golbarg62.blogfa.com
گلبرگگلبرگ -
http://golbarg62.blogfa.com/
گلبرگ -
http://golbarg62.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
145
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.297 sec
SCORE
6.2
گلبرگ | golbarg62.blogfa.com Reviews
https://golbarg62.blogfa.com
گلبرگ -
گلبرگ - ذبح عظیم
http://www.golbarg62.blogfa.com/post-32.aspx
1-و بارها مادران مدینه ناگاه دست کودکان شان را فشرده اند که:. پیامبر خدا اینگونه راه میرفت. و پدران در مسجد به انگشت اشاره فرزندان را متوجه کرده اند:. پیامبر خدا همین گونه نماز می خواند. و پا به سن گذاشته های لشگر نیز همین که او را دیدند ، سر برگرداندند که:. وای بر تو عمر سعد! ما را به جنگ پیامبر خدا آورده ای؟ رحمان-60) و حالا چهل قبیله بزرگ عرب به جدالی عظیم فرا خوانده شده اند و این بار نه در ظرف خون که در دشت خون دست آلوده اند و پیمان بسته اند مبادا که چنین فتحی شکوهمند نصیب دیگران شود و همان عبا این ب...
گلبرگ - سلااااااام
http://www.golbarg62.blogfa.com/post-42.aspx
توکل به خدا معنیش این نیست که خدایا من به تو توکل میکنم تو هم همون کاریو انجام بده که من میخوام،توکل به خدا یعنی توکل به خدا.یعنی توکل فقط به خدا.". اینا رو اینجا نوشتم تا یادم نره. تا اگه تو هم نشنیدی ببینی و حظ کنی. اینا رو همون آقای سی دی آب میگفت. همون آقا که توی سی دیش گفت "شهادت آب" رو سرچ کنین. و من داشتم دنبال آب میگشتم که وبلاگ انسان پیداش شد.و وسط وبلاگ انسان "شیخ". همون جناب شیخی که یه دفتر زرشکی دوستداشتنی دارند که هر صفحه اش درسی است که روزی اموخته اند. که من هم دقیقا دفتری داشتم زرشکی رنگ.
گلبرگ - شکر
http://www.golbarg62.blogfa.com/post-27.aspx
سلام به دوستای خوبم. و یه سلام ویژه هم به آقای نبوی عزیز. خدا رو شکر میکنم به خاطر داشتن دوستای با محبتی مثل شما.و شرمنده ام از این که این همه وقت منتظر به روز شدن این وبلاگ بودین و خبری نشد. مدت زیادیش به عضه و بی حوصلگی گذشت.که با لطف خدا و محبت و دلداری های شما از اون حس و حال بیرون اومدم.نمی خوام بگم به نبودنش عادت کردم.ولی مطمئنم جایی که هست از اینجایی که ماییم خیلی بهتره .و خوب حتما خدای مهربون به پدربزرگم دلسوزتر از منه. امشب اومدم یه سوال ازتون بپرسم:. آیینه ای مقابل دیدگان دل تو.
گلبرگ - " یه کوسه لطفا "
http://www.golbarg62.blogfa.com/post-35.aspx
حس میکنم جای خالی خیلی روزها رو توی تقویم عمرم. زحمت ندادم به خودم که حداقل بودنشان رو ثبت کنم با خاطراتم. زحمت ندادم خاطره کنم اون روزها رو. و کلی روز بیرنگ و بی نشان موند بر صفحات عمرم. کسی کوسه نداره بندازه به جون ماهی زندگیم تا یه کم تکونی به خودش بده؟ که فرصت چندانی نداره. نوشته شده در شنبه ۲۰ بهمن۱۳۸۶ساعت 23:52 توسط پاک. آیینه ای مقابل دیدگان دل تو. خط خطی های ذهن من.
