mersede4236.blogfa.com

imanrezaei.blogfa.com

stop اندوهی از روی متانت

http://www.imanrezaei.blogfa.com/post-1.aspx

Stop اندوهی از روی متانت. فصل چهارم ترانه ( برای من ). گل گلدان من تو شدی. باب دندان من تو شدی. تیر بر قلب رندگی من می زنی. آتشی به وسعت مرگ. بر زندگی من می زنی. از تعادلمان میزان می شدم. از لبخند تو گریزان می شدم /۷۸. اگه من نباشم کی دست رو شونه هات می زاره. اگه من نباشم کی خنده رو گونه هات می زاره. اگه من نباشم از کی بهونه می گیری. بهونه از من و از خونه می گیری. اگه من نباشم دیگه برای کی ناز می کنی. سفره دلتو پیش کی باز می کنی. اگه من نباشم کی اشکهاتو پاک می کنه. اون همه غم هاتو تو دلش خاک می کنه.

imanrezaei.blogfa.com

stop اندوهی از روی متانت

http://www.imanrezaei.blogfa.com/post-6.aspx

Stop اندوهی از روی متانت. تصویر روی جلد کتاب stop اندوهی از روی متانت. نوشته شده در شنبه دهم فروردین ۱۳۸۷ساعت 15:56 توسط ایمان رضایی. به نام یزدان پاک. این وبلاگ در بر گیرنده شعرهای اولین مجموعه شعر چاپ شده ام. با نام (stop اندوهی از روی متانت) می باشد. متولد 17 شهریور 1360. عضو انجمن شعر و ادب شهرستان آمل . عضو کارگاه آزاد شعر شهرستان آمل . رایس انجمن پزوهش های فرهنگی آمارد . رایس هیات موسسین انجمن دوستداران میراث فرهنگی شمال کشور . عضو انجمن اهل قلم ایران . عضو صندوق اعتباری حمایت از نویسندگان ایران.

imanrezaei.blogfa.com

stop اندوهی از روی متانت

http://www.imanrezaei.blogfa.com/post-7.aspx

Stop اندوهی از روی متانت. با سلام خدمت دوستان و شاعران ارجمند و گرامی به خاطر حجم بالای وبلاگ و سرعت پایین. اینترنت در ایران برای سهولت کار در قسمت آرشیو موضوعی وبلاگ روی موضوعات کلیک. کنید تا در وقت شما صرفه جویی شود . در ضمن صفحات ۱۶ - ۱۷ - ۱۸ - ۱۹ - ۲۰ - ۲۳ -. ۲۴ - ۲۵ - ۲۶ - ۲۸ - ۲۹ - ۳۰ - ۳۱ - ۳۲ - ۳۳ - ۳۶ - و صفحه ۸۳ سطر چهارم. کتاب توسط وزارت فرهنگ و ارشاد سانسور و حذف شده است که شما می توانید متن اصلی. را در این وبلاگ بخوانید . به امید اینکه . ایمان رضایی ( نژند محزون ). به نام یزدان پاک. نا گفته ...

starme28.blogfa.com

...صدای سنگین سکوت - بدون آوا و پگاه....؟روز اول مدرسه...؟

http://www.starme28.blogfa.com/post-16.aspx

بنام او که من به او محتاج و او به من مشتاق است. بدون آوا و پگاه؟ به نام اونیکه هرچی دارم از اون دارم! امروز بعد سه ماه از در مدرسه گذشتم و وارد کلاس شدم تمی دونم چرا بالاش نوشته بود اول دبیرستان! با خودم گفتم یعنی بزرگ شدم؟ مثل پارسال نبود کلاس گرم نبود شاید چون آوا نبوذ! دوست صمیمیم راستی چقدر دلم براش تنگ شده بود. دروغ چرا بچه های جدید زیاد به دلم نشستن یعنی در حد یه همکلاسی دوسشون داشت اما بیشتر دلم قد نمیداد. بچه های قدیمی هم.بازم دروغ چرا دلم آوا رو میخواست پگاه رو میخواست. اما من دلم آوا رو میخواست.

starme28.blogfa.com

...صدای سنگین سکوت - یلدا جان...

http://www.starme28.blogfa.com/post-21.aspx

بنام او که من به او محتاج و او به من مشتاق است. چشم هام رو میبندم،پاهام رو جمع میکنم و آروم سرم ر روش قرار میدم و با تمام وجوذم گوش به آهنگ میکنم. اونشب من کلی وقت داشتم.اونشب بلند ترین شب من بوذ.من میتونسم یه دقیقه بیشتر از روزای دیگه نفس بکشم. این برام خیلی قشنگه.اما یه چیزی بود من اونشب از هندونه و انار بی نصیب موندم شاید حالم خوب نبود شایدم روحم تنها بود هرچی بود خیلی بد بود. همه گفتیم خوردیم خندیدم.اما من دلم پیش خدا جونم بود. این روزا همدمم اونه. اگه نبود اگه بگن نیاشه نمیدونم چی میشه.

khodarashokr.blogfa.com

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن... - به سوی خدا فرار کنید

http://www.khodarashokr.blogfa.com/post-90.aspx

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن. بارها آمدی و من نبودم،دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی. به سوی خدا فرار کنید. میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود. همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد،. مادر شکایت او را به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت. پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،. وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد. و ف ر وا إلی الله م ن الله.

khodarashokr.blogfa.com

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن... - ازدست دادن یا به دست آوردن؟

http://www.khodarashokr.blogfa.com/post-99.aspx

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن. بارها آمدی و من نبودم،دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی. ازدست دادن یا به دست آوردن؟ جینی دختر کوچولوی زیبا و باهوش پنجسالهای بود که یک روز که همراه مادرش برای خرید به مغازه رفته بود، چشمش به یک گردنبند مرواید بدلی افتاد که قیمتش 10 دلار بود، چقدر دلش آن گردنبند را میخواست پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که آن گردنبند را برایش بخرد. این گردنبند قشنگیه، اما قیمتش زیاده، بهت میگم که چه کاری میشه کرد! من این گردنبند رو برات میخرم اما شرط داره:. اما میت...

khodarashokr.blogfa.com

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن... - نا امیدی...

http://www.khodarashokr.blogfa.com/post-97.aspx

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن. بارها آمدی و من نبودم،دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی. خواندن این مطلب برای انها که احساس ناامیدی میکنند توصیه میشود. من تو را کی گفتم ای یار عزیز. کاین گره بگشای و گندم را بریز. آن گره را چون نیارستی گشود. این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود. حق با صدای توست.

khodarashokr.blogfa.com

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن... - خدایا با توام !!!

http://www.khodarashokr.blogfa.com/post-91.aspx

خدایا چقدر سخت است بی تو بودن. بارها آمدی و من نبودم،دست تو را وقتی از پرتگاه می افتادم دیدم که مرا گرفتی. حرفهای زیادی واسه گفتن دارم. حرفهایی که مدتهاس اینجا! روی دلم تلنبار شده بود و من جرات گفتنش رو نداشتم. روزهای زیادی تو در حال آزمودن من بودی و من کم آوردم. بی قراری کردم ، سرت داد کشیدم و هیچ صبری به خرج ندادم. . اما این تو بودی که همیشه صبور و مهربون کمکم کردی. خدایا! منو ببخش . قبول دارم که گاهی وقتا با شیطان گندم درو کردم و واسش سیب پوست کندم. اما! باز هم شکر که هیچ وقت باهاش دست رفاقت ندادم!