ghessehaye-sara.blogfa.com
قصه های ساراقصه های سارا - خدا ... ابر ... باران ... زندگي خواهم كرد.
http://ghessehaye-sara.blogfa.com/
قصه های سارا - خدا ... ابر ... باران ... زندگي خواهم كرد.
http://ghessehaye-sara.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Friday
LOAD TIME
1.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
175
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.063 sec
SCORE
6.2
قصه های سارا | ghessehaye-sara.blogfa.com Reviews
https://ghessehaye-sara.blogfa.com
قصه های سارا - خدا ... ابر ... باران ... زندگي خواهم كرد.
ghessehaye-sara.blogfa.com
قصه های سارا
http://www.ghessehaye-sara.blogfa.com/9003.aspx
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. برای آغاز سال بیست و هشت. پيرهن صورتي ، نشسته بود لب ايوان بهشت. و داشت به اين فكر مي كرد كه خودش خوشبخت تر است يا پيرهن آبي سفر كرده اش؟ پ ن : او هنوز هم دارد به این سوال فکر می کند. نوشته شده در چهارشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 14:33 توسط سارا. سارا قصه مي نويسم. تاریخ تولد: دوم اسفند 67. تاریخ مرگ : هر چه هست ، كاش اسفند نباشد. عيد مردم را خراب نكنيم . یک فرشته ی زمینی. هر چند وقت يك بار يك نوشته. ايستاده بر رنگين كمان. ماه بالاي سر تنهاييست. دست نوشته هاي شهروز.
قصه های سارا - برای هجده خرداد 91
http://www.ghessehaye-sara.blogfa.com/post-60.aspx
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. برای هجده خرداد 91. امسال دیگر سالی بود که. پیرهن صورتی باید می آمد روی زمین. نمی دانست الان کدام پیرهن آبی. امروز سالگرد یه روز عجیب است. که یک پیرهن آبی آشنا. از او خداحافظی کرده بود و رفته بود./. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 12:24 توسط سارا. سارا قصه مي نويسم. تاریخ تولد: دوم اسفند 67. تاریخ مرگ : هر چه هست ، كاش اسفند نباشد. عيد مردم را خراب نكنيم . یک فرشته ی زمینی. هر چند وقت يك بار يك نوشته. ايستاده بر رنگين كمان. ماه بالاي سر تنهاييست. از هر گلي رنگي.
قصه های سارا
http://www.ghessehaye-sara.blogfa.com/9010.aspx
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. نمي شد كه دست خالي رفت خانه ي مردم. شماره اش را گرفتم : الو . بهار جون؟ آره من ونكم . اوه! عروسي گرفتين سه تايي؟ خب بذارين منم برسم بعد شروع كنين! ميگم ببخشيد من . خب كم ش كن اون ضبطو بشنوي! ميگم من تازه الان يادم افتاده دارم همين جوري عين چي سرمو مي اندازم پايين و ميام خونه تون . اصلا يادم نبود بايد . نه تو رو خدا بگو چي بگيرم بيارم؟ چي كم داريم واسه ناهار؟ آها باشه . دو دقيقه ديگه اونجام. تو كجايي پس مرتيكه ي بي خيال؟ سوال من جواب نداشت؟ تازه تو اصلا شعور لذت بردن از ...
قصه های سارا
http://www.ghessehaye-sara.blogfa.com/9007.aspx
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. كسي نوشته بود :. در سال آخر دانشگاه ، تازه ياد گرفته ام كه كمي دختر باشم . كيف لوازم آرايش براي خودم دست و پا كرده ام و حالا ديگر ، ناخن هام را جاي از ته گرفتن ، تميز مي كنم و مواظبم كه نشكنند! ياد گرفته ام كفش پاشنه دار بپوشم . فهميده ام كه مي شود جاي چهار زانو نشستن روي شيك ترين مبل ها ، يك پا را روي آن يكي پا انداخت و از همه شگفتانه تر اينكه . تصميم گرفته ام براي عطر و ادكلن داشتن، هزينه كنم . تازگي حالي ام شده است قد 170 داشتن با وزن 54 ، پز دادن دارد! توي دلم براي ...
قصه های سارا
http://www.ghessehaye-sara.blogfa.com/8906.aspx
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. شبه قصه : اندر احوالات یک شب شهریور ماه. بي بي ، چند سالي مي شد كه خواهرش را درست و حسابي نديده بود . هفتصد كيلومتر فاصله. خيلي بيشتر از آن است كه يك پيرزن كمرخم بتواند قد راست كند و مقابلش بايستد . دايي ويلچر بسته بود به سقف سمندش تا او و آقاجون راضي شده بودند بيايند . كه از خدايشان هم. مدت زيادي مي شد كه پابوس نرفته بودند . سر راه ، اينجا توقف مي كردند . هم به خانه ما. مي آمدند و هم مي رفتند آنجا . انگشتش بچرخاند ، همه چيز پيچ مي خورد توي هم :. هنوز راه نمي رفت .
