hamishegi-a.blogfa.com
خاطرات روزانه ی منخاطرات روزانه ی من - خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن
http://hamishegi-a.blogfa.com/
خاطرات روزانه ی من - خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن
http://hamishegi-a.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
32
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
1.031 sec
SCORE
6.2
خاطرات روزانه ی من | hamishegi-a.blogfa.com Reviews
https://hamishegi-a.blogfa.com
خاطرات روزانه ی من - خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن
خاطرات روزانه ی من -
http://www.hamishegi-a.blogfa.com/post-14.aspx
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. سلام بروبچ ببشخید که دیر اومدم آخه این چند روز بودم خونه ی مادر بزرگم. اونجا من و پردیس و میترا(دختر خالم و دختر داییم) رقص هماهنگ تمرین کردیم و فیلم گرفتیم. یه چیزی در اومد. ولی خداییش هماهنگ بودیم. بعد به زن داییم نشون دادم کلی تشویق شدیم. بعد من از مریم جون خواهر میترا یه ریلکسیشن گرفتم که موقع خواب از بس پاهامون از بازی کردن درد میکرد. بذاریم گوش بدیم راحت بخوابیم. آخه تا حالا یه بارم نخوابیدیم. هفته چهارم ...
خاطرات روزانه ی من - مشاوره
http://www.hamishegi-a.blogfa.com/post-6.aspx
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. چن وقت پیش اومدم تو مدرسه مریم میگه آذین یه خوابی دیدم راجع به این مشاوره اقا یعسوبی. گفت خواب دیدم که.* * (این ستاره ها رمز دان کدشم نمیدم.هه هه هه). واسه نگارینم تعریف کرد نگارین گفت دیوانهههههه. یه روز که رفتیم مشاوره من و مریم و نگارین برای برنامه ریزی درسی مریم کلاس زبان داشت دیرش شده بود و. مشاور گفت پس شما زود تر از دوستات بیا حالا من و نگارین نمیتونستیم جلوی خودمون بگیریم. این که گفتم هممون زدیم زیر خنده.
خاطرات روزانه ی من
http://www.hamishegi-a.blogfa.com/88111.aspx
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. امروزم مثل روزای دیگه پر از خنده بود. واستین از زنگ اول بگم. فیزیک داشتیم میر کمالی تشریف فرما شد. تو این زنگ در جا بهمون ۵ تا فرمول یاد داد دیگه سرم داشت گیج میرفت. زنگ ریاضی اومد خانم بهزادیان. که الهی قربونش برم اومد. ولی ساناز اومد تو کلاسمون و گفت بیاین برای سرود از اون جایی که ما دو زنگ پشت سر هم ریاضی داشتیم. خانم بهزادیان اجازه داد بریم. زنگ آخر فرا رسید. بازم بهزادیان جووووووووون اومد. تمام هیکلش خیس شد.
خاطرات روزانه ی من
http://www.hamishegi-a.blogfa.com/88104.aspx
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. این پستم تولد نگارین جوووووووووووووووووووونه. چه لطيف است حس آغازي دوباره،. و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس. و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن! و چه اندازه شيرين است امروز. روزي که تو آغاز شدي! باور کن ماههاست زيباترين جملات را براي امروز کنارمي گذارم، امشب اما همه جملات فرار کرده اند، همينطور بي وزن و بي هوا آمدم بگويم. خواستم برايت هديه بگيرم. گل گفت: که مرا بفرست که مظهر زيباييم. پر از ب...
خاطرات روزانه ی من -
http://www.hamishegi-a.blogfa.com/post-16.aspx
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. در سال 1291 سالن نمایش ارتاشس پاتمانگریان توسط اردشیر خان ارمنی در خیابان فردوسی کنونی تاسیس شد. در سال 1294 میرزا ابراهیم خان عکاس باشی اولین فیلم بردار ایرانی در گذشت. در سال 1296 اولین سالن سینمای زنانه توسط خان بابا معتضدی تاسیس شد. در سال 1303 فیلم علفاز زندگی کوچ ایل بختیاری توسط ارنست می شودساک و مریان سی گوپرساخته شد. در سال 1308 اوانس اوگانیانسبه ایران آمد و اولین فیلم ایرانی به نام آبی و رابیرا ساخت.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دنیای رنگین خاطرات من - مدرسه و امتحان و بد بختی ما
http://www.roozaneyema.blogfa.com/post-5.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. مدرسه و امتحان و بد بختی ما. یه مدتی طولانی هست که من و سپیده درگیره امتخاناییم و درس و وب عصر بخیر و صورتی و پنجره و کم تر فرصت شده سری هم به این وب بزنیم. قراره ۲۰ تا ۲۵ خرداد از طرف مدرسه ببرنمون تهران که من نمیرم(بنا به دلایلی) البته با دوستا خوش میگذره ولی کمی هم با مدرسه لجیدم! امتحان فیزیک بود و داشتم پاسکال رو واسه کیمیا(دوستم)توضیح میدادم. مدیر مدرسه اومد و گفت فرناز بسه دیگه برو بالا باید امتحان بدی گفتم چند لحظه الان میرم. بعععله بعنی چی کار میتونست داشته باشه. اختیار دا...
