konjekhalvatabi.blogfa.com
دفترِ صد برگِ قصه های مندفترِ صد برگِ قصه های من - کنجِ خلوتِ خودم ، دور از هیاهو
http://konjekhalvatabi.blogfa.com/
دفترِ صد برگِ قصه های من - کنجِ خلوتِ خودم ، دور از هیاهو
http://konjekhalvatabi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.8 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
99
SITE IP
149.56.201.253
LOAD TIME
0.812 sec
SCORE
6.2
دفترِ صد برگِ قصه های من | konjekhalvatabi.blogfa.com Reviews
https://konjekhalvatabi.blogfa.com
دفترِ صد برگِ قصه های من - کنجِ خلوتِ خودم ، دور از هیاهو
konjekhalvatabi.blogfa.com
دفترِ صد برگِ قصه های من
http://www.konjekhalvatabi.blogfa.com/1395/05
دفتر صد برگ قصه های من. کنج خلوت خودم ، دور از هیاهو. شوره زار - قسمت چهل و سوم. تاريخ: یکشنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۵ ساعت: 18:35. سلام ببخشید دیر شد . این پست تقدیم به پگاه مرادی جان جانمان برای پایان رمانش . موفق باشی گل خانم . گل سنگم ، گل سنگم. چی بگم از ، دل تنگم. مثه آفتاب اگه بر من ،. نتابی سردم و بی رنگم". قدر آب و منابع طبیعی رو بدونیم . ادامه مطلب . . . برچسبها: رمان شوره زار. ادامه مطلب .]. شوره زار - قسمت چهل و دوم. تاريخ: شنبه سی ام مرداد ۱۳۹۵ ساعت: 14:41. سلام وای دیدین تو این دو روز المپیک رو؟
دفترِ صد برگِ قصه های من
http://www.konjekhalvatabi.blogfa.com/author/taherehalef
دفتر صد برگ قصه های من. کنج خلوت خودم ، دور از هیاهو. گرد باروت - قسمت بیست و نهم. تاريخ: دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵ ساعت: 13:19. إنشاءالله که خوب باشین. ادامه ی مطلب. . . ادامه مطلب .]. تاريخ: دوشنبه نهم اسفند ۱۳۹۵ ساعت: 0:15. میدونم خیلی منتظر پست زمهریر هور هستید اما متأسفانه وایفای معصومه درست نشده هنوز و نمیتونه امشب پست بذاره. إنشاءالله قول داده که فردا حتما حتما یه پست تپل بذاره. گرد باروت - قسمت بیست و هفتم. تاريخ: پنجشنبه پنجم اسفند ۱۳۹۵ ساعت: 18:12. ادامه ی مطلب. . . ادامه مطلب .]. بابت این تأخی...
پروفایل معصومه شهریاری معصومه ی آبی سایت 98ia
http://www.konjekhalvatabi.blogfa.com/Profile
دفتر صد برگ قصه های من. معصومه شهریاری معصومه ی آبی سایت 98ia. نویسنده ی رمان های جایی نرو ، سنگدل های دوست داشتنی ، زخم پائیز ، فصلی که پرستوها باز می گردند . و رمان در حال تایپ شوره زار. و گرد باروت که کار مشترکی با طاهره.الف هستش و فعلا معلقه .
دفترِ صد برگِ قصه های من - اطلاعات
http://www.konjekhalvatabi.blogfa.com/tag/اطلاعات
دفتر صد برگ قصه های من. کنج خلوت خودم ، دور از هیاهو. شروع دوباره . . کنج یه خلوت . . تاريخ: چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ ساعت: 21:46. تقریبا همه مون میدونیم بعد از نودهشتیا چی شد و چه اتفاقاتی افتاد . . راستش دل کندن از فضای سایتی و نوشتن تو یه وبلاگ کوچیک خیلی سخت بود . مدت هاست دارم بهش فکر میکنم . . فقط بگم خسته ام . . خیلی! روزهای سختی گذشته . . همینجا مینویسم . امیدوارم بازم کسانی باشن که نوشته هام رو دوست داشته باشن . . امیدوارم هنوز کسانی که منو همراهی میکنن ، باشن . . پروفایلم در کافه رمان :.
