khialevahi.mihanblog.com
...خیال واهی...خیال واهی - اینجا جهنم دانته است...
http://khialevahi.mihanblog.com/
...خیال واهی - اینجا جهنم دانته است...
http://khialevahi.mihanblog.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
3.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
103
SITE IP
5.144.133.146
LOAD TIME
3.617 sec
SCORE
6.2
...خیال واهی | khialevahi.mihanblog.com Reviews
https://khialevahi.mihanblog.com
...خیال واهی - اینجا جهنم دانته است...
...خیال واهی - مطالب آبان 1391
http://khialevahi.mihanblog.com/post/archive/1391/8
اینجا جهنم دانته است. پیرمرد آرام و با لبخند تکه ای از خشکیده نان برکند. جام را سرکشید و خندید آزاد کرد من و ما را از بند. پیرمرد آخرین پرده را بازی کرد نشست. و کلاه لعنتی اش را قاضی کرد. جام را سرکشید و خندید. برای آخرین بار با نوه اش بازی کرد. پیرمرد من بودم و تو و تشت افکارمان. من بودم و تو و اندیشه ی بر دارمان. خوب کرد،زهر را سرکشید و خندید ما ماندیم و احساسات رقیق و مواجمان. این سیگار لعنتی هم که تا به فیلتر سوخته است زندگی لعنتی هم که ما را سپوخته است. اسم آپ هم اصلا نامربوط نیست! ا که ه ی! دلتنگی ...
...خیال واهی - و خدایی که در این نزدیکی است...
http://khialevahi.mihanblog.com/post/29
اینجا جهنم دانته است. و خدایی که در این نزدیکی است. چه قدر سخت است که راجع به خودت حرف بزنی و سخن برانی در حالی که میدانی دیگر خودی وجود ندارد. تنهای یک پوچی ممتد و مطلق که مثل تمامی کهکشان انتهایی ندارد و هرچه هم سعی کنی انتهایش را بیابی برایت شیشکی میبندند. نسلی بودیم که تا چشم باز کردیم نیچه به خوردمان دادند و ما هم چه کودکانه مرد شدیم. شیرخواره که بودیم با عکس روی جلد کتاب های فالاچی بازی میکردیم همان موقعی را میگویم که دوستانم عکس "فسقلی ها" را با پستونک های خیسش نشان هم میدادند. نسلی که تماما دنبال...
...خیال واهی - انتخابات!
http://khialevahi.mihanblog.com/post/39
اینجا جهنم دانته است. هیچ چیز تصادفی نیست. هیچ بخت و اقبالی وجود ندارد و سرنوشت، بی معنی است. مسئله سر انتخاب است و زندگی متشکل از زنجیره ی انتخاب هاست. همه ی نوزادان در هنگام زایما از یک رحم به دنیا می آیند، منظورم این نیست که همه ی مادر های و یا بچه ها یکسانند، منظورم این است که خب همشان از رحم. بیرون می آیند. نه برخی شان از بینی و دیگران هم از نوک انگشتان. میخواهم بگویم زندگی همه ی انسان ها کم و بیش یکسان آغاز میشود. فرصت های انتخاب می آیند و توقف میکنند و. دیگرشان تا آخر عمر ببنند. من باور دارم اگر ب...
...خیال واهی - در طبع دکتر سید مهدی موسوی
http://khialevahi.mihanblog.com/post/35
اینجا جهنم دانته است. در طبع دکتر سید مهدی موسوی. فکر ترس و خشم و آه شهوت در سرم در دوران است . همگان قلم در دست دارند و هیچ کس قلمدار نیست. از آسمان پاکت پاکت خون میبارد. و از چشمان من پاکت پاکت اشک. روزگار بنج لی است. همگان ادعای تفکر دارند و هیچ کس را فسلفه بار نیست. صدای نفس نفس زدن هایم. نمیگذارد صدای جغد درون قفس خانه ی همسایه را بشنوم. چه کنم که داروخانه بسته است و استعمال سیانور هم عار نیست. خواهرم در آغوش دوست دخترش. مادرم در بغل زانو های خیسش. پدر هم که نیست،سوم شخص همیشه غایب. عجب سرگیجه ای است.
