khodemuni.parsiblog.com

loveself.blogfa.com

سپیدار - نشد...

http://www.loveself.blogfa.com/post-28.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد. که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد. لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم. هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد. با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر. هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد. هر کسی در دل من جای خودش را دارد. جانشین تو در این سینه خداوند نشد. خواستند از تو بگویند شبی شاعرها. عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد! نوشته شده در جمعه بیست و هفتم اسفند ۱۳۸۹ساعت 7:44 توسط سپهر. گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار - ...........................

http://www.loveself.blogfa.com/post-33.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! تازه فهمیدم به نقطه علاقه ی خاصی دارم . اینم برای خودم . وای که چه حالی داد. نوشته شده در جمعه دوازدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 18:2 توسط سپهر. سلام من سپهر هستم متولد آبان و ساکن تهران * * * * * * * * *. از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگین اند با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند! گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار - داستان عاشقانه غمگین

http://www.loveself.blogfa.com/post-41.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! زمان میگذرد و همچنان چشمانم به در دوخته شده است با سوزنی از عشق و کلافی ازغم. گفته بود که امشب زود می آید. تا به حال سابقه ی تاخیر به این مدت را نداشت.مگر نمیداند که امشب سالروز تولد من است؟ سوال های مختلف پی در پی ذهن خسته و آشفته ی مرا در می نوردیدند. یعنی دیگر مرا دوست ندارد؟ نکند برایش اتفاقی افتاده است؟ میز شام حاضر است.دو بشقاب.دو کارد.دو قاشق.و یک انسان.من.من هستم و من. این ساعت ساعت شوهر من نیست. ناغافل در را باز کردم!

loveself.blogfa.com

سپیدار -

http://www.loveself.blogfa.com/post-36.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! نوشته شده در سه شنبه سی ام فروردین ۱۳۹۰ساعت 16:13 توسط سپهر. سلام من سپهر هستم متولد آبان و ساکن تهران * * * * * * * * *. از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگین اند با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند! گفتی : ما به درد هم نمی خوریم ، اما هرگز ندانستی که من تو را برای دردهایم نمی خواستم. گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار -

http://www.loveself.blogfa.com/post-24.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! به راستی که زندگی چیست؟ پول و قدرت را برای چه می خواهیم؟ برای چه زنده هستیم؟ برای چه زندگی میکنیم؟ چرا و به چه دلیل این ریه های خسته رو خسته تر میکنیم؟ مگه هر معلولی دلیلی نداره؟ ما زنده ایم تا بتونیم برای کسی یا چیزی که از همه چیزو همه کس برامون مهمتره کاری کنیم و شرایط آسایش دنیایی رو فراهم کنیم آیا غیر از این است؟ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم اسفند ۱۳۸۹ساعت 10:47 توسط سپهر. گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار - دوستم داری؟...................................

http://www.loveself.blogfa.com/post-39.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! دختر و پسری سوار بر موتور سیکلت با سرعت 120 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت در اتوبان هستند. دختر:آروم تر من ميترسم. پسر:نه داره خوش ميگذره. دختر:اصلا هم خوش نميگذره تو رو خدا خواهش ميکنم خيلي وحشتناکه. پسر:پس بگو دوستم داري. دختر :باشه باشه دوست دارم حالا خواهش ميکنم آروم تر. پسر:حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد. پسر:ميتوني کلاه ايمني منو برداري بذاري سرت؟ نوشته شده در یکشنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 12:29 توسط سپهر. گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار - نفس بریده....

http://www.loveself.blogfa.com/post-35.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! امروز به زور بردنم کوه. دیگه نمیتونم حرف بزنم . نمیدونم چرا دستم درد میکنه! نوشته شده در جمعه نوزدهم فروردین ۱۳۹۰ساعت 20:10 توسط سپهر. سلام من سپهر هستم متولد آبان و ساکن تهران * * * * * * * * *. از انسانها غمی به دل نگیر زیرا خود نیز غمگین اند با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند! گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار -

http://www.loveself.blogfa.com/post-37.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! چشمش به دختر افتاد،دلش لرزید.رو به تخته کلاس برگشتو فرمول سرعت را نوشت:. فکر کرد دیگر وقتش رسیده،بالاخره تصمیمش را گرفته بود.رو به کلاس برگشت. او نبود. جایش دانشجوی دیگری نشسته بود. قدمی با عصا برداشت. و عینکش را با انگشت به چشمش نزدیکتر کرد. جای همه ی دانشجویان قبل کسان دیگری نشسته بودند.دیر بود. فرمول سرعت را خوب می دانست اما مفهومش را هرگز درک نکرده بود. نوشته شده در سه شنبه سی ام فروردین ۱۳۹۰ساعت 16:22 توسط سپهر.

loveself.blogfa.com

سپیدار - ...

http://www.loveself.blogfa.com/post-40.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! هرگز گمان مبر که ز یاد بردمت * * گر مانده ام خموش خدا داند و دلم. اینو از رو یه عکس پیدا کردم .راستش دقیق یادم نبود ولی یه همچین چیزی بود. نوشته شده در چهارشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ساعت 23:14 توسط سپهر. سلام من سپهر هستم متولد آبان و ساکن تهران * * * * * * * * *. گفتی : ما به درد هم نمی خوریم ، اما هرگز ندانستی که من تو را برای دردهایم نمی خواستم. گروه عمران و معماری.

loveself.blogfa.com

سپیدار - ارزش

http://www.loveself.blogfa.com/post-30.aspx

دیدم عده ای مرده ی متحرک را که بر یک زنده ی همیشه جاوید عزاداری می کردند! امروز از صبح پای کامپیوتر بودم. دیگه چشام داره در میاد. وای که از دست این ضعیفه جماعت ( با عرض معذرت از خانوما .فقط جنبه ی طنز دارد). یه عید دارنو یه خونه. دیگه نزدیکای عید کمتر میتونی تو خونه ببینیشون. مال ما که اینجورین شما رو نمیدونم والا خواهر. از دست این خونه تکونی کلافه شدم. البته خدا وکیلی تو اکثر کارا من بی تاثیر بودم ولی خوب اتاقم با کاروونسرا فرقی نمیکرد. ایشالا سالش به زحمت قبلش بیرزه. پس و پیش عیدتون مبارک.