دفترِ صد برگِ قصه های من
http://www.konjekhalvatabi.blogfa.com/posts
دفتر صد برگ قصه های من. شروع دوباره . . کنج یه خلوت . . چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت پنجاه و یکم. شنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت پنجاهم. چهارشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت چهل و نهم. سه شنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت چهل و هشتم. دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵. گرد باروت - قسمت بیست و نهم. دوشنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت چهل و هفتم. یکشنبه پانزدهم اسفند ۱۳۹۵. زمهریر هور - قسمت چهل و ششم. شنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۵. جمعه سیزدهم اسفند ۱۳۹۵. گرد با...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
رمان ڪلت ڪمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/author/tahereh
آغاز مجدد. (پست ثابت). خب، همونطور که میدونید، یاسای چنگیز تموم شد. با همهی اتفاقات و هیجانات و خاطراتی که برای ما داشت! حالا رمان دیگهای رو شروع کردیم تا بتونیم با نبودن یاسا کنار بیایم:). دربارهی رمان جدید، بذارید با توجه به نظر یکی از عزیزان، یه سری توضیحات بدم:. خب، اول خیلی خیلی خیلی از لطف شما ممنونیم و باعث خوشحالی ما دو نفر هست که از کارمون راضی بودین. دوم اینکه، کلت کمری هم در همین وبلاگ قرار میگیره. و ما امیدواریم، کلت کمری هم بتونه نظرتون رو جلب کنه:). حالا انقد به یار فکر نکن! پست شصت و هشتم.
رمان ڪلت ڪمری - آغاز مجدد.. (پست ثابت)
http://www.yasa-tf.blogfa.com/post/23
آغاز مجدد. (پست ثابت). خب، همونطور که میدونید، یاسای چنگیز تموم شد. با همهی اتفاقات و هیجانات و خاطراتی که برای ما داشت! حالا رمان دیگهای رو شروع کردیم تا بتونیم با نبودن یاسا کنار بیایم:). دربارهی رمان جدید، بذارید با توجه به نظر یکی از عزیزان، یه سری توضیحات بدم:. خب، اول خیلی خیلی خیلی از لطف شما ممنونیم و باعث خوشحالی ما دو نفر هست که از کارمون راضی بودین. دوم اینکه، کلت کمری هم در همین وبلاگ قرار میگیره. و ما امیدواریم، کلت کمری هم بتونه نظرتون رو جلب کنه:). حالا انقد به یار فکر نکن! دفتر صد برگ....
رمان ڪلت ڪمری - پست سوم تا دوازدهم رمان کلت کمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/post/25
پست سوم تا دوازدهم رمان کلت کمری. محمد روی صندلی پلاستیکی پشت میز تکانی خورد و گفت :. دو هوا شده دیگه . میگم. تموم نشد؟ لیستو یه نگاه بنداز. برگه ی آ چهار کنارش را برداشت و تیک های آبی رنگ کنار اسامی را نگاهی سر سری انداخت و گفت :. پس جمع کن بریم دیگه . سری تکان داد و مشغول دسته کردن پرونده های روی میز شد، آخرین پرونده را بر روی ما بقی پرونده ها گذاشت و همزمان نگاهش را به مینی بوس سفیدی که نزدیکشان می شد دوخت . صدای محمد بلند شد :. مگه همه ی لیست نیومدن؟ رو به یکی از چادری های مقابلش دستوری گفت:. گرما کل...
رمان ڪلت ڪمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/author/yasa-tf
پست چهل و یکم تا چهل و ششم. شرمنده بابت منتظر گذاشتنتون. چهارشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۵ ] [ 3:15 ] [ فاطمه قربانی ] . خنده ی کوتاهی به چهره ی بهت زده ش کردم و به سمت آشپزخونه قدم برداشتم . خودش رو بهم رسوند و . چهارشنبه نهم تیر ۱۳۹۵ ] [ 11:8 ] [ فاطمه قربانی ] . همونطور که دسته کلیدمو به دست میگرفتم به سپهر منتظر پشت خط گفتم :. ببین سپهر تا وقت هست برو چکای رستمی رو بخوابون به حساب . اون بار گچ رو هم بفرست بره . یکشنبه ششم تیر ۱۳۹۵ ] [ 17:6 ] [ فاطمه قربانی ] . سر آغاز رمان یاسای چنگیز. به عنوان پا ورقی.