دنیای رنگین خاطرات من - مسافرت ده روزه
http://www.roozaneyema.blogfa.com/post-10.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. سلام ما برگشتیم.خوب قرار بر این شد که خاطرات این ۱۰روز مسافرت رو تواین وب بنویسیم که چون فرناز اپ قبلی رو انجام داده بود زحمت نوشتنش افتاد گردن بنده! خوب پنجشنبه (۱۰ روز پیش) قرار شد ما با فرناز اینا راه بیفتیم که شانس ما ماشین فرناز اینا خراب شد و قرار شد اونا جمعه بیان گناباد. بهر حال ما پنجشنبه گناباد خونه ی خالم بودیم و با خاله م اینا گفتیم و خندیدیم تا فرداش که فرناز اینا اومدن! تختاش دوطبقه بود و من و داداشم هم طبق معمول با هم دعوا کردیم. و رفتیم مهمونسرا تا روز بعد. روز بعد ...
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8903.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. سلام امیدوارم امتحانا بهتون خوش گذشته باشه. من که هنوز امتحانام تموم نشده فرناز خانوم که از من بزرگتره باید امروز تموم شه و من باید تا ۲۲ خرداد خر بزنم. اومدم یه اپ کنم و جریان هیجان انگیز و جنجالی کل کل من با دندونپزشکم رو براتون بگم.لطفا نظر بدین دیگه ما رو تنها نزارید. اخه هنوز نظرای این وبلاگ به ۱۰۰ نرسیده. برسونید به صد تا دیگه. اخ چقد وراجی میکنم برید خاطره ی منو بخونین دیگه! اول که رفتیم مطب و ۲ساعت منتظر شدیم که ایشون تشریف بیارن. بهم گفت نکندیشون که! منم به دروغ گفتم نه!
دنیای رنگین خاطرات من - دفتر پر مکافات
http://www.roozaneyema.blogfa.com/post-4.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. بابا شما ها هم که بیمعرفت! تعداد نظرا باید اینقدر باشه؟ اپ امروز با یه خاطره ی کوچول موچول سر و تهشو هم میاریم و میریم ایشالا تا بعد از امتحانات خرداد ماه! خوب بریم سراغ خاطره:. چن روز پیش تو مدرسه نمایشگاه کتاب و لوازم تحریر و. بود من رفتم یه دفتر خاطرات خریدم که عکس سیندرلا و زیبای خفته اینا روش بود. بازش کردم دیدم پاره ست. بد جوری حالم گرفته شده بود. به دوستم گفتم اونم گفت بدو بریم عوضش کنیم. یارو هم از اونا که یه ثانیه بعد هم بیارین عوضش نمیکنه. گفتیم تو دیگه کجا؟ در این وب خاط...
دنیای رنگین خاطرات من - شکستن شیشه ی پنجره ی کلاس
http://www.roozaneyema.blogfa.com/post-2.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. شکستن شیشه ی پنجره ی کلاس. سلام امروز منم که اولین مطلب وبو مینویسم . میخوام خاطره ی شکستن شیشه ی کلاس توسط خودم رو بگم. نگرا ن نباشین اپ بعد رو فرناز انجام میده! بعد از تعطیلات که به خوبی و خوشی هم گذشت, روز ۱۴ فروردین ک خودمو تعطیل کردم و نرفتم مدرسه به دلیل مهم حوصله نداشتن. گرفتم خونه خوابیدم . روزپانزدهم که رفتم با بچه ها کلی شوخی کردیم و خندیدیم و. زنگ تفریح اول که گذشت بدون هیج مشکلی. زنگ تفریح دوم که شد:. دوستم گفت : چقد هم بزرگ شکستیش! اینم یه عکس خیلی ناز! در این وب خاطرا...