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
º• ماتانوشت های روزانه •º - ناشناس
http://zez.blogfa.com/post/235/ناشناس
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. هیچی غمناک تر از این نیست که کسی رو که داشتی ذره ذره دوست خودت میدونستی یهو درو روت قفل کنه! یکی که خیلی نزدیک شده بود یهو غریبه بشه! خیلی نزدیک برای من، وگرنه من که یکی از صد تا چهره ی شبیه هم، یکی از صد تا شماره ی ناشناس بودم! تاریخ بیست و نهم آبان 1393 ساعت به قلم ماتا. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. من و زندگی نقره ای. بافتنی های یک زن عادی. ღ دنیای گلنوش ღ. امروز لی لی چی می خونه؟
º• ماتانوشت های روزانه •º
http://zez.blogfa.com/1391/10
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. I do have found Tchaikovsky interesting! تاریخ پنجم دی 1391 ساعت به قلم ماتا. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. من و زندگی نقره ای. بافتنی های یک زن عادی. ღ دنیای گلنوش ღ. امروز لی لی چی می خونه؟
º• ماتانوشت های روزانه •º - نباشم
http://zez.blogfa.com/post/245/نباشم
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. واقعن حس میکنم یه بلایی سر مغزم اومده. مویرگهاش پاره شده شاید. مغزم درد میکنه. تاریخ بیست و سوم دی 1393 ساعت به قلم ماتا. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. من و زندگی نقره ای. بافتنی های یک زن عادی. ღ دنیای گلنوش ღ. امروز لی لی چی می خونه؟
º• ماتانوشت های روزانه •º
http://zez.blogfa.com/1393/10
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. واقعن حس میکنم یه بلایی سر مغزم اومده. مویرگهاش پاره شده شاید. مغزم درد میکنه. تاریخ بیست و سوم دی 1393 ساعت به قلم ماتا. من یک هفته ست که دیگه م خ م کاملن ر د داده! سابق بر این نمیتونستم افکارمو سر و سامون بدم. واقعن نمیتونستم. همه چی از ذهنم فرار می کرد و الان این وضعیت بدتر شده. به طوری که هیچ چیزی رو به طور واضح به یاد نمیارم. تاریخ یازدهم دی 1393 ساعت به قلم ماتا. مخلوط کن ذهن من. از هیچی مطمئن نیستم، از هیچی! تاریخ دوم دی 1393 ساعت به قلم ماتا.
º• ماتانوشت های روزانه •º - خوب
http://zez.blogfa.com/post/236/خوب
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. اینکه چند روزه اینجا نمینویسم یعنی خوبم! تاریخ سوم آذر 1393 ساعت به قلم ماتا. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. من و زندگی نقره ای. بافتنی های یک زن عادی. ღ دنیای گلنوش ღ. امروز لی لی چی می خونه؟
º• ماتانوشت های روزانه •º - رد
http://zez.blogfa.com/post/244/رد
º ماتانوشت های روزانه º. یک روز، یک جا، یک ماتا. من یک هفته ست که دیگه م خ م کاملن ر د داده! سابق بر این نمیتونستم افکارمو سر و سامون بدم. واقعن نمیتونستم. همه چی از ذهنم فرار می کرد و الان این وضعیت بدتر شده. به طوری که هیچ چیزی رو به طور واضح به یاد نمیارم. تاریخ یازدهم دی 1393 ساعت به قلم ماتا. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. من و زندگی نقره ای. بافتنی های یک زن عادی. ღ دنیای گلنوش ღ. امروز لی لی چی می خونه؟
مرگ نارسیس های صورتی
http://www.narsis21.blogfa.com/post-3.aspx
مرگ نارسیس های صورتی. گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود. ليلی، زير درخت انار. لیلی زیر درخت انار نشست. درخت انار عاشق شد، گل داد. سرخ سرخ. گلها انار شد، داغ داغ. هر اناری هزار دانه داشت. دانه ها عاشق بودند، دانه ها توی انار جا نمی شدند. انار کوچک بود. دانه ها ترکیدند.انار ترک برداشت. خون انار روی دست لیلی چکید. لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید. مجنون به لیلی اش رسید. خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است. کافی است انار دلت ترک بخورد. دختري كه مي خواست خودش باشد.