...خیال واهی - آپ بک
http://khialevahi.mihanblog.com/post/24
اینجا جهنم دانته است. نویسنده مینویسد چون که میداند مینویسد نه مثال بس کوته فکرانی که به قلم نویسنده اند و به فکر فاحشه. نویسنده مینویسد تا دیگر شب جمعه سری به داروخانه نزند. ت ف م میگیرد وقتی نویسنده خودش را به * میدهد تا متنی را از فلان جایش در بیاورد و به مغز مردم تزریق کند. ننگ باد بر آن رنگین نویسی که چهار شنبه،پشت آن ستون ریز سمت چپ " شرق" نوشت: کتاب خوبی بود. با سیگار میچسبید. رید ن م میگیرد وقتی میبینم پسرک مکش مرگ من با لباسی که پ. یشتر برای نمایاندن بدن طراحی شده تا پوشاندنش،. ولی نویسنده دستش ...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
آسِ مانی
http://xxso0t.persianblog.ir/post/78
خستم از زمین، آسمان این بار با تو پر میگیرم. قبلا راجع به این مسئله حرف زده بودیم، پس جای نگرانی نیست. من. هستم که دستانت را بگیرم. با هم. مسیر زندگی را طی می کنیم. قول می دهم تا وقتی که سر پای سر پا واینستاده بودی دستانت را رها نکنم. قول می دهم تنهایت نگذارم. من بیشتر از هر کسی می دانم که تو وقتی به خاطرات. فکر می کنی چطور وجودت را گ ر می گیرد، چطور ناگهانی هق هق. می کنی. من بیش تر از هر کسی می دانم که حرف هایی که زده شد چقدر برایت سنگین. چیزهایی که در این راه از دست دادیم از زنگی پس بگیریم.
آسِ مانی
http://xxso0t.persianblog.ir/1391/5
خستم از زمین، آسمان این بار با تو پر میگیرم. از کجا شروع کنم؟ نقطه ی شروع دستم بدهید تا تعریف کنم. از شانه هایت بگوییم، یا میخ کوب شدنم در خیابان با دیدن ون سبز- سفید رنگ؟ از کادوی تولدم بگویم، یا توهین هایشان؟ از آرامشی که کنارت داشتم بگویم یا مجرم بد حجاب؟ از دستانت بگویم یا چشم در چشم شدن با مادرم رو بروی پایگاه؟ از کنارت نشستن و حرف هایمان بگویم یا اشک هایم، وقتی که یاد دیروز می ا فتم؟ اون ارشیو که گفتم هزار باره می خونم و لبخند می زنم پاک شد. تمام دلخوشیم و کلی خاطره پاک شد. الان این گروه ارزش من یه...
آسِ مانی
http://xxso0t.persianblog.ir/post/77
خستم از زمین، آسمان این بار با تو پر میگیرم. از کجا شروع کنم؟ نقطه ی شروع دستم بدهید تا تعریف کنم. از شانه هایت بگوییم، یا میخ کوب شدنم در خیابان با دیدن ون سبز- سفید رنگ؟ از کادوی تولدم بگویم، یا توهین هایشان؟ از آرامشی که کنارت داشتم بگویم یا مجرم بد حجاب؟ از دستانت بگویم یا چشم در چشم شدن با مادرم رو بروی پایگاه؟ از کنارت نشستن و حرف هایمان بگویم یا اشک هایم، وقتی که یاد دیروز می ا فتم؟ اون ارشیو که گفتم هزار باره می خونم و لبخند می زنم پاک شد. تمام دلخوشیم و کلی خاطره پاک شد. Design by : Shot Skin.
دردهای بی درد
http://www.think-in-dark.blogfa.com/9204.aspx
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی ست که فکر دریا حتی به ذهنشان خطور نکرده است. طبق معمول هم شروع سخته هم پایان . تقریبا 10 روزه که آزاد شدم و باید زودتر اپ میکردم ولی خب نوشتن یادم رفته بود و این برای من که عادت داشتم با نوشتن خودمو خالی کنم فاجعه بود و برای خالی کردن خب به چیزای دیگه رو آوردم که حالا به چی بماند . هوا گرمه . بینهایت گرمه . کلی برنامه داشتم واسه خودم که البته به یکیشون نرسیدم کارم خیلی زیاده با اینکه این چند روزه تقریبا هیچ کاری نکردم . مردی با لباس قهوه ای ، آگاتا کریستی.
