khalvatesheyda.blogfa.com
11 - 1
http://khalvatesheyda.blogfa.com/
1 - 1
http://khalvatesheyda.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
81
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.234 sec
SCORE
6.2
1 | khalvatesheyda.blogfa.com Reviews
https://khalvatesheyda.blogfa.com
1 - 1
پروانه ای در مشت -
http://www.babak0000.blogfa.com/post-13.aspx
پروانه ای در مشت. خرد شدنت ، زیر پای عابران ، نوای دل انگیز شد ، چه فرقی می کند ، برگ. سبز کدام درخت بودی؟ نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد ۱۳۸۵ساعت ۴:۳۴ قبل از ظهر توسط بابک عرفان. جایی که دغدغه هایم آرام می گیرد. کاش همه آدمای دنیا خوب بودن! خود را باور کن. خیلی خودمونی - به راحتی آب خوردن. مطالبی در باره رادیو. C: Documents and Settings Pakhsh My Documents My Pictures images.jpg.
پروانه ای در مشت -
http://www.babak0000.blogfa.com/post-15.aspx
پروانه ای در مشت. از زندگی در ان زندان انفرادی خسته شده بود ، جای نمور و تاریکی که. حتی یک پنجره برای دیدن افتاب نداشت . جیره غذایی نیز هر روز کمتر میشد . باید کاری می کرد ، باید این دیوارهای. بی روزن را خراب میکرد . طاقتش تمام شد و سر را به دیوار کوبید ، چند بار. دیگر سر را محکمتر به دیوار کوبید . سر انجام گوشه ای از دیوار فرو ریخت و سرش را بیرون اورد . نور افتاب چشمهای بسته جوجه را به دنیا باز کرد . نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۸۵ساعت ۱۹:۲۷ بعد از ظهر توسط بابک عرفان. کاش همه آدمای دنیا خوب بودن!
پروانه ای در مشت -
http://www.babak0000.blogfa.com/post-21.aspx
پروانه ای در مشت. کدامین جاده، کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو. عزیز اینجا طلوع پیدا نیست اینجا غروب پیدا نیست. این همیشه خاکستری روزهای عمر من. که بی هیچ افقی ره می سپرند و می روند. هر چه هست پشت این بی نوری است. هرانچه اشنا ، هرانچه نور ، هرچه باران هرچه گل ،. پشت این بی نوری است. همیشه نور که می خواستم روزی عبور تو را از این پرده. کدامین جاده ، کدامین جاده امشب می گذارد سر به پای تو. نوشته شده در چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۸۵ساعت ۲۲:۴۶ بعد از ظهر توسط بابک عرفان. کاش همه آدمای دنیا خوب بودن!
عشق من - امید
http://www.mahdi-kozet.blogfa.com/post-114.aspx
کدام واژه مرا تا عروج "ما"می برد؟ اگر تو نبودی سلام را که به لبخند پاسخش می داد؟ نگاه منتظرم راه بر نگاه که می بست؟ ز پشت پنجره چشمان من که را می جست؟ اگر"تو"نبودی کدام واژه به لبهای من گره می خورد؟ سرای خاطره ام راز دار که می بود؟ اگر تو نبودی دلم هوای که می کرد؟ سفر به یاد که آغاز می توانستم؟ اگر تو نبودی فضای خاطره ام عطر یاد که را داشت؟ کدام واژه به جای "تو"ورد لب می شد؟ اگر تو نبودی دل غمدیده را چه کس می برد؟ کدام خنده مرا جان تازه ای می داد؟ کدام شرم نجیبانه آتشم می زد؟ به کوی که پرواز می توانستم؟
پروانه ای در مشت -
http://www.babak0000.blogfa.com/post-12.aspx
پروانه ای در مشت. خوشبختی او باشد ،اما او برایش قفس ساخت . خواست در ان قفس لحظه های زیبا بیافریند ، اما او. قفس را تنگ تر کرد . خواست در ان وسعت بودنش را. معنا کند ، اما او روی برگرداند . پس برخاست ، قفس را. شکست و پرواز کرد. نوشته شده در چهارشنبه چهارم مرداد ۱۳۸۵ساعت ۱۰:۵۹ قبل از ظهر توسط بابک عرفان. جایی که دغدغه هایم آرام می گیرد. کاش همه آدمای دنیا خوب بودن! خود را باور کن. خیلی خودمونی - به راحتی آب خوردن. مطالبی در باره رادیو. C: Documents and Settings Pakhsh My Documents My Pictures images.jpg.