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8905.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. سلام من اومدم امان از دست این فرناز. نوبتش بود که اپ کنه اما خوب نرسیده بیچاره. این خاطره م هم خوبه هم بد. خوبش اینه که مسافرت بندر خونه ی فرناز اینا خوش گذشت خیلیییییییییییی اما اخرش حالگیر ی شد و پام شکست! خوب از اول بگم. قرار بود یه چن روزی بریم بندر عباس من بیشتر همه شوق داشتم اخه قرار بود مامانم بره واسم کراتینه و گلت واسه موهام بخره که صافشون کنم. مامانم اینا از صبح تا شب بازار بودن و ما هم تا عصر میخوابیدیم و شب میرفتیم بیرون. نصفه شب هم مینشستیم و فیلم اره نگاه میکردیم!
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8911.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. خیلی وقت بود اپ نکرده بودم. خوب حرفی نداشتیم یعنی اتفاق خاصی پیش نیومد که بخوام بنویسمش. مثلا اردو اونم چه اردویی یه پارک با چندتا وسیله برقی مثل کشتی و سفینه و بشقاب پرنده و ماشین برقی. جاتون خالی خیلی خوش گذشت . البته جا که خالی نبود انقد شولوخ بود که نگووووو! صبحونه هم اورده بودیم اونجا(دلتون نخواد) خوردیم انقد چسبید! سوز به دل همتون. گفته بودن صبحونه ما چیپس و پفک و کیک و شیرینی برده بودیم فقط الوچه کم داشتیم اونم دمش گرم سارینا رفت برامون خرید اورد. ما هم همراهیش میکردیم.
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8906.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. سلام ما برگشتیم.خوب قرار بر این شد که خاطرات این ۱۰روز مسافرت رو تواین وب بنویسیم که چون فرناز اپ قبلی رو انجام داده بود زحمت نوشتنش افتاد گردن بنده! خوب پنجشنبه (۱۰ روز پیش) قرار شد ما با فرناز اینا راه بیفتیم که شانس ما ماشین فرناز اینا خراب شد و قرار شد اونا جمعه بیان گناباد. بهر حال ما پنجشنبه گناباد خونه ی خالم بودیم و با خاله م اینا گفتیم و خندیدیم تا فرداش که فرناز اینا اومدن! تختاش دوطبقه بود و من و داداشم هم طبق معمول با هم دعوا کردیم. و رفتیم مهمونسرا تا روز بعد. روز بعد ...
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8901.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. شکستن شیشه ی پنجره ی کلاس. سلام امروز منم که اولین مطلب وبو مینویسم . میخوام خاطره ی شکستن شیشه ی کلاس توسط خودم رو بگم. نگرا ن نباشین اپ بعد رو فرناز انجام میده! بعد از تعطیلات که به خوبی و خوشی هم گذشت, روز ۱۴ فروردین ک خودمو تعطیل کردم و نرفتم مدرسه به دلیل مهم حوصله نداشتن. گرفتم خونه خوابیدم . روزپانزدهم که رفتم با بچه ها کلی شوخی کردیم و خندیدیم و. زنگ تفریح اول که گذشت بدون هیج مشکلی. زنگ تفریح دوم که شد:. دوستم گفت : چقد هم بزرگ شکستیش! اینم یه عکس خیلی ناز! ۱۳ سالمه عاشق ک...
دنیای رنگین خاطرات من
http://www.roozaneyema.blogfa.com/8902.aspx
دنیای رنگین خاطرات من. مدرسه و امتحان و بد بختی ما. یه مدتی طولانی هست که من و سپیده درگیره امتخاناییم و درس و وب عصر بخیر و صورتی و پنجره و کم تر فرصت شده سری هم به این وب بزنیم. قراره ۲۰ تا ۲۵ خرداد از طرف مدرسه ببرنمون تهران که من نمیرم(بنا به دلایلی) البته با دوستا خوش میگذره ولی کمی هم با مدرسه لجیدم! امتحان فیزیک بود و داشتم پاسکال رو واسه کیمیا(دوستم)توضیح میدادم. مدیر مدرسه اومد و گفت فرناز بسه دیگه برو بالا باید امتحان بدی گفتم چند لحظه الان میرم. بعععله بعنی چی کار میتونست داشته باشه. اختیار دا...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
32
تنگنا
خود را نگاه کن به چه مانی؟ غمگین در این حصار. پشت پنجره ی حصار زمینت نشستم. آه را نفس کشیدم. تمام دودهای آسمانت را به ریه هایم خوراندم. وزهر خنده های مردمت را بغض کردم. آنگاه که به رویم لبخند زدی. زجه هایم را برای رهایی و نجات از غربت تولد ندیدی؟ فرصتی برای بغض دوباره نیست. درون ابری ام به انتظار برقی برای باریدن است. نوشته شده در دوشنبه نوزدهم آبان 1393ساعت 15:23 توسط. از همان روزی که دست حضرت قابیل. گشت آلوده به خون حضرت هابیل. از همان روزی که فرزندان آدم. زهرتلخ دشمنی در خونشان جوشید. چه گریزی ست ز من؟
23 دختر
هرچه میدوم نمی رسم گاهی با خود فکر می کنم نکند من باشم کلاغ آخر قصه ها. وبلاگ به این آدرس انتقال پیدا کرد. Http:/ 1373-72.blogfa.com. نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 11:34 توسط فرزانه حسینی. بعد از سالها دختر کبریت فروش را دیدم. بزرگ و زیبا شده بود. به او گفتم کبریت هایت کو میخواهم دنیا را به آتش بکشم. خنده تلخی کرد و گفت کبریت هایم را نخریدند. سالهاست تن می فروشم میخری؟ نوشته شده در یکشنبه بیستم فروردین ۱۳۹۱ ساعت 11:0 توسط زینب آذربخش. دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود :. نوشته شده در یکشنب...