تلخ نویس یا درد نویس
http://www.mahnaz4332.blogfa.com/1390/11/1
رنج می کشی از انسان بودنت؟ می دانم سخت است. اما این انسان بودن در وجود ماست. چرا از اسم انسان هم می ترسی؟ چه کرده اند با تو. من و تو هم اسم مان انسان هست. من و تو هم از انسان بودنمان می ترسیم. اسم مان انسان است. من و تو می توانیم . می دانم تحمل ما ها را نداری دگر. چاره نیست عادت کن تا بودی همان خواهد بود. انسان بودن سخت گران است. دگر انسان بودن هم ارزوست. من و تو هستیم می بینیم. اما باز هم زندگی می کنیم. حکم ما زندگی کردن. . حکم حاکم بززگ ما قضاوت کردن. حاکم بزرگ شهر ما می بیند . و عادلانه حکم می کند.
دردهای بی درد
http://www.think-in-dark.blogfa.com/9102.aspx
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی ست که فکر دریا حتی به ذهنشان خطور نکرده است. به کمل نایل گشتیم! می باشیم بسیار علاقه به تایید دیگران داریم . زمانی که کودکی بیش نبودیم خود را آویزان کرده . رقص هلیکوپتری زده . بسی خودنمایی نموده و چون قدری کوچک بودیم ما را نمی دیدند . بزرگ که شدیم تا خواستیم قدری خود را بیاراییم گفتند ای جاهل غرب گرا گر بار دگر چنین برون ارایی چنان درسی بتو خواهیم اموخت که هیچ گاه امتحانش را پاس نکنی و ما گفتیم چشم! بگذارید آزاد باشیم . به ما گفتند ایا آزادی می خواهی؟
دردهای بی درد -
http://www.think-in-dark.blogfa.com/post-24.aspx
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی ست که فکر دریا حتی به ذهنشان خطور نکرده است. دیواری خواهم کشید . بین دنیایم و دنیایتان . دیگر در دنیایتان چیزی برای من نیست . نوشته شده در شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۱ساعت 12:54 توسط pari. Design By : Night Skin. برای همه رجاله ها یه هرزگی ، یک ولنگاری موقتی است. عشق رجاله ها را باید در تصنیف های هرزه و فحشا و اصطلاحات رکیک که در عالم مستی و هوشیاری تکرار می کنند پیدا کرد. حرف های یه مخ خالی. یه زندگی افسانه ای. درد و دلای یه فسقله. قالب های نایت اسکین.
دردهای بی درد
http://www.think-in-dark.blogfa.com/9201.aspx
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی ست که فکر دریا حتی به ذهنشان خطور نکرده است. پست قبلی صرفا یه حرف بیشتر نبود ولی اینطور که به نظر میاد واقعیت پیدا کرد . اول از همه اینکه عید همتون مبارک . امسال عید کلا یه جور دیگه بود . قبلا خیلی با اومدن عید خرکیف میشدم . اما امسال خیلی قبل و بعدش فرقی نداشت . این مدت اتفاقای جورواجور زیادی افتاد . کلی حال کردم با بعضیاش و کلی حالم گرفته شد با اون یکی هاش . ولی درکل بدک نبود . این حرفای آخرای اسفنده نه وسطای فروردین . دلم برای تک تکتون خیلی تنگ شده بود .
دردهای بی درد -
http://www.think-in-dark.blogfa.com/post-26.aspx
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی ست که فکر دریا حتی به ذهنشان خطور نکرده است. طبق معمول هم شروع سخته هم پایان . تقریبا 10 روزه که آزاد شدم و باید زودتر اپ میکردم ولی خب نوشتن یادم رفته بود و این برای من که عادت داشتم با نوشتن خودمو خالی کنم فاجعه بود و برای خالی کردن خب به چیزای دیگه رو آوردم که حالا به چی بماند . هوا گرمه . بینهایت گرمه . کلی برنامه داشتم واسه خودم که البته به یکیشون نرسیدم کارم خیلی زیاده با اینکه این چند روزه تقریبا هیچ کاری نکردم . مردی با لباس قهوه ای ، آگاتا کریستی.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
103
دخترانه هایم
نگاه به صدا وبدن ظریفم نکن اگر بخواهم. تمام هویت مردانه ات را به اتش خواهم کشید. من غرورم را ". به راحتی به دست نیاورده ام. که هروقت دلت خواست خردش کنی. غرور من اگر بشکند. با تیکه هایش شاهرگ زندگی تورا نیز خواهد زد. نوشته شده در سه شنبه هجدهم شهریور 1393ساعت 14:59 توسط ترنم. مخاطب خاص من اگه سکوت کردم به حرمت" بزرگترته. ارزش مرد به حساب بانکیش نیس به " شرفشه. و هرچه قدر بهم بزنی بیشتر بوش در میاد. من سکوت میکنم" ما. سکوت میکنیم تا نذاریم بوی این " لجن. به جای های دیگه دنیا برسه. به خودت بیا مخاطب خاص من ".