گلبرگ - تاوان بی هویتی بعضیـــــــــــــــــــــــا....
http://www.golbarg62.blogfa.com/post-39.aspx
تاوان بی هویتی بعضیا. دزدیدن عفت و پاکی دختران ایرانی کم بود. تحریف نام خلیج همیشه فارس عقده هایشان را خالی نکرد. کسی زیر بار چسباندن جزیره های ایرانی به خاک نحسشان نرفت. حالا نوبت مولانا شد. که از ما بکنندش و وصلش کنند به وصله های بی معنی و بی ربط هویت تکه پاره اشان تا مگر در دنیا بتوانند سری بلند کنند و بگویند ما هم آدم بودیم انگار . مولانا با كارگرداني هندي جلوي دوربين اماراتيها. نوشته شده در یکشنبه ۵ خرداد۱۳۸۷ساعت 21:43 توسط پاک. آیینه ای مقابل دیدگان دل تو. خط خطی های ذهن من.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
شیخ عبدالله نبوی
http://www.nabavi110.blogfa.com/9210.aspx
این منم طاووس علیین شده . بالای کوه که برسیم تازه اول بد بختی است باید برگردیم پایین. لا لا لا لا لا لا لالالالا. وبلاگ محمد یوسف نبوی. وبلاگ علیرضا آب آب. وبلاگ اقای سعید نظام زاده. زنگ می زنم به استاد فلسفه ی قدیمم. به مناسبت تولد پیامبر عظیم الشان. و عاشق پیامبر هم هست. سرد جواب می دهد. می گویم دوستتان دارم. خدا شما را برای ما حفظ کند. سرد جواب می دهد. می گویم اگر امکان دارد کلاسی بگذاریم در باب هفت پیکر. می گویند وقت نداریم. زنگ می زنم به استاد قران قدیمم. که روحیاتی عرفانی هم دارد.
ملعبه ای به نام عشق
http://www.sokootesiah.blogfa.com/88101.aspx
ملعبه ای به نام عشق. دستنو شته هاي دلنو يس ميلاد جعفري. من به پیکار غزل با کیستی. در بیابان خسته و در خانه بیمارم دریغ. جام هستی را به باد باده دارم من نصیب. این گریز بی نشانم را نشانی نیست یار خسته جان. نوشته شده در دوشنبه هفتم دی ۱۳۸۸ساعت 15:11 توسط میلاد. نوشته شده در دوشنبه هفتم دی ۱۳۸۸ساعت 14:56 توسط میلاد. بدانید و آگاه باشید. البته هر آنچه خود بنگارم یا در خور نگاشتنش باشم با قید امضا به سمع بینندگان عزیز خواهد رسید. هر چی دوست داری دانلود کن. ترانه (آرزوها) صدای خلیل جوادی. هفته او ل خرداد ۱۳۸۹.
ملعبه ای به نام عشق
http://www.sokootesiah.blogfa.com/88084.aspx
ملعبه ای به نام عشق. دستنو شته هاي دلنو يس ميلاد جعفري. دوشنبه ساعت يك ،عصر كافه در پاريس. كنار قهوه ي گرم نشسته چتري خيس. هزار صندلي و ميز در هوا جاري. به سرزمين عجايب خوش آمدي آليس. زباله داني دنيا تن من است امشب. بزن تمام تنم را شبيه سگ ها ليس. جهان برهنگي فرچه هاي آزادي است. همين كه رنگ به ديوار . ازدحام پليس. كه برتري نژادي هميشه بوده و هست. و گرنه پيرهنت ميله مي شود پس / هيس. چقدر ضربه باتوم خوك سنگين است. دوشنبه در شب دنيا به خاطرم باشد. مرور تلخي قهوه بدون چتري خيس. مي خواستم كه ماهي غمگين بركه اي.
ملعبه ای به نام عشق
http://www.sokootesiah.blogfa.com/88112.aspx
ملعبه ای به نام عشق. دستنو شته هاي دلنو يس ميلاد جعفري. با تشکر و با اجازه ی شبنم عزیز من نوشته ی شبنم را براتون به عنوان پستی خوب وعالی به نمایش می گذارم:. گوشم فرودگاه صداهای بی صداست. من پچ پچ غمین تصاویر عشق را. محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها. پیوسته باز می شنوم در درون شب. من رویش گیاه و رشد نهالان. پرواز ابرها تولد باران. تخمیرهای ساکت و جادویی زمین. من نبض خلق را. از راه گوش می شنوم آری. همواره من تنفس دریای زنده را. در زیر پاشنه هر در. در پشت هر مغز. من له له سگان مفتش را. پی جوی و هرزه پوی.
