khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - چند روزی نیستم...
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-15.aspx
دوستان عزیز دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم مدتی نمیتونم بیام . نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 3:18 توسط مریم. کلانتری قسمت چهارم . سلام این وبلاگ یک وبلاگ خاطره نویسی هست . تمامی حوادث واقعی هستند و اتفاق افتادند. تصمیم دارم بعد از تموم شدن داستان کلانتری ، داستانهای دست نوشته خودم رو که زاییده ذهنم هستند ، بذارم یا خاطرات دانشگاه . سعی میکنم زود زود اپ کنم چون خاطرات کلانتری مخاطب زیادی داره حتی چندین مقاله خارجی هم اون رو به زبان انگلیسی توی نت منتشر کرده . تلاش برای دنیایی زیباتر. آوراز ...
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - پوزش
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-5.aspx
سلام عزیزان مدتی نیستم یعنی تا شهریور ماه ببخشید بعدا میام بهتون سر میزنم . دوستون دارم. بای. نوشته شده در پنجشنبه هفتم مرداد ۱۳۸۹ساعت 18:24 توسط مریم. کلانتری قسمت چهارم . سلام این وبلاگ یک وبلاگ خاطره نویسی هست . تمامی حوادث واقعی هستند و اتفاق افتادند. تصمیم دارم بعد از تموم شدن داستان کلانتری ، داستانهای دست نوشته خودم رو که زاییده ذهنم هستند ، بذارم یا خاطرات دانشگاه . سعی میکنم زود زود اپ کنم چون خاطرات کلانتری مخاطب زیادی داره حتی چندین مقاله خارجی هم اون رو به زبان انگلیسی توی نت منتشر کرده .
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/9101.aspx
سلام دوستان گلم . بعد از مدتها دوباره برگشتم و تصمیم دارم بعد از این ، تند تند آپ کنم. چون فکر. میکنم بعد از داستان کلانتری ، نوبت داستان دانشگاه یا داستانهای تخیلی است که خودم قبلا نوشتم . من در هر پست اعلام میکنم که خاطرات کلانتری به علت کدورت با قشر خاصی نیست و جنبه خاطرات. داره و واقعیه . برای اینکه مدت طولانی آپ نکرده بودم چند سطری از قسمت پنجم رو به آخرهای. اضافه کردم" " " " ". ادامه : آیسون با خنده اومد . مهدیه : همچین خوشحالی کسی نفهمه فکر میکنه از اروپا برگشتی! آیسون :شمارمو می -. فضای کلانتری ب...
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - کلانتری قسمت اول:
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-10.aspx
این داستان واقعی هست . همشو مینویسم که درس عبرتی بشه برای کسانی که مثل ما تجربه ای. اگه زمانی خدایی ناکرده توسط کلانتری دستگیر شدین هیچی نگین چون از تمامی گفته هاتون. استفاده میکنند (چیزی که ما نمیدونستیم و سرمون اومد) . این داستانها به علت واقعی بودن. انگلیسی ترجمه شدند :. اولین قسمت کلانتری به نظرم خشک و بی روحه چون خیلی عصبی شده بودیم و همش با همه دعوا. ولی از قسمتهای بعدی ، داستان به اوجش میرسه و جالب و خوندنی میشه . نتیجه این دستگیری به سابقه دار شدنمون انجامید و روز آخر دادسرا متوجه شدیم هر. چند دق...
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/9006.aspx
دوستان عزیز دانشگاه شهید بهشتی قبول شدم مدتی نمیتونم بیام . نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 3:18 توسط مریم. کلانتری قسمت چهارم . سلام دوستان عزیزم خوبید همگی؟ بازم شرمنده که دیر به دیر اپ میکنم . ادامه داستان : راستی مریم در داستانها خودم هستم . دوستان عزیز با گروه و قشر خاصی مشکلی. ندارم و این نوشته ها واقعیتی هست که اتفاق افتاده و جنبه خاطرات داره پس برداشت دیگه نکنین. رفتیم داخل اتاق قاضی کشیک چند ردیف صندلی فلزی بود که هممون نشستیم ردیف جلو اصلا امکان. ما هم بعد از این تکرار. همچنان س...