خيال تازه
برگهایی از دفتر شعر يك شاعر گمنام. نوشته شده در تاريخ شنبه 3 فروردین1392 توسط مهدي نقوي. پیشکشی بهاری تقدیم تمامی دوستان. رسيد فصل بهاران و شد زمانه گل. كه عندليب سرايد چنين ترانه گل. گذشت فصل ركود شراب و جام و سبو. شدند باده به دستان دوان روانه گل. فتاده كشتي گيتي ز موج سبز بهار. ميان وسعت درياي بيكرانه گل. كجاست زاهد پاكيزه خو كه بلبل مست. زده ست بوسه بر اندام نوبرانه گل. زمين به گوش فلك سر نهاده از سر كبر. كه گويدش سخن لاله و فسانه گل. كمان ابروي ياري فكند ناوك ح سن. چه خوش نشسته كنون تير بر نشانه گل.
.:: خیال ِتشنه ::.
Saturday, July 10, 2010. Made in Backa مجله ای برای کودکان. روی جلد شماره 2 Made in Backa. آموزش خلق یک قصه. کانون نویسندگان غرب سوئد و اداره ارث عمومی سوئد. پس از یک سال تلاش و دوندگی برای پیدا کردن یک انجمن و حمایت مالی موسسه ای که بتواند پشتوانه ای برای عملی کردن پروژه مجله کودکان باکا باشد اکنون با شادی می توانم این خبر را بدهم که کانون نویسندگان غرب سوئد موافقت کرد که صاحب این پروژه باشد . اداره ارث عمومی سوئد هم موافقت کرد که مخارج این مجله را تا دوسال عهده دار باشد. نقش کودکان و نوجوانان در پروژه.
خيال تو
سلام به همه دوستان خوبم. و عذر خواهی که فرصتی نبود تا محبتهاشون پاسخ بدم. بالاخره یه فرصتی پیش اومد تا "خیال تو" رو به روز کنم. بدون قافیه ماندم ، دل غزل تنگ است ". چقدر شاعر این روزگار دل سنگ است. بیار تیغ سرم را بزن که "قطعه" شوم. که سخت بین من و مطلع غزل جنگ است. مرا به وعده دریا از این غزل بردند. به برکه ای که فقط آشیان خرچنگ است. و شعر آینه اش را نمی برد بر دست. برای اینکه نگاه شما پر از سنگ است. همانکه خط سیاهی به روی شعر کشید. بهانه کرد حنای حکیم بی رنگ است. قبول کن که همین درد ، درد سنگینم. مهدی ...
• • • خـــیالِ تو • • •
گاهے ، وقت خבاحافظے از کسے. خواسته یا ناخواسته مےگیم : مواظب خوבت باش! مواظب خوבت باش یعنے فکرم پیش توئه! مواظب خوבت باش یعنے برام م همے! مواظب خوבت باش یعنے نگرانتم! مواظب خوבت باش یعنے בوستت בارم! مواظب خوבت باش یعنے به خבا مے سپارمت! مواظب خودت باش یعنے از الان בلم واست تنگ شבه! مواظب خوבت باش یعنے. واقعا مواظب خوבت باش. جمعه 21 تیر1392 ] [ 20:36 ] [ ت ی نآ ]. دیگر سوء ا ستفآده نڪט بی وجود. جمعه 21 تیر1392 ] [ 19:25 ] [ ت ی نآ ]. دلتنگی پیچیده نیست ،. و آرزوهای ترک خورده. با مشت دیگران ککش هم ن می گزد.
...خیال واهی
اینجا جهنم دانته است. پیرمرد آرام و با لبخند تکه ای از خشکیده نان برکند. جام را سرکشید و خندید آزاد کرد من و ما را از بند. پیرمرد آخرین پرده را بازی کرد نشست. و کلاه لعنتی اش را قاضی کرد. جام را سرکشید و خندید. برای آخرین بار با نوه اش بازی کرد. پیرمرد من بودم و تو و تشت افکارمان. من بودم و تو و اندیشه ی بر دارمان. خوب کرد،زهر را سرکشید و خندید ما ماندیم و احساسات رقیق و مواجمان. این سیگار لعنتی هم که تا به فیلتر سوخته است زندگی لعنتی هم که ما را سپوخته است. اسم آپ هم اصلا نامربوط نیست! ا که ه ی! بد و بد...