آدم بزرگها ؟؟
http://www.naboodabad.blogfa.com/9002.aspx
شخصی و یاد داشت های روزانه. مخاطب . . . 3. مخاطب خاص حرف هایم. مدت هاست که دیگر خاص نیست . نوشته شده در چهارشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 22:12 توسط سحر. مخاطب . . . 2. مخاطب خاص من، ندارد. دهانی برایه جواب دادن. و حتی دستی برایه لمس کردن. نوشته شده در سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 20:49 توسط سحر. مخاطب . . . 1. مدت ها پیش مخاطب خاصش من بودم. پشت هر ابهام و ایهام. حتی وقتی نبودم می دانستم که مخاطب خاصش هستم. ولی مدت هاست می دانم که حتی وقتی مقابلش می ایستم. Design By : Night Melody. در آرزوی رفتن و رسیدنم.
شیخ عبدالله نبوی
http://www.nabavi110.blogfa.com/9405.aspx
این منم طاووس علیین شده . بالای کوه که برسیم تازه اول بد بختی است باید برگردیم پایین. لا لا لا لا لا لا لالالالا. وبلاگ محمد یوسف نبوی. وبلاگ علیرضا آب آب. وبلاگ اقای سعید نظام زاده. همه دارند دیوانه وار به تز دانشگاهی خود می اندیشند و روزی شش هفت ساعت کار می کنند و من همه ی وقتم به بچه ام می گذرد و می ترسم که چه شود. شکارچی می داند که همواره نخچیر در دامش خواهد افتاد. به همین دلیل هیچ نگرانی ندارد. و پایینش می نویسم )دون خوان. به خود می گویم:. باید می نوشت ( فقط دون خوان ). Powered By BLOGFA.COM.
شیخ عبدالله نبوی
http://www.nabavi110.blogfa.com/9309.aspx
این منم طاووس علیین شده . بالای کوه که برسیم تازه اول بد بختی است باید برگردیم پایین. لا لا لا لا لا لا لالالالا. وبلاگ محمد یوسف نبوی. وبلاگ علیرضا آب آب. وبلاگ اقای سعید نظام زاده. به یاد اشعار جوانی:. می گذری خسته تر از کاروان. چشم نیاسوده ز دور زمان. چنگ زدی بر سر خاشاک ها. در کنف ابر زدی سایه بان. خاک به بازوی مرو ت زدی. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۳/۰۹/۱۰ساعت 6:54 توسط شیخ عبدالله نبوی. می نوازد چون قدیم. درون قاب عکس مزارت. مست می سازدم هنوز. نوشته شده در شنبه ۱۳۹۳/۰۹/۰۱ساعت 7:8 توسط شیخ عبدالله نبوی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
145
عشق و فروشگاه اینترنتی
عشق و فروشگاه اینترنتی. آیین چهارشنبه سوری را محلهمحور برگزار کنید. آیین چهارشنبه سوری را محلهمحور برگزار کنید. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه کرمانشاه، سردار منوچهر امان اللهی، امروز (یازدهم اسفند) در جمع خبرنگاران با بیان اینکه بر حسب آداب و رسوم هرساله مراسم جشنی در چهارشنبه آخرسال برگزار میشود، گفت: متاسفانه در سالهای اخیر معدود افرادی انحرافاتی در این مراسم ایجاد کرده و دردسرهایی را برای خود و دیگران بوجود آوردهاند. فرمانده انتظامی استان کرمانشاه توصیه کرد: مردم در محلات بصو...