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - کلانتری قسمت پنجم:
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-18.aspx
صفحه قبلی قسمت پنجم برای کسانی که از گوگل وارد شده اند : کلیک کنید. ادامه ی قسمت پنجم:. خونوادمون حسابی مارو سرزنش کردن که چرا بهشون زنگ نزدیم زودتر خبر بدیم؟ قبل از اینکه پامون به. دادسرا بکشه راحت میتونستن این قضیه رو حل و فصل کنن . که مام همه چی رو تعریف کردیم گفتیم. اصلا امکانه این کار وجود داشت و با دعوا تونستیم گوشیامونو بگیریم . یکی از سربازا به اسم صمد. رفت سمت ایسون و با ایسون و بابای ایسون حرف زد و گفت فقط جریمه نقدی میگیرن. هیچ کاری نمیکنن . بعد از پس گرفتن گوشیامون از. کلانتری خارج شدیم .
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - پوزش ...
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-19.aspx
باز هم به خاطر بد قولیم و تاخیرم از همگی عذر میخوام ( به خصوص بهنام جان) که همش پی گیر بودن. باور کنین این روزا سرم حسابی شلوغه و فرصت کافی برای رسیدن به وبلاگ ندارم و سعی میکنم جبران کنم. نظرات رو به مرور تایید میکنم. نوشته شده در سه شنبه دوم آبان ۱۳۹۱ساعت 16:48 توسط مریم. کلانتری قسمت چهارم . سلام این وبلاگ یک وبلاگ خاطره نویسی هست . تمامی حوادث واقعی هستند و اتفاق افتادند. اگر زمانی ادرس وبلاگ رو گم کردید میتونید تو گوگل سرچ کنید : خاطرات دوستی . اولین لینکی که میاره مربوط به وبلاگ منه . من و عشقم صدف*.
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - کلانتری قسمت دوم.
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-12.aspx
سلام دوستان عزيزم قبل از اينکه آپ کنم لازمه از محبتهاتون صميمانه تشکر کنم با اينکه خيلي کم ميام. نت باز هم من رو فراموش نکرديد که بعدا جبران ميکنم . درضمن منظور از مریم در داستانها خودمم. قسمت دوم : سروان جديدي اومد (نعمت ابادي) بقيه رفتند . حوصلمون سر رفته بود چند نفري که. نميشناختيمشون گريه ميکردند بقيه هم ساکت بودند . ايسون هم کليد صندوق گوشي هامون رو بالا. می انداخت و ميگرفت. دو صندوق براي گوشيهاي ما شش نفر دادن کليد يکي دست مهديه بود يکي ديگه هم دست. آيسون ). سروان نعمت ابادي: بچه آروم بشين زشته.
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی - کلانتری قسمت سوم.
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-13.aspx
سلام دوستان گلم ببخشید که دیر به دیر اپ میکنم از محبتهاتون صمیمانه تشکر میکنم .راستی مریم. در داستانها خودم هستم. دوستان عزیز نوشته ها همش واقعی هست و صرفا خاطره هست. با گروه و. قشرخاصی مشکلی ندارم پس لطفا برداشت دیگه نکنین . فقط خاطراتی که اتفاق افتاده رو نوشتم. داخل ماشین بودیم و به طرف دادسرا حرکت میکردیم . آیسون: سرباز اون پروندمونو بده ببینم این. پلیس عقده ای واسمون چی نوشته. سرباز رسول زاده: نمیشه مسئولیت داره برای من. آیسون: لوس. الحق که دست خط پلیسه عین اخلاقشه! مریم: باز شروع کردی؟ کشور بعد پلیس...
khateratedoosti.blogfa.com
خاطرات دوستی -
http://www.khateratedoosti.blogfa.com/post-6.aspx
سلام بهئ همه دوستای گلم. اول اینکه: من فرزادم(پسرخورشید) و اومدم. بلاگ مریم جان تا از رونق نیفته! دوم اینکه: مریم جان ممنونم که به من اعتماد کردی و پس دادی تا بیام. سوم اینکه: تا آخر آگوست میام ایران و حتما اینجا و تو بلاگم میگم به همه و شایدم اصلا به کسی نگم و احتمال هم داره که اصلا نیام! تا آخر وقت سعی میکنم یه شعری یا هنری واستون رو کنم و بزارم اینجا تا خالی از عریضه نباشه! آیسون جان شماهم یاری کنید تامن بلاگ داری کنم! نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۹ساعت 14:12 توسط مریم. کلانتری قسمت چهارم .