نسل قدیمه، کار می کنه. یه نظافت چی یه. توی همین ای ام، پسرش از یه دختر خانومی خوش ش می یاد و تصمیم به ازدواج می گیره و خواسته شو با پدر و مادرش مطرح می کنه. شربتی، با وجودی که دست ش تنگه، همه ی مقد مات کار و شخصا" انجام می ده و گردن شو، پیش کسی کج نمی کنه. می مونه یه سالن شیک و پیک، واسه ی برگزاری مراسم. ولی {ن} خان، اصرار ...

pedramdanesh.persianblog.ir

سینما چیه ؟

http://pedramdanesh.persianblog.ir/1389/8

آزاده، از کلبه ی عشق. سهم من، این ست. هر چه باد، باد. ياد آن روزها بخير. خروجی و آمار وبلاگ. نون و نفت - بخش دو م. برای درک بهتر این حکایت، لطفا" بخش نخست نون و نفت. رو که کمی پایین تر پیداش می کنین، بخونین. هوا روشن شده بود. جنازه ها رو بردیم توی سنگر مخابرات و دسته جمعی، نشستیم بالا سرشون. هم دوره هاشون که خیلی بیشتر از ما، باهاشون رفیق بودن، توی سر شون می زدن. فرمانده، سر رسید. کارد می زدی، خون ش در نمی اومد. یکی دو تا چک، حواله ی صورت تقی بیچاره کرد. می خوای بگی تقی مقص ر نیست. آقا پرنیان بود که با ک...

pedramdanesh.persianblog.ir

سینما چیه ؟

http://pedramdanesh.persianblog.ir/1389/11

آزاده، از کلبه ی عشق. سهم من، این ست. هر چه باد، باد. ياد آن روزها بخير. خروجی و آمار وبلاگ. کتاب " غرب زدگی " خدا بیامرز " آل احمد " رو که خوندین؟ یه جایی توی کتاب، گریزی می زنه به روابط ناسالم کارگر و کارفرما. این عدم سلامت رو هم ناشی از تاءثیر دیدگاه های غربی بر فرهنگ ما می دونه. مضمون این بخش از کتاب، به زبون ساده، چیزی ست شبیه این:. کارگرای کارخونه، ناراضی از شرایط نابسامان شغلی، به سرکارگرشون گله می کنن. سرکارگر هم که ابتدایی ترین وظیفه ش، انعکاس شرایط حاکم بر کارگرا، به بالا دستی هاست. در چند ثانی...

pedramdanesh.persianblog.ir

سینما چیه ؟

http://pedramdanesh.persianblog.ir/1391/2

آزاده، از کلبه ی عشق. سهم من، این ست. هر چه باد، باد. ياد آن روزها بخير. خروجی و آمار وبلاگ. این مردم دوست داشتنی. در منطقه ی مح ل زندگی م، سر خیابون اصلی، یه دک ه ی بلیت فروشی بود. آقا رضا، سال های سال داخل ش می نشست و بلیت می فروخت. روزی که مسئول این دک ه شد، یه درخت انگور کنار ش کاشت. طی سال ها، درخت رشد کرد و تمام نمای بیرونی دک ه رو پوشوند و شکل زیبایی به اون داد. توی انبوه شاخ و برگ این درخت، یه راه کوچیک برای وارد شدن به دک ه درست کرد،. و یه سوراخ گردالی برای رد و بدل کردن پول و بلیت. پ ن ) همزمان...