jaragheh.blogfa.com

irboustan.blogfa.com

بوستان - خــواب

http://www.irboustan.blogfa.com/post-99.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. روحت که می رود به خواب. جسمت به کنارم می ماند به ماه. رفته ای و مانده ام به خیالت. پشت سرت صدای چکه ی ناودان گونه ام. خوابت که بارانی می شود. این بارشه مدامه نگاهم در خیسی جاده. خوابم را آب گرفته می کند. نمی آید خواب به سراغم. آبراه خیالت هم جواب این همه سیل را نمی دهد. من اینگونه دوس دارم. در این بارش ابرها. تو چتر را برداری. به دیدنه چکه های ناودان. من خسته ام از این همه تو های بی بودنت. تو کجایی که ببینی. من تورا می بینم. اما فرام...

irboustan.blogfa.com

بوستان - دیوار ها

http://www.irboustan.blogfa.com/post-113.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. دیوار ها هم برای من شاعر شده اند. خیره که می شوم. برایم مثنوی فریاد می زنند از تو. غزل و قصیده هایمان را با دهن کجی تحریر می روند. برای نوشتن دیگر پیر شده ام. شعرهای من بدون خواندن تو. نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم فروردین ۱۳۹۳ساعت 17:49 توسط بوف. برای تو می ماند. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم! چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن. چه می دانی ، که آخر چیست منظورم؟ همه ی سنگ ها را بکن!

irboustan.blogfa.com

بوستان - دیوار به دیوار

http://www.irboustan.blogfa.com/post-105.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. یک بار شد از مشرق دیدار بیایی! دیوار به دیوار به دیدار بیایی! دیوار به دیوانگی ام خورد و فرو ریخت. تا نم نم و آهسته و هموار بیایی. در خواب زمستانی خود خانه گرفتم. تا از طرف باغ سپیدار بیایی. هی راه مرا طی کند و هی تو نیایی. هی من بسرایم که تو یک بار بیایی. نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 14:2 توسط بوف. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم! چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن.

irboustan.blogfa.com

بوستان - گوداله تنهایی

http://www.irboustan.blogfa.com/post-109.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. تمام عاشقانه هایمان را خاک خواهم کرد. زیر خروارها خاکه تنهایی ام. دیگر نه از تو می نویسم نه از عشق. دیگر حتی لحظه ای به کس دلم را نشان نخواهم داد. دیگر من هیچ وقت من نیستم. هر چه بودم را با بودن هایت خاک کردم. هر چه هستم دیگر من نیستم. دستانم را قلم کردم برای بودنت. تمام سال های بودنت را از تو نوشتم. حالا که دستانت در دستان من نیست. دستانم را زنجیر می زنم به خیالت. دیگر هراس دارم از نوشتن برای تو. هراس دارم از چشمه نامحرمان. ولی تو ا...

irboustan.blogfa.com

بوستان - چهار دیواری

http://www.irboustan.blogfa.com/post-107.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. دنیایم که چهار دیوار می شود. زیر سقف با دری بسته. خیره می مانم به حوایم. مکث می کند زمان به هوایت. نفس هایم عاشق می شوند. در اتاقی پر از هوای تو. بوم نقاشی می شوم برای عکس هایت. مرا نقش می دهی. نقش لبخند می کشی بر لبم. دریا را می ریزی به چشمم. اشک ها مال من. اینگونه می شود دیدار ما. عکس هایت لبانم را خوب می شناسند. من عروسک عکس هایت می شوم. نوشته شده در جمعه دهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 10:31 توسط بوف. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم!

irboustan.blogfa.com

بوستان - کاش

http://www.irboustan.blogfa.com/post-111.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. کاش عکسی سرپا از خودم داشتم که تصورش رو نمی کشیدم روی برگه. نوشته شده در پنجشنبه یکم اسفند ۱۳۹۲ساعت 21:38 توسط بوف. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم! چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن. چه می دانی ، که آخر چیست منظورم؟ چه ساعتها که بر گردان ، بساز مرگ رقصیدم! از این دوران آفت زا ، چه آفت ها که من دیدم! این نه داستان است ، نه افسانه است ، نه شعر است ، نه یک نثر شاعرانه است . ای گورکن ، بکن!

irboustan.blogfa.com

بوستان - یه گل ، یه بهونه

http://www.irboustan.blogfa.com/post-100.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. یه گل ، یه بهونه. اجازه چیدنه گل و آخرین بهونه زنده بودنم رو بهش نمی دم هیچ موقع. خودمو از گلم دور گذاشتم که مبادا روزگار بخونه تو گوشه دنیا و وسوسش کنه و بچینه گلمو. بگذریم که جا گل من دارم خشک می شم و می مونه بهونه داشتنه یک گل. نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۹۰ساعت 12:57 توسط بوف. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم! چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن. همه ی سنگ ها را بکن! و این اس...

irboustan.blogfa.com

بوستان - سردرگم

http://www.irboustan.blogfa.com/post-115.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. این روزها مشکوک شده ام به گذشته ام. به خاطرات گذشته ام. فراموشم شده است که گذشته کمی شیرین بود. شک کرده ام به خاطراتی که به سختی یادم می آید مال من باشد. انگار کسی مرا به بازی گرفته است و خاطراتی برای من ساخته دروغین. من یادم نمی آید خندیدن را. شیطنت کردنم هایم را. مشکوک شده ام به گذشته ام. شک دارم به گذشته ام. گذشته ی من با کسی جابه جا نشده است؟ این روزهای من نمی خورد به گذشته ای که خاطرم است. گذشته ام دارد با شک ذره ذره می میرد.

irboustan.blogfa.com

بوستان - اتاقک مردابی

http://www.irboustan.blogfa.com/post-104.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. از کجا آمده ای ای عشق. از کدامین روزن تابیده ای ای نور. دیوارها رفته اند تا خدا. به بلندای سقف آسمان. کدامین دیوار را نگشته ام. در این دیوارهای بی در. در این انبان ظلمت. از کجا آمده ای ای عشق. نه دستت به دستم می رسد. نه ناله ام به دلت. سهم من تابیدن سایه ات بر سرم. نیست نه پر پروازی. نه پرنده ای ببرد نامه ای. نداشتنت حسرت روزانه ام. همدمم این مارهای خزیده به گردنم. مارهای ریشه دوانده بر پیکرم. مرا رها کن بر این گور تنهایی. اما فراموش...

irboustan.blogfa.com

بوستان - واژه ی آخر من

http://www.irboustan.blogfa.com/post-110.aspx

بوفی بر روی شاخه ای از درختان بوستان نشسته است و دور دست ها را می نگرد. واژه ی آخر من. دیشب خوابم را بيدار کردم و به او گفتم که ما در دنيايي زندگي مي کنيم که خيلي با اين چيزها تفاوت دارد. کبریتی را به لبخند می کشم بر برگ برگ صفحه زندگانیم در گذشته. آتش به واژه ی آخر من رسیده است. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۱ساعت 11:39 توسط بوف. واژه ی آخر من. چنین بیگانه بر گورم! چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم؟ از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن. چه می دانی ، که آخر چیست منظورم؟ همه ی سنگ ها را بکن!