koroshe-bozorg.blogfa.com

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/9006.aspx

بازم سلام.امروز می خوام براتون ادامه ی ماجرای اون تی شرت خاکستریه و عینکیه رو براتون بگم.فردای اون روز که من و مریم دم در نشسته بودیم دوباره رد شدند.تی شرت خاکستریه اومد جلوی ما و سرشو برد نزدیک جوی آب و توش یه نگاه کرد و گفت:. والله ما که اینجا خرده کاغذی نمی بینیم! مریم بازم سرش داد کشید و گفت:. وقتی مریم اینو گفت دخترای تو کوچه ترکیدند از خنده! اونا هم مثل دیروز راهشونو کشیدند و رفتند! اما بازم دست بردار نشدند و به قول معروف پابرجا بودند! قبل از این که کارتو پاره کنه گفتم:. اصلا هم این جوری نبود.ن...

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/9007.aspx

می دونین امروز چه روزیه؟ اگه نمی دونین بهتره که پروفایلمو حتما بخونین! هرکی می دونی یا فهمیده بهم بگه! جایزشم یه بوس به آجی ها و دادشیای گلمه! به تصویر زیر مربوط میشه! نوشته شده در سه شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۰ساعت 0:1 توسط sahar. بازم سلام.تو آپ قبلی گفتم که علیرضا (البته علیرضا کوچولو! به نظر من آدم باید خاکی باشه! درست مثل من و مریم! اول از همه خودشو شدیدا ضد پسرا معرفی کرد! کار من و مریم ساخته شد! بعداز این که از حساسیتی که خونوادش نسبت بهش داشتن بهمون گفت گوشی من زنگ خورد.مزاحم تلفنی بود! تو دوست پسر داری؟

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - چی بگم آخه؟؟!!!

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-12.aspx

فردای اون روز بازم من و مریم رفتیم دم در.وقتی علیرضا(طبق معمول! داشت از تو کوچه رد می شد مریم بهش گفت:. لحجه ی شیرازی هارو که خودتون خوب می شناسید! تو دیشب مست کرده بودی؟ من اگه مست می کردم که بابام از خونه بیرونم می کرد! مریمم فهمید که دیشب اشتباه کرده و اون بیچاره اصلا مست نکرده بود! به دوستات بگو برن اونورتر! برو بهت می گم! بعدش مجید رفت بازیشو ادامه داد! یه ساعت بعد که نصف بیشتر دوستاش رفتند با اون چندتای باقی مونده نشستند اختلات کنند! به این دوستات یه چیزی بگوااااااااااا! چرا مگه چی شده؟ بعدش هرچی ز...

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/9005.aspx

فردای اون روز قرار بود که من هرطور شده شماره علیرضا رو براش جور کنم.فقط برای اینکه مریمو آروم کنم این قولو بهش دادم.چون مریم میگفت:علیرضا تا حالا چند بار شمارشو جلوم گرفته بود.اما منه خر نگرفتم. نه بابا.هیچوقت فکرشو نمیکردم که یه روز تا این حد بهش علاقه مند بشم. من امروز شمارشو برات جور میکنم. تو کاری اینش نداشته باش. یه چیزی میگیا.میخوای بری جلوش وایسی بگی شمارتو بده؟ اینم حرفی بود.آخه من چه جوری شمارشو میتونستم جور کنم؟ اما بشنوید از همون پسر خوشتیپه:. امروز چه روز خوبی بود! بزرگ میشم یادم میره! محله ع...

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - امروز چه روزیـــــــــــــــــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-10.aspx

می دونین امروز چه روزیه؟ اگه نمی دونین بهتره که پروفایلمو حتما بخونین! هرکی می دونی یا فهمیده بهم بگه! جایزشم یه بوس به آجی ها و دادشیای گلمه! به تصویر زیر مربوط میشه! نوشته شده در سه شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۰ساعت 0:1 توسط sahar. به یاد چشمان تو. عشقباز ترین پسر دنیا.