رمان ڪلت ڪمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/1395/09
پست سی ام تا سی و سوم. خب اول بگم که بابت توجهتون خیلی ممنونم. دوستانی که برامون کامنت می ذارید، نمی دونید چه قدر باعث خوشحالی ما می شید و تا چه اندازه انرژی می گیریم از خوندن نظراتتون. پس نظراتتون رو از ما دریغ نکنید. دوست عزیزی پرسیده بود درباره ی ما و کار های سابقمون. خب، ما یک زمانی تو نودهشتیا بودیم و هر کدوم رمان هایی داشتیم و رمان هایی هم از ما نیمه کاره مونده بودن. حالا هم، به جز کلت کمری که کار مشترک ماست، هر کدوممون توی تلگرام یک رمان تکی داریم و من یک رمان مشترک هم با معصومه آبی عزیز دارم.
رمان ڪلت ڪمری - پست چهل و یکم تا چهل و ششم
http://www.yasa-tf.blogfa.com/post/30
پست چهل و یکم تا چهل و ششم. پیراهنش را که از تن در می آورد سر و کله ی علیرضا هم پیدا شد، نگاه از سمتش گرفته و مشغول باز کردن بند ساعتش شد و در همان حین سلامی گفت. علیرضا پیش آمد و در کمدش را که کنار کمد مصطفی بود را گشود و در همان حال پاسخ سلامش را داد . ساعتش را روی ما بقی وسایل داخل کمد گذاشت و در کمد را بست که علیرضا گفت :. من گفتم نمیای پس. دستانش را بر روی سینه گره زد و شانه اش را به کمد تکیه زد:. علیرضا حین تعویض شلوارش نیم خندی زد و گفت:. امشب خیر سرت خواستگاریته آخه . خب باشه . چکارش کنم؟ چند دقی...
رمان ڪلت ڪمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/1395/06
پست 78 تا 85. پست هفتاد و هشتم. همون جا ساندویچا رو خوردیم. بعد سیا ماشینو راه انداخت. همه ی چیزایی که دور و برمون می دیدم، برام غریبه بود. مخصوصا این حجم سنگین از برف! چه تو زادگاهم و چه تو شهری که زندگی می کردم، برف چیزی نبود که هر سال و زیاد به زیاد بباره ولی وضع اینجا انگار فرق داشت. دوشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 16:45 ] [ طاهره آرموئیان ] . پست هفتاد و سوم تا هفتاد و هفتم. پست هفتاد و سوم. پنجشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۵ ] [ 8:1 ] [ طاهره آرموئیان ] . پست شصت و پنجم تا هفتاد و دوم. پست شصت و ششم.
رمان ڪلت ڪمری
http://www.yasa-tf.blogfa.com/1395/05
پست سی و هشتم تا چهل و یکم. پست بیست و هشتم. نگاهی به چک توی دستم انداختم:. من که نفهمیدم یهو چی شد، چه طور شد برقت گرفت و زد به سرت که سهمتو بفروشی! محراب اینو گفت. سر بلند کردم و بهش خیره شدم:. جمعه هشتم مرداد ۱۳۹۵ ] [ 13:42 ] [ طاهره آرموئیان ] . پست سی ام تا سی و هفتم. یاسای چنگیز طاهره.الف و فاطمه .قاف, [۱۹.۰۷.۱۶ ۱۳:۱۶]. پست سی و یکم. دورخیز کردم و یه شوت محکم. توپ از جاش بلند شد و مستقیم رفت سمت در خونه. شنبه دوم مرداد ۱۳۹۵ ] [ 13:29 ] [ طاهره آرموئیان ] . پست بیستم تا سی ام. پست بیست و یکم.
متدولوژی... - وبلاگ اختصاصی راز
http://methodology.blogfa.com/tag/وبلاگ-اختصاصی-راز
نبض یک مرد 8. عطرشان را با خودشان می آورند،. یک روز می آیند و روز دیگر می روند. در خوابهایمان می مانند! موضوعات مرتبط: نبض یک مرد. برچسبها: وبلاگ اختصاصی راز. نبض یک مرد از شاهتوت. رمان نبض یک مرد. جمعه پانزدهم آبان ۱۳۹۴ 12:11 راز(شاهتوت). نبض یک مرد 7. دلم یک آمدن میخواهد. موضوعات مرتبط: نبض یک مرد. برچسبها: وبلاگ اختصاصی راز. نبض یک مرد از شاهتوت. رمان نبض یک مرد. پنجشنبه چهاردهم آبان ۱۳۹۴ 18:59 راز(شاهتوت). نبض یک مرد 6. آدمی مخفی است در زیر زبان. این زبان پرده است بر درگاه جان. نبض یک مرد از شاهتوت.