بی قراری های نفس
دریافت کد صفحه ورودی. بی قراری های نفس. هرچے عشقҐ بڪشہ مینویس Ґ. خوشت نیومב مجبور نیسے. مخآطب פ آص نבارم. ڪپے ڪن.فבای ωرم.فבای ωرت! اینکه این وبو همین جوری درست کردم. Nafas چهارشنبه چهاردهم اسفند 1392 19:2. میڪنے ڪہ مهربآنی ت. م رآ " ش مآ. طآب میڪ نے ڪ ہ ه وآیے. ت ر میشو م. Nafas پنجشنبه یازدهم اردیبهشت 1393 15:11. ت مآم هوآ رآ بو مے کشم. انگشتم رآ بر لبآט. مے خوآهم رد نفس. هآیش بﮧ گوش برسد! درد مےگیرد از ایט همﮧ بے صدآیے. هآیم را مچالﮧ مے کنم و. پرت مے کنم سمت آسمآט. هر وقت فهمیدی هر کسی که " د. مردونه ...
hamishe ghoroobblogfa.com
رد پایی هم نیست. دل بی رگ(آقا محمد). قصه های تنهایی(اقا امیر). رژین آ * * . خط خطی های ما دوتا(پرستو و پرستش). سرابی از عشق(سراب جوووون). دنیای دروغین(ناز گل جووون). دنیایی به رنگ مهربانی(آقا مهدی). هم پرسه ی خاطراتم(مارال جونم). درسکوت شب می نویسم(ساناز جوون). زندگی من بیا(آقا رحیم). دختری که من باشم(پریسا جوون). برای اولین و آخرین عشق زندگیم(نفس). با هم ولی تنها(آقا حسن). دختری با قلب صورتی(شادی جوونم). زندگی دفتری از خاطره هاست(آقا امیر). فریاد بی کسی(آقا مجتبی). سایه های سفید(آقا رامین). کمی هم تو بگو.
hamishegi
زندگی یک سفر است،. سفری تا ته آرامش محض،. من خدا را دارم! نوشته شده در سه شنبه 3 آبان1390ساعت 13:58 توسط farima. مادر گفت عشق يعني فرزند. پدر گفت عشق يعني همسر. دخترک گفت عشق يعني عروسک. معلم گفت عشق يعني بچه ها. خسرو گفت عشق يعني شيرين. شيرين گفت عشق يعني خسرو . اما فرهاد هيچ نگفت. فرهاد نگاهش را به آسمان برد؟ باچشماني باراني. ميخواست فرياد بزند اما سکوت کرد! ميخواست شکايت کند اما نکرد. نفسش ديگر بالا نمي آمد؟ سرش را پايين آورد و رفت! هر چند که باران نمي گذاشت جلوي پايش را ببيند! فقط یه شوخی بود". وقتی ...
خاطرات روزانه ی من
خاطرات روزانه ی من. خاطره ها یه روزی فراموش میشن حالا به هر دلیلی ولی من نمیخوام که فراموش شن. سلام نگارین جونی برو ادامه مطلب. نوشته شده در چهارشنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 8:43 توسط azin. چن روزی بود که ما داشتیم رو تحقیق شیمی کار میکردیم میخواستیم خیر سرمون خاصیت رسانایی آب و نمک رو. نشون بدیم بعد از چن روز زحمت با یه گروه ۶ نفری یه ماکت توووپ ساختیم. کلی هم واسمون اتفاق افتاد. دوشنبه ما تصمیم گرفتیم بعد مدرسه نریم خونه به کارمون برسیم از مدیر اجازه گرفتیم و تو مدرسه موندیم. مدیر هم راضی شد. اونجا م...