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - با دوست جدیــــــــــــــــــــدمون!!!

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-9.aspx

بازم سلام.تو آپ قبلی گفتم که علیرضا (البته علیرضا کوچولو! من و مریمو با زهرا آشنا کرد.اما زیاد نتونستیم با هم حرف بزنیم.به خاطر همین فرداش که رفتیم تو کوچه دنبال زهرا هم رفتیم.زهرا باهامون تو کوچه نشسته بود.در واقع من و زهرا و مریم و آیلین و ریحانه و نگار.بر خلاف فکری که من و مریم راجع به زهرا کرده بودیم دختر لاف زن و پر دک و پز بود! به نظر من آدم باید خاکی باشه! درست مثل من و مریم! اول از همه خودشو شدیدا ضد پسرا معرفی کرد! کار من و مریم ساخته شد! البته گوشیم سایلنت بود! ولی بعدش با خنده گفت:. اگه خونواد...

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/9008.aspx

فردای اون روز بازم من و مریم رفتیم دم در.وقتی علیرضا(طبق معمول! داشت از تو کوچه رد می شد مریم بهش گفت:. لحجه ی شیرازی هارو که خودتون خوب می شناسید! تو دیشب مست کرده بودی؟ من اگه مست می کردم که بابام از خونه بیرونم می کرد! مریمم فهمید که دیشب اشتباه کرده و اون بیچاره اصلا مست نکرده بود! به دوستات بگو برن اونورتر! برو بهت می گم! بعدش مجید رفت بازیشو ادامه داد! یه ساعت بعد که نصف بیشتر دوستاش رفتند با اون چندتای باقی مونده نشستند اختلات کنند! به این دوستات یه چیزی بگوااااااااااا! چرا مگه چی شده؟ بعدش هرچی ز...

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - یه روز از روزای خوب خدا

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-6.aspx

یه روز از روزای خوب خدا. پسره یه لبخند بهش زد و رفت.مریم دوباره سرش داد کشید:. پسره بدون هیچ اعتنایی به حرف مریم راهشو کشید و رفت.مریمم بلند شد تا کاریو کنه که همیشه با اونایی که شماره می دن می کنه! اما متاسفانه این دفعه نتونست! هرکی به مریم شماره بده(هرکی به جز علیرضا)مریم شمارشو جلو چشم خودش پاره می کرد. اما این دفعه نتونست جلوی چشم اون پسره پارش کنه.چون پسره زود رفت! اما قضیه که اینجا تموم نشد.تا فردا و پس فرداش ادامه داشت! فعلا بای بای نظر یادتون نره. به یاد چشمان تو. عشقباز ترین پسر دنیا.

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - تولــــــــــــــــــــــــــــد

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-5.aspx

امروز تولد یه نفره! دوست خوبم مریم جان! نوشته شده در شنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۰ساعت 15:27 توسط sahar. به یاد چشمان تو. عشقباز ترین پسر دنیا.

lo0o0o0vely.blogfa.com

Lo0O0oVE - روز دوم

http://www.lo0o0o0vely.blogfa.com/post-4.aspx

فردای اون روز قرار بود که من هرطور شده شماره علیرضا رو براش جور کنم.فقط برای اینکه مریمو آروم کنم این قولو بهش دادم.چون مریم میگفت:علیرضا تا حالا چند بار شمارشو جلوم گرفته بود.اما منه خر نگرفتم. نه بابا.هیچوقت فکرشو نمیکردم که یه روز تا این حد بهش علاقه مند بشم. من امروز شمارشو برات جور میکنم. تو کاری اینش نداشته باش. یه چیزی میگیا.میخوای بری جلوش وایسی بگی شمارتو بده؟ اینم حرفی بود.آخه من چه جوری شمارشو میتونستم جور کنم؟ اما بشنوید از همون پسر خوشتیپه:. امروز چه روز خوبی بود! بزرگ میشم یادم میره!