پروانه ای در مشت -
http://www.babak0000.blogfa.com/post-25.aspx
پروانه ای در مشت. به زماني كه خود در نرسيده بود -. چنين زاده شدم در بيشه جانوران و سنگ،. گهواره تكرار را ترك گفتم. در سرزميني بي پرنده و بي بهار. نخستين سفرم باز آمدن بود ازچشم اندازهاي اميد فرساي ماسه و خار،. بي آن كه با نخستين قدم هاي نا آزموده نوپائي خويش. به راهي دور رفته باشم. رو در افق سوزان ايستادم. دريافتم كه بشارتي نيست. چرا كه سرابي در ميانه بود. دور دست اميدي نمي آموخت. دانستم كه بشارتي نيست:. زنداني چندان عظيم بود. نوشته شده در چهارشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت ۱۳:۲۹ بعد از ظهر توسط بابک عرفان.
عشق من -
http://www.mahdi-kozet.blogfa.com/post-115.aspx
نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ شهریور۱۳۸۸ساعت ۱۲:۵۳ بعد از ظهر توسط مهدی. ما به هم نمی رسیم آخر بازی همینه. آخر عشق دو تا خط موازی همینه. مریم که دیگر نیست.
عشق من - دنیا
http://www.mahdi-kozet.blogfa.com/post-109.aspx
دنيا را بد ساخته اند. کسي را که دوست داري، تو را دوست نمي دارد. کسي که تو را دوست دارد ،تو دوستش نمي داري. اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد. به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسید و اين رنج است . نوشته شده در دوشنبه ۴ تیر۱۳۸۶ساعت ۱۴:۵۳ بعد از ظهر توسط مهدی. ما به هم نمی رسیم آخر بازی همینه. آخر عشق دو تا خط موازی همینه. مریم که دیگر نیست.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
81
بوی خنک عشق
هرگاه بنده در دل شب با مولای خود خلوت کند و به مناجات پردازد، [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]. لحظه ها می گذرند از بر من. من گ هی پیش ، گ هی لحظه ی من. یاد دارم سخن دوستی را:. به صدای باران گوش کن. زیبا نیست؟ من به او گفتم:. زیبا خداست. متجلی در همه چیز است. و این است،. من چه می گویم؟ سلام دوستای عزیز. اگه احیانا نظرتون اینه که دیر آپ می کنم، منم نظرم اینه. ببخشید. در درونم کودکی دارم که او،. دوست می دارد نوشتن را، زیر موج گرم دستان پر مهر و وفای تو. کاسه ای پر کرده بودم، از چه؟ تا مگر بیند کسی آن را.
khalvateshabhayeman.blogfa.com
خلوت شبهاي من
درد و دلهاي يك دل عاشق. من و مروارید و دریای خیالم. دنیای این روزای من. آستين مرقع (اكي خودمون). قالب های وبلاگ اسکین. دوست داشتن که بهانه نمیخواهد. یک نگاه قشنگ. یک نگاه عمیق. یک احساس زیبا. یک توجه بدون انتظار. یک تشکر بی ریا. دوست داشتن که بهانه نمیخواهد. وقتی نگاهم با نگاه گرم و گیرایت تلاقی می کند دیگر چه نیازی به بهانست؟ دوست داشتن که بهانه نمیخواهد. همین که قلبم برایت تندتر می تپد. همینکه زیرزیرکی نگاهت میکنم اتش عشق روی گونه هایم زبانه میکشد. همین ها کافیست. اری دوست داشتن که بهانه نمی خواهد....
كمے شبـيــــــــه ح ق ی ق ت!
كمے شبيه ح ق ی ق ت! مادرم دوست داشت دکتر شوم. پدرم میخواست مهندس باشم. اما من عاشق شدم! نمی دانم دقیقا از کجا شروع شد؟ هفت سالگی و شاید هم هشت سالگی! آن زمان نوشتن برایم فقط یک شیطنت کودکانه بود.هر وقت عروسکی میخواستم یک داستان سر هم میکردم و میدادمش به پدرم تا بخواند.در آن داستان ها هم همیشه از دختر کوچکی حرف میزدم که اتفاقا اسمش فاطمه بود و قرار بود پدرش برایش عروسک بخرد. دوازده ساله شدم.نوشته هایم با من قد کشیدند و بزرگ شدند و دوازده سالگی ام مصادف شد با آغاز کاملا جدی علاقه ام به ادبیات. پ2:اینکه من ...