درباره ی من | آنچه اتفاق می افتد
https://kimiagarekavir.wordpress.com/dar-bareye-man
آنچه اتفاق می افتد. می نویسم تا باشم / امیدوارم روزی نرسد که نوشتن م دلیلی باشد بر نبودنم. سهم من از زندگی،شاید لحظه ای غم بوده و باقی اوقاتش شادی. سهم من از زندگی،شاید ذره ای بدی بوده و مقدار زیادی خوبی. سهم من از زندگی،شاید کمی بد شانسی بوده و مابقی خوش شانسی. با این وجود من آن سهمی را دیده ام که اندک بود،اندک زمانی خواستم باور کنم که من همه چیز دارم و نداشته هایم اندک است. در یک کلام (در کمال خودخواهی)من آدم موفقی هستم،موفق تر از هر جوان هم سال خودم. قافیه در باد گم می شود. داستان واره هایی از همه.
ژوئن | 2011 | آنچه اتفاق می افتد
https://kimiagarekavir.wordpress.com/2011/06
آنچه اتفاق می افتد. می نویسم تا باشم / امیدوارم روزی نرسد که نوشتن م دلیلی باشد بر نبودنم. You are currently browsing the monthly archive for ژوئن 2011. روزگار غریبی بود / روزگار عجیبی هست / روزگار خوبی خواهد شد. 20110615 in نوستالژی ها. فروغ گفت من سردم ست / سهراب گفت چمشها را باید شست / اخوان گفت هوا بس ناجوانمردانه سرد ست / نیما گفت یک نفر در آب دارد می سپارد جان / و شاملو سرود روزگار غریبی ست نازنین ، خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد. قافیه در باد گم می شود. احمدرضا احمدی / واژه های ناب ذهن. من دیو...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
175
قصه گوی شهر
فرهنگی ، اجتماعی ، انتقادی و غیره. اين كانديداهاي شوراي شهري كه براي انتخاب شدن، همه جا در و ديوار شهر رو كثيف كردند و به ایستگاه های تعیین شده بسنده نکردند، چطور مي توانند براي آباداني شهرمناسب باشند؟ موضوع مطلب : چشمان دوربین. ارسال شده توسط قصه گو. بحث توجه به حقوق شهروندي مسئله مهمي است كه ازحرف تاعمل مديران شهري فاصله. اي زياد وجود دارد. يكي از مواردي كه كمتر مديري توانسته در آن موفق عمل كند، رفتارهاي. هنجارشكنانه قليلي از شهروندان در رعايت حقوق همشهريان است. از عمده ترين مصاديق آن. پارک دوبل یکی از...
نقل
داستان - نوشته ها. هفت قاعده برای آغاز داستاننویسی یادداشت و مقاله/محمدحسن شهسواری. هفت قاعده برای آغاز داستاننویسی یادداشت و مقاله - چنانچه قصد نوشتن دارید به این هفت قاعده توجه کنید. مگر قرار است اولین نوشتهتان آخرین نوشتهتان باشد؟ آیا نسبت به یک ساعت پیش، یک روز قبل، کمتر وحشتناک است؟ اگر جواب مثبت است، حداقل میدانم پیشرفت کردهام. حتی اگر فرسنگها با کمال فاصله داشته باشم حرف زدن روی کاغذ آیا تا به حال با کسی که لکنت زبان دارد برخورد کردهاید؟ توجه کردهاید برای ادای یک واژه چه تلاشی میکند؟ الان دارم سعی...
مرکز خرید و فروش دامنه های ایرانی با پسوند دات کام ::.. Pars360.com ::..
در صورتیکه قادر به مشاهده فرم زیر نیستید، لطفا روی این لینک کلیک نمایید تا مستقیم به صفحه فرم بروید. مرکز خرید و فروش دامنه های ایرانی با پسوند دات کام.
پایگاه اینترنتی قصه ها
پایگاه اینترنتی قصه ها. عنوان شما در اینجا. توضیح مختصر شما برای این اسلاید در اینجا درج می شود. عنوان شما در اینجا. توضیح مختصر شما برای این اسلاید در اینجا درج می شود. عنوان شما در اینجا. توضیح مختصر شما برای این اسلاید در اینجا درج می شود. به سایت ما خوش آمدید. خدا خواست اسم یوسف بماند ولی . قصه هایی درباره قرآن. نتیجه : 5 امتیاز توسط 1 نفر مجموع امتیاز : 5. تعداد بازدید مطلب : 41. یکشنبه 17 دي 1391 : 15:36. نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0. تعداد بازدید مطلب : 41. یکشنبه 17 دي 1391 : 15:33.
ghessehaye-dele-man.blogfa.com
من و یک حس غریب
من و یک حس غریب. آنگاه که عشق تو را می خواند به راهش گام نه! من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد وخاصیت عشق این است. بابت هر شبی که بی شکر سر بر بالین گذاشتم. بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز کردم. بابت لحظات شادی که به یادت نبودم. بابت هر گره که به دست تو باز شد و من به شانس نسبتش دادم. بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر را تو دانستم. پیچ و مهره ها هم عاشق میشوند! تنها نیستم .خدایی دارم. نوشته شده ...
