faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/archive
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. 1583;وشنبه ٦ آبان ۱۳٩٢ : خاطرات خیس. 1587;هشنبه ٩ مهر ۱۳٩٢ : سلام. 1740;کشنبه ٢٧ فروردین ۱۳٩۱ : بغض این روزها. 1588;نبه ٢٩ بهمن ۱۳٩٠ : گفتی دوستم داری؟ 1588;نبه ٢٦ آذر ۱۳٩٠ : دلتنگم. 1587;هشنبه ۱٩ مهر ۱۳٩٠ : پرواز خواهم کرد. 1588;نبه ٥ شهریور ۱۳٩٠ : میرم خونه امیدم. 1588;نبه ٢٢ امرداد ۱۳٩٠ : مامان و پسر. 1587;هشنبه ۱٩ بهمن ...1740;کشنبه ۱٠ به...1580;معه ۸ ب...1670;هار&...1587;ه...
faryadekhamosh.persianblog.ir
میرم خونه امیدم... - ...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/post/40
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. اوه عید نوروز کجا و عید فطر کجا؟ نیم سالیه که پدر مادرمو ندیدم! همه ذخیره ام ته کشیده.میخوام برم برای تجدید قوا و تزریق روحیه تازه! میرم ولی هیچ حرفی برای گفتن ندارم .با چشمهای باران شسته و دستهای خالی ، که یه خورده درازتر از پاهام شده. من : در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغانو در غوغاست. قطره ای از دریای هنر. تکه تکه های زندگی من3. من و تو میشیم ما. باشگاه مدیران و متخصصان.
faryadekhamosh.persianblog.ir
خاطرات خیس... - ...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/post/48
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. زن هم چنان که دونه دونه دیود ها رو روی بورد میکاشت نگاهش به چروکهای عمیق پوست دست و انگشتهاش افتاد او میدید که دستاش دیگر ظرافت زنانه نداشت،ناخوداگاه یاد دخترکی افتاد که مجبور بود توی زیر زمین قنادی پدرش با همون دستهای کوچولوی کودکی دونه دونه خمیرای قالب زده رو تو سینی بچینه تا رهسپار شیرینی شدن بشن . دخترک تمام آرزوهای شیرینش رو تو اون قنادی جا گذاشت . قطره ای از دریای هنر. تکه تکه های زندگی من3.
faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/1390/5
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. قبلش ترس داشتم از بی طاقتی و تشنگی. از روزه های شانزده ساعته مرداد ماهی. بعدش صبر و توانایی خواستم. حالا از سحر تا افطار . هر چی تشنه تر، هر چی گرسنه تر، مشتاق تر و بی تابتر و عاشق ترم میشم.دلمو رو زیر پاهام می بینم. تشنگی و گرسنگی، معنی نداره . دیدن و نخواستن.چه خوب صبرم دادی خدا! حالا تشنه دنیایی هستم که خودمو پشت درش حس میکنم.راه درازی در پیش دارم. چند رمضان دیگه تا تو. دلم گرفت .تا امروز وقتی...
faryadekhamosh.persianblog.ir
پرواز خواهم کرد........... - ...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/post/42
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. مدت طولانی از اخرین پستم میگذره ،خیلی روزها بود که نیاز به نوشتن داشتم ، دلتنگ بودم که میسر نبود کانکت بشم الان هم از کافی نت اپ میکنم .بگذریم . تا حالا پرواز یه ادمو دیدین؟ دیدین کسی از شوق اشک بریزه؟ از خوشحالی بال در بیاره؟ دارم از این خونه بزرگ و درندشت و ویرونه میرم و اهالی اونو فقط به خدا واگذار میکنم . من : در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغانو در غوغاست. من و تو میشیم ما.
faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/1390/11
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. سالها قبل،دخترک چمدانش را که آکنده از عشق و امید و شور و نشاط بود برداشت و از همه کس و همه چیزش گذشت به خاطر تو. دوست داشتن به حرف و الفاظ قشنگ نیست.دوست داشتن یعنی سالهایی که دخترک به خاطر تو، تنها و بی کس فقط با تو صرف کرد. دخترک تاوان سنگین دوست داشتن تو را پرداخت کرد،. تو برای دوست داشتن او چه تاوانی داداه ای؟ من : در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغانو در غوغاست.
faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/1390/9
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. دلم برای تماشای یه فیلم سینمایی. دلم برای یه خواب اروم. دلم برای یه فنجان چای خونه مامان.دلم برای بازی با هستی و صدرا .دلم برای وب گردی .برای قدم زدن بی عجله و دغدغه. دلم برای کتاب خوندن .دلم برای شب امتحانهای خوابگاه.دلم برای دراز کشیدن و این کانال اون کانال کردن تلویزیون.دلم برای بیست سالگیم و مجردیم تنگه. دلم برای اون کسی انتخاب من بود همونی که دیگه حالا اون نیست تنگه. قطره ای از دریای هنر.
faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/1391/1
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. اسفند 21 پا به زمین گذاشتی و در اسفند 90 برای همیشه پر کشیدی. این روزها قلبمو غمی سنگین ،آغشته با درد و فشار احاطه کرده.اشک و حسرت و بی قراری و ناباوری در نبودن تو . می بینمت حتی وقتی از پسرت به تو گله می کردم و تو می پذیرفتی و پناهم میدادی و ان مع العسر یسری رو بهم آموختی. می بینمت لابلای تک تک کتابهای کتابخونه نفیست .می بینمت در حال تدریس ادبیات و عرفان و فلسفه و اخلاق. دلم برای بودنت تنگه بابا.
faryadekhamosh.persianblog.ir
...وای، باران
http://faryadekhamosh.persianblog.ir/1390/2
ای کاش می شد فهمید در دل اسمان چه میگذرد.که امشب با ناله های بغض الود بر دیار با این دل خسته اشک می بارد. چند گانگی عجیب.ولوله و غوغایی در درونم به پا شده.هر طرف میرم خودمو می بینم .به حرف کدوم بهار گوش بدم؟ چی کار باید بکنم؟ 1784;:٢۱ ب.ظ ; شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۳٩٠. 1634;:٢٤ ق.ظ ; چهارشنبه ٢۱ اردیبهشت ۱۳٩٠. بحران سی سالگی هم در این بین خودنمایی می کنه و منو بیشتر از همیشه به فکر فرو می بره که بهار؟ بالاخره توبعد از این همه راهی که اومدی، چه کاره ای؟ اینها سوالهایی که خیلی به ذهنم خطور می کنه.