خلوت شفاف
پشت هر کوه بلند سبزه زاريست پر از ياد خدا و در آن باغ کسى مى خواند که خدا هست دگر غصه چرا؟ برگشتمممم(البته جایی نرفته بودم). در خانه ی خدا. رحلت پيامبر(ص)و شهادت امام حسن مجتبى (ع) و شهادت امام رضا(ع) تسلیت باد. محبان المهدی (محیااااا جان). داغ شرر بار انتظار(آرش). همه چیز از همه جا از هر سه ی ما(مهسا). با هم ولی تنها(زینب سادات). در حسرت یک نفر(نیما). مسجد امام موسی بن جعفر(ع) شوش (مجنون الکاظم). نامه هایم به خدا(طلبه شنگول). با ولایت تا شهادت. دل نوشته های مهدوی. چت روم گمنام(حتما برید حتما حتما).
خلوت شعر
دانشجوی محیط زیست دانشگاه صنعتی اصفهان. 1740;کشنبه ۱٩ بهمن ،۱۳٩۳. تو هم با من نبودی،. مثل من با من. و حتا مثل تن با من! تو هم با من نبودی،. آن که می‌پنداشتم باید هوا باشد،. و یا حتا، گمان میکردم این تو. باید از خیل خبرچینان جدا باشد. تو هم با من نبودی،. تو هم با من نبودی! تو هم از ما نبودی،. آن که ذات درد را باید صدا باشد. و یا با من، چنان هم‌سفره‌ی شب،. باید از جنس من و عشق و خدا باشد. تو هم از ما نبودی! تو هم مؤمن نبودی. بر گلیم ما و حتا در حریم ما،. ساده‌دل بودم که می‌پنداشتم. تو هم از ما نبودی!
عاشقانه
متن های عاشقانه همراه با تصویر. تخته جادویی تاشو آشپزخانه. ماندن همیشه خوب نیست. هم همیشه بد نیست. گاهی رفتن بهتر است. باید رفت تا بعضی چیزها بماند. اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت. اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی. با دست خالی خواهی ماند. گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی ست با خود برد، مثل یاد، مثل خاطره، مثل غ ر و ر. و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت، مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند. رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی! و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی بمانی! بر دل و دوش.
خلوتستان
انا انزلناه فی لیله القدر 1 و ما ادریک ما لیله القدر 2. لیله القدر خیر من الف شهر 3 تنزل الملائکه والروح فیها باذن رب هم من کل امر 4 سلام هی حتی مطلع الفجر 5. یکشنبه 7 شهریور 1389 توسط مهرسا نظرات . نزار امشبم با یه بغض سر بشه. بزن زیر گریه چشات تر بشه. بزار چشماتو خیلی اروم رو هم. بزن زیر گریه سبک شی یکم. یه امشب غرورو بزارش کنار. اگه ابری هستی با لذت ببار. هنوزم اگه عاشقش هستی که. نریز غصه هاتو تو قلبت دیگه. غرورت نزار دیگه خستت کنه. اگه نیست باید دلشکستت کنه. نمی تونی پنهون کنی داغونی. بی تو خورشید بر...
پرسه های دل
وای که چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود. چقدر اینجارو دوست داشتم اما زمانی به جبر زمانه رفتم. حالا برگشتم .نمی دونم میتونم طبق روال قبل ادامه بدم. می تونم بنویسم یا نه. آخه دلی نمونده.دلی که از همه دنیا گرفته بشه.دیگه دل نیست. اما میدونم که دیگه ندارمش. هیچ وقت نخواستم تورو با چشمات. نخواستم بی تو به دیوارا بگم:. نوشته شده توسط یه دلتنگ. در پنجشنبه ۲۶ دی۱۳۸۷ و ساعت 10:57 AM. در حال حاضر و تا اطلاع ثانوی:. نوشته شده توسط یه دلتنگ. در جمعه ۱۴ دی۱۳۸۶ و ساعت 16:52 PM. من از اینجا خواهم رفت. و فرقی هم نمی کند.
رهاتر از همیشه
در "دوستت دارم" هایی که نگفتی. چقدر حرف نهفته بود؟ با هر عاشقانه ای یاد تو می افتم! نوشته شده در پنج شنبه 92/12/8ساعت 8:7 عصر توسط دریا آشفته نظر. من زخم های بی نظیری به تن دارم! اما تو "مهربان ترینشان" بودی. بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند. عشق من…خنجرت کولاک کرد…. نوشته شده در دوشنبه 92/12/5ساعت 7:51 عصر توسط دریا آشفته نظر. من مانده ام و. من مانده ام و یک برگه ی سفید! یک دنیا حرف ناگفتنی! و یک بغل دلتنگی و تنهایی . . . درد دل من در این کاغذ جا نمی شود! این برگها...