خوشه های شعر
شعرها و نوشته های مژگان محبی. برای پدرم : که این روزها مجبور به نشستن است. و مادرم : پروانه ی همیشه عاشق . فصلی است که اشک می سراید مژگان. که پر طنین ببارد باران. با پای شکسته هم بزرگی بابا! با موی سفید هم قشنگی مامان! دوشنبه سی و یکم تیر ۱۳۹۲ ] [ 21:6 ] [ مژگان محبی ] . مرد بی هنگام(باز هم دیالوگی عاشقانه). مگه نشنیدی روانشناسا میگن:. دو تاشون دو روی یه سکه ن؟ من دیوانگیهای تو را. به تک تک روانپزشک های عالم نشان دادم. و آنها هزار بار سکه را بالا انداختند. و هر بار سکه روی خوش نشان داد. تو قد می کشی.
پشت دریا شهریست
چند وقت پیش چند تا شعر کودک نوشته بودم. وقتی اون ها رو به یکی از شاعران. مطرح شعر کودک نشون دادم. آقای نیک طلب)اون قدر از کارم ایراد گرفت که به کلی. اما بعد از مدتی احساس کردم. نباید میدون رو خالی کنم. واسه همین دوباره دارم سعی می کنم شعر کودک بگم. نمی دونم چرا احساس می کنم. باید خودم رو توی این مسیر هم محکی بزنم. آخرین شعری که گفتم این طوری شروع می شه. خوشحال میشم نظر دوستان رو بدونم:. باران رسید از راه. با چک چک وشر شر. در کوچه شد مهمان. با جیغ وبا فریاد. او ناودان ها را. هی قلقلک می داد. با دست خیس خود.
گذر زمان
دراين سراي بي كسي زمان هم براي ما فرصتي نمي گذارد و مي گذرد به سرعت باد. خیمه شب بازی دهر. با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد،. عشق ها می میرند،. رنگ ها رنگ دگر می گیرند،. و فقط خاطره هاست. که چه شیرین و چه تلخ. دست ناخورده به جا می مانند! نوشته شده در یکشنبه چهاردهم مهر 1392ساعت 9:39 توسط غريبه. دوستان زياد براي يک نوجوان ، همانند آشيانه ساختن دهها کلاغ بر تاج نهالي نازک است . حکيم ارد بزرگ. آنان که گذشته را به خاطر نمي آورند مجبور به تکرار آن هستند. جرج سانتايانا. مهر و سخني که در يک شاخه گل است ، در سبد...
گلبرگ
3-* *اشک های بی پایان* *. 4-* * املای آسان* *. 5-* * *خلوت نیستان* * *. 6-* * * خانم معلم(محسن آبادی)* * *. 7* * * *کوی دوست(خانم مرزبان)* * * *. 8-* * * * هم عطر چادر حضرت زهرا(س)* * * *. 9-* * * * *امیرقاسمی راد* * * * *. 10-* * * * * (آموزش ابتدایی)سلیمانی * * * * *. قالب هاي نايت نما. تاريخ : یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ 22:51 نويسنده : گلبرگ. خدایا کمکم کن تا در راه رضای تو گام بردارم،زندگیم جاری و دلم مثل آب. شرم نامه ای برای صاحبمان. تاريخ : جمعه دوم اسفند ۱۳۹۲ 0:20 نويسنده : گلبرگ. به هر حال امید...
گلبرگ
توکل به خدا معنیش این نیست که خدایا من به تو توکل میکنم تو هم همون کاریو انجام بده که من میخوام،توکل به خدا یعنی توکل به خدا.یعنی توکل فقط به خدا.". اینا رو اینجا نوشتم تا یادم نره. تا اگه تو هم نشنیدی ببینی و حظ کنی. اینا رو همون آقای سی دی آب میگفت. همون آقا که توی سی دیش گفت "شهادت آب" رو سرچ کنین. و من داشتم دنبال آب میگشتم که وبلاگ انسان پیداش شد.و وسط وبلاگ انسان "شیخ". همون جناب شیخی که یه دفتر زرشکی دوستداشتنی دارند که هر صفحه اش درسی است که روزی اموخته اند. که من هم دقیقا دفتری داشتم زرشکی رنگ.
