martomisha.blogfa.com

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - یه جورایی سلام

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-102.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. بازم حرفی نیست واسه گفتن! بازم کتابا رو الکی ورق زدن. بازم یه حرف مفت. بازم می گه نمی تونم بی تو باشم. چرا ما همش حس می کنیم تنهاییم؟ چرا تنهایی رو می خوایم یه جورایی اشتباه پر کنیم؟ اصلا چرا من دارم چرت و پرت می نویسم؟ نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ مهر۱۳۹۰ساعت ۹:۴۶ قبل از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟ کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است! از زمین آمده ام. وطنم اما جایی است دور از مرگ به دنبالش می گردم!

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - انتظار

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-97.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. چشمانت را می بندم ، خیره نگاهت می کنم میگویم : همه جوره زیبایی ، چشمانت را می گشایی ، مرواریدی در چشمانت خود نمایی می کند ، میخندم می گویم : چه مروارید های زیبایی ، مروارید سیاه نا یاب تربن ها در تو آشکار می شود. تو می خندی ، چمدانت را در دست می گیری ، می گویی : به امید دیدار. میگویم : به امید همیشه شاد بودنت! و تو باز می خندی ، دستانت را مگیرم ، بوسه ای بر آنها می زنم می گویم : چرا می روی؟ اشک در چشمانم حلقه می زند. از زمین آمده ام.

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - سلام

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-88.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. راستی همین الان اومدم خونه دام میمیرم از خستگی. نوشته شده در شنبه ۹ خرداد۱۳۸۸ساعت ۲۱:۱۰ بعد از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟ کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است! گفت : آمده ام از جایی که زندگی دارد در آن می میرد از آنجا که تابوت ها را روی سر می گذارند و می برند! از زمین آمده ام. وطنم اما جایی است دور از مرگ به دنبالش می گردم! گفتم : کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است؟ این ، بار ، اندوه است! حرف های یک .

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - انسانی به دروغگویی احمدی

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-91.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. انسانی به دروغگویی احمدی. مناظره ی دیشب را که باید همه گان دیده باشید، نکته ی جالب در مناظره ها این بود که همه ی رقبا به هم احترام می گذاشتند و دنبال رقابتی سالم برای رسیدن به پست رییس جمهوری بودند و تنها یک نفر با همه ی رقبا مشکل داشت و او کسی نبود جز دکتر محمود احمدی نژاد! نوشته شده در سه شنبه ۱۹ خرداد۱۳۸۸ساعت ۷:۵۵ قبل از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟ کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است! از زمین آمده ام.

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - پا برهنه میان و میرن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-87.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. پا برهنه میان و میرن! چرا تا بهشون عادت می کنی میرن، چرا فکر می کنن قلبت یه گذر گاهه که هر وقت خواستن ازش رد بشن،بیان و برن،یعنی نمی شد اونا هم مثل ما دخترا یه کم احساساتی باشند؟ دوستم به خاطر یکی از این پسرا اینقدر گریه کرد که تا دو روز بعد هنوز زیر چشاش گود افتاده بود وای خدا،همش شعار می دن ما دخترا هم که احمق تمام وجودمونو واسشون می ذاریم! کاش میشد او نا هم می فهمیدن ما رو واسه همه دخترا دعا می کنم یه کم مثل اونا بشن. حرف های یک .

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . -

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-100.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. این چند وقته این قدر دورو ورم شلوغ شده که دیگه جایی که یه روز آخرین جا واسه یه حرفایی که تو دلم سنگینی می کرد بود نمی تونستم اینجا بیام. امروز دوباره یه سری زدم اینجا. دوباره یه بقض گلومو گرفته. دوباره دوستت داشتم یبام اینجا حرفامو بنویسم. ولی حالا انگار چیزی نیست که بگم. دردو دل به من نیومده. نوشته شده در جمعه ۲۷ خرداد۱۳۹۰ساعت ۲۰:۲ بعد از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟ کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است!

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - فقط می دونم از ایران بدم میومد حالا دیگه حالم بهم می خوره

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-95.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. فقط می دونم از ایران بدم میومد حالا دیگه حالم بهم می خوره. آزادی برای ما چه معنای تلخی داشت ، تمام شدن تمام دلبستگی هایمان ، مردن هم آواهایمان ، شادی کوتاهی که آخرش با گریه و ناراحتی و یه اعصاب خراب تمام شد. اگه الان دارم اینو مینویسم به خاطره اینه که دیشب داشتم فیلم ها و عکس های توی گوشیمو می دیدم. یهو گریه ام گرفت. آخه به این می گن زندگی؟ هر بازی ای که میخوان در میارن و خیلی راحت مردم و بازیچه قرار میدن. گفتم :از کجا آمده ای؟

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . -

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-94.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. از اونجاییکه اکثر سایت ها ف ی ل ت ر شده یه ف یل ت ر ش ک ن براتون میذارم. یه گزینه ی دانلود داره که خیلی راحت می تونید اونو دانلود کنید. نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ خرداد۱۳۸۸ساعت ۱۱:۴۲ قبل از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟ کوله بارت را زمین بگذار راه سنگلاخ است! گفت : آمده ام از جایی که زندگی دارد در آن می میرد از آنجا که تابوت ها را روی سر می گذارند و می برند! از زمین آمده ام. گفت :بارم را گذاشتم و به راه افتادم!

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - سال نو . . .

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-99.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. سال نو . . . هرجند می دونم دیگه کسی از دوستای قدیمی ام اینجا سر نمی زنه ، وقتی تو این مدت آپ نکرده ام دیگه همه نا امید شدن از آپ کردن و یه جورایی قید این وبلاگ و زدن ولی بعد از یه ماه سال نو رو تبریک می گم و امیدوارم سال خوبی داشته باشید . 4 ام که تولدم بود تو فکر این افتادم که یه چیزی واسه تولد بنویسم و یه انتقادی از تبریک تولد کنم . ولی تولدم امسالم مبارک. نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین۱۳۹۰ساعت ۱۹:۳ بعد از ظهر توسط زهرا. حرف های یک .

zahra1367.blogfa.com

همچنان زندگی . . . - شاید نوعی دیگر از عزاداری!!!!

http://www.zahra1367.blogfa.com/post-85.aspx

همچنان زندگی . . . به امید روزهای سبز فریاد می زنم:خدایا آزادی می خواهم. شاید نوعی دیگر از عزاداری! اشک میریزن خودشون میزنن نقش بازی میکنند فکر می کنند خودشونو گول می زنند کسی نمی فهمه، یعنی خدا رو هم می تونند گول بزنند؟ چه کارا که نمی کنند ، واسه منافع خودشون با امامشون بازی می کنند. مردم ما چه بازیگرای خوبین! اگر همه شون مثل گل شیفته خانم چندتا فیلم خوب بازی می کرند هالیوود پر می شد از ایرانی ها! نوشته شده در چهارشنبه ۱۸ دی۱۳۸۷ساعت ۱۴:۲ بعد از ظهر توسط زهرا. گفتم :از کجا آمده ای؟ به کجا خواهی رفت؟