متدولوژی... - راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ )
http://methodology.blogfa.com/category/1
موضوعات مرتبط: راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ راند دوم نوشته شاهتوت. پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۵ 20:37 راز(شاهتوت). موضوعات مرتبط: راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ راند دوم نوشته شاهتوت. پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۵ 4:12 راز(شاهتوت). موضوعات مرتبط: راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ راند دوم نوشته شاهتوت. چهارشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۵ 23:55 راز(شاهتوت). موضوعات مرتبط: راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ راند دوم نوشته شاهتوت. دوشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۵ 3:2 راز(شاهتوت). موضوعات مرتبط: راند دوم ( ادامه رئیس کیه؟ راند دوم نوشته شاهتوت.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
99
ایست...اینجا جای غم و غصه نیست
ایستاینجا جای غم و غصه نیست. سکانس اول - سکانس دوم. شب خوابگاه دختران سکانس اول:. شبنم با چند کتاب در دستش وارد واحد دوستش لاله می شود و او را در حال گریه می بیند.). چرا داری مثل ابر بهار گریه می کنی؟ لاله: خدا منو می کشت این روزو نمی دیدم. (همچنان به گریه ی خود ادامه می دهد.) شبنم: بگو ببینم چی شده؟ لاله: چی می خواستی بشه؟ امروز نتیجه ی امتحان. رو زدن تو ب رد. منی که از 6 ماه قبلش کتابامو خورده بودم، منی که به امید 20 سر جلسه ی امتحان نشسته بودم، دیدم نمره ام شده 19! شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته...
نقشخوان ما
وای به حال دگران. از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران. رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران. ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی. تو بمان و دگران وای به حال دگران. رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند. هر چه آفاق بجویند کران تا به کران. میروم تا که به صاحب نظری باز رسم. محرم ما نبود دیده ی کوته نظران. دل چون آینه ي اهل صفا می شکنند. که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران. دل من دار که در زلف شکن در شکنت. یادگاریست ز سر حلقه ی شوریده سران. گل این باغ بجز حسرت و داغم نفزود. لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران. چو بلبل ...
آی خدااااا دلم برات تنگ شده!!
آی خدااااا دلم برات تنگ شده! رها کنید پرنده های آسمون ندیده رو.برو! سال نو يعني تو.وقتي از در تومياي. بهار آمد ، بهار من نیامد. گل آمد ، گ لعذار من نیامد. برآوردند سر از شاخ ، گل ها. گلی بر شاخسار من نیامد. چراغ لاله روشن شد به صحرا. چراغ شام تار من نیامد. جهان در انتظار آمد به پایان. به پایان انتظار من نیامد. جمعه یکم فروردین 1393 ] [ 13:27 ] [ میلاد ] . ینبار برایت می نویسم که :. دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند. گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند. به فرض دست ه...
سخنواره
سخن ماند اندر جهان یادگار / سخن بهتر از گوهر شاهوار. تصحیح وامق و عذرا و لیلی و مجنون صرفی کشمیری توسط مصظفی جوادی دانشجوی دکتری ادبیات فارسی دانشگاه آزاد دهاقان این دو منظومه برگرفته از پنج گنج صرفی می باشند. برچسبها: وامق و عذرا. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۳/۰۲/۱۲ساعت توسط. بانک اطلاعات نسخ خطی. پایگاه بانک اطلاعات نسخ خطی امکان دسترسی کاربران را به نسخ خطی کتابخانه های جهان را. در شبکه اینترنت فراهم کرد. به گزارش میراث مکتوب، این پایگاه که همزمان با رونمایی از نخستين نرم افزار بانك اطلاعات نسخ خطي. اروپا كه...
دفترِ صد برگِ قصه های من
دفتر صد برگ قصه های من. کنج خلوت خودم ، دور از هیاهو. شروع دوباره . . کنج یه خلوت . . تاريخ: چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ ساعت: 21:46. تقریبا همه مون میدونیم بعد از نودهشتیا چی شد و چه اتفاقاتی افتاد . . راستش دل کندن از فضای سایتی و نوشتن تو یه وبلاگ کوچیک خیلی سخت بود . مدت هاست دارم بهش فکر میکنم . . فقط بگم خسته ام . . خیلی! روزهای سختی گذشته . . همینجا مینویسم . امیدوارم بازم کسانی باشن که نوشته هام رو دوست داشته باشن . . امیدوارم هنوز کسانی که منو همراهی میکنن ، باشن . . پروفایلم در کافه رمان :.