مطالعات اجتماعی
شنبه ۱٢ بهمن ،۱۳٩٢. شنبه ۱٢ بهمن ،۱۳٩٢. آغاز سال تحصیلی 92-93. به پرشین بلاگ خوش آمدید. نویسنده: نسرین آزمون - شنبه ۱٢ بهمن ،۱۳٩٢. Http:/ s5.picofile.com/file/8111491068/Presentation1.pptx.html. نویسنده: نسرین آزمون - شنبه ۱٢ بهمن ،۱۳٩٢. Http:/ s5.picofile.com/file/8111478018/Copy of %D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C %D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86.pps.html. نویسنده: نسرین آزمون - شنبه ۱٢ بهمن ،۱۳٩٢. ثروت دانا ، دانش و مهارت اوست ". باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی دانیم ".
ღღღ از یاد رفته ღღღ
ღღღ از یاد رفته ღღღ. چرخهای سنگین و زنگ زده ی زندگی با دستهای نامرئی امید می چرخد. وقتی دستام خالی باشه وقتی باشم عاشق تو. چیزی ندارم که بدونم لایق تو. دلمو از مال دنیا به تو. با تمام بی پناهی به تو. هر بلایی سرم اومد همه زجری که کشیدم. همه رو به جون خریدم ولی از تو. اگه از یاد منو بردی اگه احساسمو کشتی. اگه رفتی بی نشونه به غریبه سر سپردی. بدون این رو که دل من شده جادو به طلسمت. یکی هست اینور دنیا که تو یادش مونده اسمت. نوشته شده در دوازدهم مهر ۱۳۹۱ساعت 10:44 توسط هستی. کنار برکه ی دلم نشستم و نیامدی.
لحظه های کاغذی من
لحظه های کاغذی من. دینمان را می برند و ما فقط می خندیدم . نوشته شده در جمعه دوم مرداد ۱۳۹۴ساعت 12:21 توسط یاسمن. تمام درک شهر از جانباز. مرد آمده بود چیزی بگوید ، سرفه امانش نداده بود. چه می توانست بگوید. وقتی تمام فهم یک شهر از جانباز. و بعد از مرگ ، شاید اسم یک کوچه . نوشته شده در دوشنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 9:12 توسط یاسمن. من و تو در گمنامی با هم شریکیم! تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را. تو پلاکت را گم کردی و من همه چیزم را. تو پلاکت را گم کردی و من خدا را. که از خدا خواستی گمنام بمانی ،. اینها...
اکنون
به تماشا سوگند و به آغاز کلام. پیج اینستاگرام من . اونجا بیشتر هستم . خوشحال میشم اونجام ببینمتون . نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم آبان 1392ساعت 21:30 توسط پگاه. انسان موجودیست که "مجبور" است "آزاد" باشد! پن: بیزارم ازین جبر اختیارنما. برای اولین بار تو زندگیم باید اعتراف کنم که تسلیم تقدیر شدم ، هرچند هیچ اعتقادی بش ندارم . پن: دارم سعی میکنم پرواز کنم با این قفسی که فاصله انداخته بین منو آرزو های کوچولوم . آرزو هایی که با وجود کوچولو بودنشون خیلی. نوشته شده در پنجشنبه دوم آذر 1391ساعت 16:11 توسط پگاه.
داستان های من
سلام من گلبرگ هستم در این وبلاگ نوشته های خودم و نوشته های قشنگ و خوشگل میگذارم. تاريخ : شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۴ 17:31 نویسنده : گلبرگ ثامنی. جنی گفت:( تو حتی کیف و دفتر هم نداری من همان اندازه که به خواهر و برادرات دادم از تو کم میکنم.) بعد حسین به اوگفت:( حسن ما زودتر میرویم تو بعد از ما بیا و برای برگشتن هم دیرتر از ما بیا.) حسن گفت:( چرا؟ من گفتم:( چون آنها باورنمیکنند که تو برادر ما هستی و آبروی همه ی ماها میرود.) حسن رو کرد به ما و گفت:( میشود کمی از پولتان را به من بدهید؟ حلزون سرش را از لانه بیرو...