koree.mihanblog.com
کوری
http://koree.mihanblog.com/page/2
تاریخ:سه شنبه 22 فروردین 1391-11:11 ق.ظ. تو هم شبیه منی، ناگزیری و ناچار که درد می کشی از روزهای بالاجبار. تو هم پرنده ی باغی شدی که باغ نبود تو هم دچار جهانی شدی پر از دیوار. تاریخ:دوشنبه 7 فروردین 1391-02:34 ق.ظ. دستم، چه کند پیش می رود، انگار. هر شعر باکره ای را سروده ام. پایم چه خسته می کشدم، گویی. کت بسته از خم هر راه رفته ام. تا زیر هر کجا. هر بار شیون تیر خلاص را. با هر که دوست می شوم احساس می کنم. آنقدر دوست بوده ایم که دیگر. انبوه غم حریم و حرمت خود را. از دست داده است. دیریست هیچ کار ندارم.
koree.mihanblog.com
کوری - باختیم آخر بازی همه دست زدند
http://koree.mihanblog.com/post/64
باختیم آخر بازی همه دست زدند. تاریخ:پنجشنبه 30 آذر 1391-01:07 ب.ظ. خواستم داد شوم گرچه لبم دوخته است. خودم و جد م و جد پدرم سوخته است. خواستم جیغ شوم، گریه ی بی شرط شوم. خواستم از همه ی مرحله ها پرت شوم. وسط گریه ی من رقص جنوبی کردیم. کامپیوتر شدم و بازی خوبی کردیم. کسی از گوشی مشغول، به من می خندید. آخر مرحله شد، غول به من می خندید! دل به تغییر، به تحقیر، به زندان دادم. وسط تلویزیون باختم و جان دادم! یک نفر، از وسط کوچه صدا کرد مرا. بازی مسخره ای بود رها کرد مرا! با خودم، با همه، با ترس تو مخلوط شدم.
koree.mihanblog.com
کوری - شیرین
http://koree.mihanblog.com/post/63
تاریخ:چهارشنبه 1 آذر 1391-02:46 ب.ظ. سه قاشق شکر می ریزی. سومی موهای زنی ست روی سنگ توالت. مثل کابوس هایی که نمی بینمت. می کشم تو را در آغوشی که ندارم. در زیتون های تلخ به دنبال تو می گردم. در چای های شیرین به دنبال تو می گردم. و آن تفاله ی رو آمده. که همیشه وقتی من نیستم. از راه می رسد. در زیرنویس های تلویزیون به دنبال تو می گردم. در شخصیت های منفی فیلم ها. در ایمیل های تبلیغاتی. در اس ام اس های بی نام و نشان. و خون بالا می آورم. گریه را من می کنم. سیفون را تو می کشی. برمی گردیم سر سفره ای.
koree.mihanblog.com
کوری - کافکا در کرانه
http://koree.mihanblog.com/post/66
تاریخ:چهارشنبه 14 فروردین 1392-01:01 ق.ظ. در زندگی هر کس یک جا هست که از آن بازگشتی در کار نیست. و در موارد نادری نقطه ای است که نمی شود از آن پیشتر رفت. وقتی به این نقطه برسیم، تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که این نکته را در آرامش بپذیریم. دلیل بقای ما همین است. اینجا قبلا شعر می نوشتم . از تن چو برفت جان پاک من و تو. همه ی آنهایی که تو را می شناسند. باختیم آخر بازی همه دست زدند. همینطور ذهنم را . وبلاگ داستانی پل پنهان. به نظر شما کوری به چه معناست؟ بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :.
koree.mihanblog.com
کوری
http://koree.mihanblog.com/page/3
من یک میکروب جامعه شده ام! تاریخ:شنبه 15 بهمن 1390-09:28 ب.ظ. من یک میکروب جامعه شده ام. یک وجود زیان آور، سربار دیگران . میخواهم بروم دور، خیلی دور، یک جایی که خودم را فراموش بکنم. گم بشوم، نابود بشوم. میخواهم از خودم بگریزم بروم خیلی دور، مثلا . مابین مردمان عجیب و غریب، یک جایی بروم که کسی مرا نشناسد، کسی زبان من را نداند، میخواهم همه چیز را در خود حبس بکنم، اما میبینم برای اینکار درست نشده ام! تاریخ:شنبه 8 بهمن 1390-10:29 ب.ظ. رویا هیچ مرزی ندارد . وقتی به کرده شدن معشوقه ات در آغوش آن مرد می اندیشی!