کنج خلـوت
بسم الله الرحمن الرحیم. این پست ، آخرین نوشته ی من توی این وبلاگ . همون طور که آرشیو نشون میده ، از اسفند 89 شروع به نوشتن کردم و تا حالا 2 سال و چند ماه از اون موقع میگذره. من در قبال هرچیزی که مینویسم مسئولیت دارم . نوشته هام برای خواننده سودی نداره و مفید نیست . حتی در برابر اون وقتی که خواننده میزنه و میذاره پای وبلاگ هم مسئولم . شاید میتونست توی این وقت ، کار مفیدی انجام بده و با خوندن نوشته های چرت و پرت من از کارش عقب میفتاد! این تصمیم هم عجولانه و احساساتی نبوده! چند وقت ذهنم رو درگیر کرده .
konjekhalvateman.persianblog.ir
گوشه تنهایی من
سبیلمان از بناگوش هم گذر کرده، اما جربزه مان همچنان در حد ته سنجاق! نوشته شده در دوشنبه ٢٧ دی ۱۳۸٩ساعت ٩:٥٢ ب.ظ توسط سایه نظرات . یه مثلی هس که می گه یه سوزن به خودت بزن یه جووال دوز به دیگرون،سوزن که سهله،درفش و مته به تن خودم می زنم لبخند به بقیه. نوشته شده در پنجشنبه ٢٦ فروردین ۱۳۸٩ساعت ۱٢:٤٢ ق.ظ توسط سایه نظرات . Be or not to be. خوب چه کار کنم! منم زود جو گیر می شم، دیگه گوشه تنهایی. چار کلوم حرف حساب سر زبونم گیر کرده! به کی بگم آخه؟ سرزده وارد خونه قلب کسی نشو چون ممکنه یهو شوکه بشی.
کنج خراب
Bull;فوریه 17, 2014 • نوشتن دیدگاه. ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا وی شاه طراران بیا مستان سلامت میکنند. حيران کن و بي رنج کن ويران کن و پرگنج کن نقد ابد را سنج کن مستان سلامت مي کنند. شهري ز تو زير و زبر هم بي خبر هم باخبر وي از تو دل صاحب نظر مستان سلامت مي کنند. آن مير مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو وان شاه خوش خو را بگو مستان سلامت مي کنند. آن جا که يک باخويش نيست يک مست آن جا بيش نيست آن جا طريق و کيش نيست مستان سلامت مي کنند. نوشته شده در Blogroll. We need change too. از قضاي روزگار امروز...
کُنــج خرابــات
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی. وین دفتر بیمعنی غرق می ناب اولی. چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم. در کنج خراباتی افتاده خراب اولی. خرید شارژ مستقیم ایرانسل. شارژ مستقیم همراه اول. شب تاريك كنار تو به سر ميآيد. نام زهرا به تو بانو چقدر ميآيد. آبرو يافته هركس به تو نزديك شده. خار هم پيش شما گ ل به نظر ميآيد. و نبوت به دو تا معجزه آوردن نيست. از كنيزان تو هم معجزه برميآيد. پاي يك خط تعاليم تو بانو والله. عمر صد مرجع تقليد به سر ميآيد. ماندهام تو، اگر از عرش بيايي پايين. چه بلايي به سر اهل هنر ميآيد.
كُنــــــــــج ِ خيــــــــــــا ل
ك نج خيا ل. نگاه آسمان آبی چشمان [ت] آرزويم! ساده خط خطی می کنم. عکس : خانه ی هنرمندان - نسترن. من ( نیلوفر ) با کمال احترام :) راضی به استفاده و کپی برداری از نوشته های این وبلاگ ، با ذکر یا بدون ذکر نام نویسنده ( خودم ) ، نیستم! از تو ، برای تو. می خوام خودم باشم. كمي قهوه ، كمي دود. اين يك بستني داغ است. ممن وعه های م ن. معلم کوچک ترین مدرسه ی دنیا. من تار چهارم از سه تارم. روی ماه خداوند را ببوس. تا نبض خیس صبح. گفت: آنچه یافت می نشود آنم آرزوست. به نام او که مهربانتر از مادر است. يه نگاه كوچولو .