قصه های سارا
خدا ابر . باران . زندگي خواهم كرد. سی سالش شد . وه! نوشته شده در یکشنبه هجدهم خرداد 1393ساعت 10:10 توسط سارا کنعانی. نوشته شده در شنبه هجدهم خرداد 1392ساعت 23:14 توسط سارا کنعانی. برای هجده خرداد 91. امسال دیگر سالی بود که. پیرهن صورتی باید می آمد روی زمین. نمی دانست الان کدام پیرهن آبی. امروز سالگرد یه روز عجیب است. که یک پیرهن آبی آشنا. از او خداحافظی کرده بود و رفته بود./. نوشته شده در پنجشنبه هجدهم خرداد 1391ساعت 12:24 توسط سارا کنعانی. نمایشنامه رادیویی/ تک پرسوناژ. هنرجو، ذوق زده است). و اینکه ....
قصه های هزار و یک شب
قصه های هزار و یک شب. نوشته شده در 2009/10/3. ساعت 11:54 توسط عسل. سلطان بانو و ممد.
ghessehayejorvajor.persianblog.ir
قصه های جورواجور زندگی
قصه های جورواجور زندگی. بالاخره داداشم دوماد شد . فقط میخوام بگم خیلی خوشحالم که بالاخره داداشم دوماد شد . داشتم از خوشحالی بال در میاوردم . ان شاالله که خوشبخت باشن و زندگی روی خوشش رو بهشون نشون بده . ولی عمو(بابابزرگم) بیمارستانه و نتونست عقد داداش بیاد . راستی منم تنهایی از ساوه با اتوبوس اومدم پره سر ، 4 ساعت فقط تو کپورچال تو برف و راه بندون گیر کرد اتوبوسمون . خداروشکر هیشکی به راهداری زنگ نزد که آخرش غیرت تالش بودنم گل کرد و تماس گرفتم اونم دو بار! که وقتی دیدم خبری نیست فهمیدم که بله! من فقط می ...
به نام خدای عزیز و مهربونم
به نام خدای عزیز و مهربونم. تولدتون مبارک مولای من. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم. اللهم عجل لولیک الفرج. اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم. حرفی واسه گفتن ندارم. امیدوارم یه روز بتونم و لیاقت اینو داشته باشم. اگه برسه اون ثانیه. فقط میتونم سکوت کنم. التماس چشمام بذارن که من ببارم. تا بلکه شاید دل سنگم صد تیکه بشه و. و صدای اه من گوش فلکو پر کنه. نمیدونم با چه رویی دارم ارزوی دیدنتونو به دوش میکشم.". کاش تو روز تولدتون فقط بخندین. اونم از ته دل. و اشک ریختن واسه بدقولیا و بی وفایی های مارو.
قصه ما
آدم موفق چه کسی است؟ بیشتر دانشمندان و نویسندگان سعی کردهاند تعریف جامع و کاملی از موفقیت ارائه دهند تا مورد استفاده همگان قرار گیرد، اما شمار فراوان این تعاریف خود موجب گردیده است که تا به حال توصیف دقیق و مشخصی از این کلمه در دست نباشد و در واقع ندانیم که اصولا موفقیت چیست و ما دستیابی به چه چیزهایی را موفقیت مینامیم. آرامش و اطمینان، بهترین موفقیت است. موفقیت، جریان مداومی است که ضمن آن مشتاق و آرزومند توفیقهای بیشتری هستیم. و در واقع راه موفقیت همیشه در دست ساختن است. امام علی (ع) میفرماید:. کاوشها و...
♥قصــــه ی دلهـــا♥
عشق فقط یک کلام.خودموخودش والسلام. اینجا حریم من است حریم. قفس تنهایی من و حرف های ناگفته ام. کسی دلش برایم نسوزد. من این قفس را دوس دارم و تنهایی ام را. تنها اتفاق این روزهای من است. تاريخ پنجشنبه بیست و ششم تیر 1393ساعت 19:55 نويسنده هانی. ورق می خورد تقویم و می رسد به روزی که آمدنش ،. هیچ کس را خوشحال نمی کند ،حتی خودم را. تولدم را جشن می گیرم با یک کیک تنهایی ،. چند شمع اشک و یک کادو ،پیچیده به اندوه. این اولین و آخرین تبریک تولدم بود،خودم به خودم. ولی تولدم مبارک نیست . پهنای سادگی هایم را؟ امیدوارم...
