mir-sadegh.blogfa.com

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت - تاجی بر سر

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-6.aspx

هنگامی که چادر را انتخاب کردم،به واسطه ی دین تقلیدی ام بود.ناراضی نیستم.شاید اگر آن هنگام بر سرم. نمی کردم،دیگر فرصتی نبود که امروز با جانم بخواهم. تقلید زمینی است نا هموار که باید با پله ی شک از آن به ایمان رسید. از این شک مقدس نبایدهراسید .و در جستجوی حقیقت از این معبر نیز باید گذشت. گهگاهی چادری هایی می بینم که دروغ می گویند.طهمت می زنند.غیبت می کنند.دل می شکانند،. خود را دلداری می دهم که شاید می دانند که چه کارهایی می کنند ولی قسمت دیگری از قلبم که به عقل متصل. چیز زیادی نمیخوام بگم.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت -

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-14.aspx

آدمای خاکی مثل زمین استهلاک ناپذیرند. رفاقت با آنها گرچه با ارزشترین دارایی نامشهود ترازنامه هم هست. ولی ثبتشان نمیکنند به. خاطر عدم تطابق با استانداردهای حسابدا. به خاطر اینکه در ترازنامه قلبم به گونه ای ثبت شدند که هیچ پایان. دوره ای مجبور به بستن حساب آن نمیکند. منابع انسانی بزرگترین دارایی است. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۱۲ساعت 19:23 توسط فاطمه. چیز زیادی نمیخوام بگم. این وبلاگو تقدیم کسی میکنم که همه وجودمه . فقط میخوام بگم که (ح)خیلیی دوست دارم*.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت - یه نفر داره میاد...........

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-8.aspx

یه نفر داره میاد. آدما آدما یه نفر داره میاد. یه نفر که مهربونه از تبار لاله هاست. ارمغان واسه ما داره سیب سرخ عشق. نام اون نام اون رهرو راه خداست. فصل دلتنگی تمومه دیگه دلتنگی بسه. غمگسار غمگساران داره از راه می رسه. آدما آدما فصل هم عهدی میاد. عاقبت عاقبت آقامون مهدی میاد. ای همیشه منتظر ها قاصد شهرمون میاد. همونی که بهر دلها عشق و یکرنگی می خواد. ما طلسم غصه هامون می شکنه با اون صداش. اون نجیب و عاشقونه ست تموم شعر و قصه هاش. وقتی اون باشه دلامون بروی غم وا نمی شه. دیگه حتی یه دریچه بسوی غم وا نمیشه.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت -

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-25.aspx

در دنیای من مردمان با نفرت بیشتری به صحنه بوسیدن دونفر نسبت به صحنه اعدام نگاه میکنند زیستن با این مردمان برایم دردناک است. قرارم باش و یارم باش . جهان تاریکی محض است! نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۱/۰۱/۲۰ساعت 10:34 توسط فاطمه. چیز زیادی نمیخوام بگم. این وبلاگو تقدیم کسی میکنم که همه وجودمه . فقط میخوام بگم که (ح)خیلیی دوست دارم*.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت - دیدار باخدا

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-13.aspx

روزی روزگاری زنی در کلبه ای کوچک زندگی میکرد این زن همیشه با خداوند صحبت. میکردوبااوبه راز و نیاز میپرداخت روزی خداوند پس از سالهابا زن صحبت کرد و به زن. قول دادکه آن روز به دیدار اوبیاید زن از شادمانی فریاد کشیدکلبه اش را اماده کرد و خود را. آراستو در انتظار آمدن خداوند نشستچند ساعت بعد در کلبه او به صدا در آمد.زن با شادمانی. به استقبال رفت اما به جز گدایی مفلوک که با لباسهای مندرس و پاره اش پشت در ایستاده. بودکسی آنجا نبود.زن نگاه غضب الود به مرد گدا انداخت و با عصبانیت در را به روی او. فقط میخوام بگم ...

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت -

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-22.aspx

پيش از اينها فکر مي کردم که خدا. خانه اي دارد کنار ابرها. مثل قصر پادشاه قصه ها. خشتي از الماس خشتي از طلا. پايه هاي برجش از عاج و بلور. بر سر تختي نشسته با غرور. ماه برف کوچمي از تاج او. هر ستاره، پولکي از تاج او. اطلس پيراهن او، آسمان. نقش روي دامن او، کهکشان. رعدو برق شب، طنين خنده اش. سيل و طوقان، نعره توفنده اش. دکمه ي پيراهن او، آفتاب. برق تيغ خنجر او مهتاب. هيچ کس از جاي او آگاه نيست. هيچ کس را در حضورش راه نيست. بيش از اينها خاطرم دلگير بود. از خدا در ذهنم اين تصوير بود. آن خدا بي رحم بود و خشمگين.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت -

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-24.aspx

خدایا شکرت بابت همه چی که بهم دادی. گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من. گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من. گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من. گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من. گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من. گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من. نوشته شده در دوشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۰۱ساعت 13:43 توسط فاطمه. چیز زیادی نمیخوام بگم. این وبلاگو تقدیم کسی میکنم که همه وجودمه . فقط میخوام بگم که (ح)خیلیی دوست دارم*.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت -

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-11.aspx

گفتم شاید ندیدنت از خاطرم دورت کنه. دیدم ندیدنت فقط میتونه کورم. گفتم صداتو نشنوم شاید از یادم بری. دیدم تو گوشام جز. صدات نیستش صدای دیگری. ندیدن و نشنیدنت عشقتواز دلم نبرد. فقط دونستم بی تو دل پر پر شدو گم شدو مرد. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۰/۰۹/۲۲ساعت 10:46 توسط فاطمه. چیز زیادی نمیخوام بگم. این وبلاگو تقدیم کسی میکنم که همه وجودمه . فقط میخوام بگم که (ح)خیلیی دوست دارم*.

ghesaye-refaghat.blogfa.com

اتل متل رفاقت - ایمیلی از طرف خدا

http://www.ghesaye-refaghat.blogfa.com/post-21.aspx

ایمیلی از طرف خدا. امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم و امیدوار بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی. متوجه شدم قبل از ناهار هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.