خیالِ واژه
واژه ها خیال کرده اند همه چیز را می توانند توی خودشان جا بدهند. امان از شبای طولانی زمستون! برنامه امشب و هر شب خوابگاه های سراسر کشور. تاریخ جمعه هفدهم دی ۱۳۹۵. از ترمینالهای دنیا متنفرم.ترمینالها بوی دلتنگی می دهند.فضای سنگین و اکسیژنی که انگار جرم مولکولی اش از نمونه های طبیعی اکسیژن خیلی بیشتر است که می رود ته ریه های آدم و ته نشین می شود و دیگر بالا نمی آید.هوا سرد است.سردتر از قطب.واقعا که توی ترمینال خیلی زمستان است! استاد راهنما را هم انتخاب کردیم.دنیای علم منتظر باش که ما آمدیم. شما از خود املت ...
خیال یخ زده
بگو به آینه تکثیر دلبران نکند. من از یگانگی تو، دوتا نمی خواهم. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۴ساعت 13:32 توسط سعیده. بعید نیست که با برق خودکشی بکند. کسی که کوچه ی معشوقه اش، چراغانیست. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۴ساعت 13:29 توسط سعیده. از دورترین فاصله برمی گردد. رنجیده ولی بی گله برمی گردد. گیر است گلوی ناخدایش بانو. کشتی به همین اسکله برمی گردد. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۴ساعت 13:25 توسط سعیده. گفتم که بمیرم به خدا روز جداییش. او رفت و ککم هم نگزیده است خداییش! از توان سنگین بال.
باران
در این وبلاگ شعر های باران را میخوانید مگر آن شعر هایی که نام شاعر در زیر آن نوشته شده است. هنوز هم در زندگیم جایت خالیست. حتی حالا که اجازه شکایت نیست. آی عشق آی عشق آسمان آبیت پیدا نیست! نوشته شده در چهارشنبه ششم آبان 1388ساعت 13:33 توسط مهر. سلام به همه بارانی ها. امروز روز قشنگ زندگی منه. دارم با کسی که یه عمر قراره باهاش باشم زندگیمو شروع می کنم. دوست دارم همه دنیا مثل من خوشحال باشن شما هم شاد باشید و ۳۱ شهریور روز عید مهرگان و بهترین روز زندگی من یادتون نره . منتظر نظرات طلایی شما هستم. دلم براتون...
يه ليوان آرامش
خوشبختی را دیروز به حراج گذاشتند. حیف که من زاده ی امروزم. پس چرا امروز میسوزم! تاريخ:دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲. میشوی که اگر خودش بفهمد! از نبودنش خجالت میکشه! تاريخ:دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲. شب ها پرنده هایش می روند. ببین آسمان هم که باشی. تاريخ:دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲. دلم کمى هوا می خواهد اما در سرنگ! از زندگى خسته ام . تاريخ:دوشنبه نهم دی ۱۳۹۲. رو به سوی مشهد آور كن جواد ش را صدا . بی گمان با این توجه می دهد جاجتت را خوب و كامل بنده خوب خدا. تاريخ:شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲. تاريخ:شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲. شهدا را به...
IIS7
امير حسين امير جلالي. برنا ايزد پناه آبکنار. حسن اسماعيل زاده (مرحوم). فتح الله قولر آقاسي (مرحوم). محمد رضا نجف زاده. محمد رضا کاشي پور. محمد علي ترقي جاه. محمد علي سبزه کار. محمد علي (کاکو) شيوايي. نصرت ا. مسلميان. هوشنگ پزشک نيا (مرحوم). Ø Ø ÙˆÙŠØª Ø Ø Ø Ø Ø Ù Ø ÙÙ :. Ø Ø ØªØ ÙˆÙŠ Ø Ø Ø Ø Ù Ù Ø ÙŠ Ø Ø Ù Ø ÙˆØ Ú Ø Ù. امير جلالي، امير حسين. ديجيتال آرت و عکاسي. ابنيه تاريخي و هخامنشي. ديجيتال آرت و عکاسي. روستا و کوچه باغ. صحنه ها و قصه های ایرانی. منظره طبیعت و گل. آب مرکب روي کاغذ. ترکيب مواد روي بوم.