هر روز يه خاطره!
هر روز يه خاطره! اس ام اس، خنده دار،باحال ،با مزه، خاطره، شعر، عاشقانه، دوستي،فاني، جالب،جذاب، ترول، عكس. دختري با كفش هاي كتاني. محل درج آگهی و تبلیغات. نوشته شده در تاريخ جمعه بیستم دی 1392 توسط * هميشگي *. ما رفتیم بریم عید الزهرا. دوستان برید حالشو ببرید. دل مادر سادات رو هم شاد کنید. لباس قرمز یادتون نره هااااااا. نوشته شده در تاريخ چهارشنبه بیست و دوم آبان 1392 توسط * هميشگي *. شرمنده شد بهار ، ز گلزار کربلا. بلبل کند نوا که خزان محرم است. ما عاشقان لاله ي سرخ پيمبريم. مولاي ما معلم عيسي بن مريم است.
بادبادک
ميخوام از تو،واسه تو حرف بزنم! که بر چشمانش خیره بمانی. تا عمق حادثه را. پریساع. اردیبهشت ۹۱. نوشته شده در دوشنبه 1393/02/29. ساعت 0:23 توسط پریسا. دل تنگ شدم برای خودم! در همین پیاده روها،. میان خش خش همین برگها. در عبور باد از لابه لای موهام! حتی سایه ای هم پیدا نبود! تنها من بودم پاهام. که تنهایی را از این سو به آن سو می کشاند! نوشته شده در شنبه 1392/08/25. ساعت 1:48 توسط پریسا. دیگه واسه مردن دلم قرصه! ساکم رو بستم، از دلت میرم. حتی نمیگم از تو دلگیرم. از لرزه ها این غم شروع شد تا. از شهری که تویی،.
ا قــــــا قــــیــــــــــــــــــــــا
نوشته های تنهایی من. سلام دوستان من خیلی دلم تنگ شده بود چند سالی بود سراغ اقاقیا نیومده بودم امروز اومدم با دانیال پسرم دوست دارم ادامه بدم به امید دیدار عاشقم دوستون دارم حال منو بپرسید. نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم مهر 1392ساعت 23:49 توسط مریم. کاش وقت رفتنت عقربه های ساعت می ایستاد تا مرا نگران رفتنت نمی کرد و تو را نگاه می کردم. نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم آذر 1387ساعت 22:3 توسط مریم. مفهوم زندگی تلاش دائمی است.پس هیچ گاه آرام و ساکن. زبانت را حفظ کن تا دوستت را حفظ کنی. حاجت از که می خواهی؟
برای حرفهای خوب
شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۰. ما مفتخریم و به خود می بالیم که در شهرمان نشد حداقل در استانمان چنین شخصیت فرهیخته ای داشته ایم و امیدواریم دوستمان نیز پیرو راه آن بزرگ باشد. به امید موفقیت همه ی بروبچ از جمله خودم در امتحانات. نویسنده: دوستان ساعت 19:49. دوشنبه نهم خرداد ۱۳۹۰. بچه ها یه لینک گذاشتم توپیوندهای وبلاگ جون من برید یه سری بهش بزنید و تشویقای قلبیتون رانثارمن کنید زودبرید چون بعدابرش میدارم. نویسنده: دوستان ساعت 22:38. یکشنبه هشتم خرداد ۱۳۹۰. نویسنده: دوستان ساعت 16:38. جمعه ششم خرداد ۱۳۹۰. در تصوير...
.:$ درآمــــ ـــــ ــــد $:.
جمعه 24 دی 1395. کل مطالب : 8. کل نظرات : 2. افراد آنلاین : 1. تعداد اعضا : 1. بازدید امروز : 1. باردید دیروز : 2. ورودی امروز گوگل : 0. ورودی گوگل دیروز : 0. بازدید هفته : 8. بازدید ماه : 10. بازدید سال : 10. بازدید کلی : 2,666. آ ی پی : 66.160.134.3. مرورگر : Chrome 39.0. سیستم عامل : Mac OS. کد امنیتی : *. يکشنبه 29 ارديبهشت 1392. يکشنبه 22 ارديبهشت 1392. دوشنبه 16 ارديبهشت 1392. جمعه 06 ارديبهشت 1392. چهارشنبه 14 فروردين 1392. يکشنبه 11 فروردين 1392. چهارشنبه 07 فروردين 1392. جستجو در تمام مطالب.