koree.mihanblog.com
کوری
http://koree.mihanblog.com/page/4
تاریخ:شنبه 7 آبان 1384-07:10 ق.ظ. که بشر در دل این دشت بزرگ. همچو یک قطره باران تنهاست. شاید آن کودک پیر! آینه , پنجره ای . رو به تنهایی ماست . تاریخ:سه شنبه 19 مهر 1384-06:10 ق.ظ. نفرین های بی امان ماه را از یاد نمی برم. وقتی با درخشش توهم آمیز خود. صدای هراس انگیز ظلمتی دوباره را. در آسمان بی ستاره شب , فریاد می زند . از شب نمی گریزم. هراسم از تاریکی ست. تاریخ:جمعه 8 مهر 1384-07:09 ق.ظ. اکنون زمان از یاد بردن فراموشی ست. و رها کردن سنگینی حرکات تکراری ات , در چشمهای منتظر دیگران. اما هرگز فراموش نکن .
koree.mihanblog.com
کوری
http://koree.mihanblog.com/page/5
تاریخ:دوشنبه 31 مرداد 1384-07:08 ق.ظ. در حالی که زیر بارون قدم می زدیم ازش پرسیدم :. بعد از مرگ تکلیف ما چی میشه؟ گفت : قدم زدن زیر بارون خیلی لذت بخشه . ولی بی چاره اونهایی که سر پناهی ندارن! البته بعضی ها هم خیس شدن رو دوست دارن. تاریخ:شنبه 29 مرداد 1384-08:08 ق.ظ. وقتی رسیدم . خونه نبود . می گن دیگه هیچ وقت نمی آد . ولی من باور نکردم ! تاریخ:جمعه 28 مرداد 1384-08:08 ق.ظ. چقدر بی شرمانه حرف می زنید. مگر لذت سکوت را نچشیده اید. از تمام حرفهایتان حالم بهم می خورد. به دار آویختن مرده ای از طنابی پوسیده.
koree.mihanblog.com
کوری - همینطور ذهنم را ...
http://koree.mihanblog.com/post/62
همینطور ذهنم را . تاریخ:سه شنبه 27 تیر 1391-04:42 ب.ظ. من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی شوم. یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چهکار کردهاند؟ تخمهایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را . اینجا قبلا شعر می نوشتم . از تن چو برفت جان پاک من و تو. همه ی آنهایی که تو را می شناسند. باختیم آخر بازی همه دست زدند. همینطور ذهنم را . وبلاگ داستانی پل پنهان. بازدید این ماه :.
koree.mihanblog.com
کوری - همه ی آنهایی که تو را می شناسند
http://koree.mihanblog.com/post/67
همه ی آنهایی که تو را می شناسند. تاریخ:جمعه 23 فروردین 1392-03:45 ق.ظ. همه ی آنهایی که مرا می شناسند، می دانند چه آدم حسودی هستم،. و همه ی آنهایی که تو را می شناسند . لعنت به همه ی آنهایی که تو را می شناسند! اینجا قبلا شعر می نوشتم . از تن چو برفت جان پاک من و تو. همه ی آنهایی که تو را می شناسند. باختیم آخر بازی همه دست زدند. همینطور ذهنم را . وبلاگ داستانی پل پنهان. به نظر شما کوری به چه معناست؟ بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :. Theme is created by: ThemeBox.
koree.mihanblog.com
کوری - خودکشی
http://koree.mihanblog.com/post/61
تاریخ:چهارشنبه 23 فروردین 1391-10:03 ق.ظ. یک جایی می رسد که آدمی دست به خودکشی می زند . نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند. قید احساسش را می زند . اینجا قبلا شعر می نوشتم . از تن چو برفت جان پاک من و تو. همه ی آنهایی که تو را می شناسند. باختیم آخر بازی همه دست زدند. همینطور ذهنم را . وبلاگ داستانی پل پنهان. به نظر شما کوری به چه معناست؟ بازدید این ماه :. بازدید ماه قبل :. تعداد کل پست ها :. آخرین بروز رسانی :. Theme is created by: ThemeBox.