mohamadghadimi.blogfa.com

pirahan-e-usef.persianblog.ir

به همونی که خدا یه روز گمش کرد - یوسف

http://pirahan-e-usef.persianblog.ir/post/42

به همونی که خدا یه روز گمش کرد. نویسنده : یوسف موسوی. ساعت ۱:۳٩ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۱٦ تیر ۱۳٩۳. روی سفره ی نارنجی آفتاب پاییز. نه از سرما خبری باشه نه از گرما. من باشم و تو باشی و آسمان. با آبی ترین چارقدش. رو به روی هم نشسته باشیم. راستی چی میشه که این گونه مواقع دیگه از سوزش چشم خبری نیست! آخه هروقت که به چشم های تو زل می زنم دیگه پلک نمی زنم! تو اصلا پلک نمی زنی! و باز هم پلک نمی زنی. ولی یه چیزی توی چشمت به سمت من یه نوع حرکت دورانی داره. خودم به یه نتیجه ای رسیدم. وقتی که به چشمت خیره می شم. به همونی ک...

pirahan-e-usef.persianblog.ir

یوسف

http://pirahan-e-usef.persianblog.ir/1390/9

نویسنده : یوسف موسوی. ساعت ۳:٥٢ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٦ آذر ۱۳٩٠. به آن که می فکرد از همه بزرگ تر است. به آن که خود کم بینیش چشم و دست ببست. به آن که واقعا از هم/همه بزرگ تر است. و آن که واقعا از هم همه در اوج نشست. به من به تو به شما به تمام غربتیان. به هر که خوش حال است و نخورده شد بد مست. بگو قرار همانی که بود پابرجاست. طلوع کن و غروب.لحظه ای است بی پیوست. بگو توان به زمان می رسان که بد تنگ است. بگو زمان به توان؟ نه نمی رسد به الست. بگو به بازی من بهترم تمامش کن. بگو به جرم انانیتت کمر بگسست. جنود عقل و جهل.

pirahan-e-usef.persianblog.ir

یوسف

http://pirahan-e-usef.persianblog.ir/1391/11

نویسنده : یوسف موسوی. ساعت ٦:٥٥ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۱٦ بهمن ۱۳٩۱. غیبتم را در سالی که در گذر است بگذرید. نه با سر.با دل/جرأت. نه با سر.با دل/جرأت! کنار حادثه ی شب کنار خالی تو. کنار خاطر پاک هنوز عالی تو. کنار مست کشیدن به عشق دست از دست. هنوز زندان فصلی است در حوالی تو. هنوز در جریان است بوسه و کف دست. هنوز قاتل خوبی است بی خیالی تو. هنوز گریه ی من روی گونه ات خیس است. هنوز عصیان دارد میان آلی تو. هنوز طعم گس پلک هات شیرین است. هنوز مسئله ها هست در چگالی تو. هنوز شب هایم در کنار تو به کنار. جنود عقل و جهل.

pirahan-e-usef.persianblog.ir

پیراهن یوسف - یوسف

http://pirahan-e-usef.persianblog.ir/post/38

نویسنده : یوسف موسوی. ساعت ٥:٥٩ ‎ب.ظ روز شنبه ۱۳ اسفند ۱۳٩٠. تو سهم غایت خاموش من نمی دانی. و حجم پرتو نوری که عشق می داند. و قدرت نفسی را که باز/دم گردد. و هرم چشم کسی که به یوسفی ماند. خری که در چمن است و سگی که در سخن است. هزار بلبل دستان دست اهرمن است. کمانچه دست کثیف هزار دستان است. که مثل یوسف در چاه نعره می خواند. من از بدایت وحشیت سخت می ترسم. که گرگ از تو نمیرد و من به تو نرسم. که خون پیرهنم باز گردنت باشد. که مرگ یوسف را خسته باز گرداند. دلم گرفته تر از چشم های گریانت. پروفایل مدیر : یوسف موسوی.

pirahan-e-usef.persianblog.ir

یوسف

http://pirahan-e-usef.persianblog.ir/1392/4

نویسنده : یوسف موسوی. ساعت ۳:۱٢ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۳۱ تیر ۱۳٩٢. نه محصول ایده آلیسم مطلق است. نه محصول رئال مطلق. کار مشترک ادبی مستلزم حیات اندیشه و دوگانگی حواس پنجگانه است. انسانی لازم است در یک تقابل پارادوکسیکال با خودش. وجودی مبتنی بر تفلسف پویا روبه روی عدمی نسیان مآب. که ببیند و زنده را از مرده تمیز تنفس کند. که بشنود صدای حیات را از زیر انبان خاک مرده گی. به استشمام رایحه ی بازدمی عاشقانه. و لمس دلی آکنده از سینه ی شرحه شرحه. و چشیدن طعم گس مکیدن مخرج کلمات. شهلا خرم پور.یوسف موسوی. کشیدم تو ر ا.

kejar.blogfa.com

کِجار

http://www.kejar.blogfa.com/post-23.aspx

پا بگذار بر پلكهايم، شايد در اين سالهاي قحطي احساس ، بارور شوند ابرهاي خيالم. تنهای تنها در کویر سوزان نا امیدی. هم اغوش بوته های خار جفا. وقتی که از لابلای بوته های خار می گذرد. و صدایم را در خود محو می کند. شاید راحت بتوان پیغام مهر و دوستی را همراه باد برایت فرستاد. به شرط اینکه این پیغام آور سرگردان. از محله تو عبور کند. و گلهای سرخ سد راهش باشند. شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ] [ 12:20 ] [ محمدی ] . زندگی چقدر کوتاست وقتی پلک می گشایی و می خواهی به دور دستهای روشن فردا قدم بزنی ناگهان شب می شود.

aryairani.blogfa.com

همـــــــــــزاد بارانـــــــــــــم - دست و دلم تا انتها با توست برگرد

http://www.aryairani.blogfa.com/post-66.aspx

وبلاگ شعر سعید مبل غ ناصری. سعید مبل غ ناصری. کلیه مطالب در وبلاگ به قلم اینجانب می باشد و در سایتهای رسمی و انجمن های ادبی به ثبت رسيده است . هرگونه كپي برداري بدون اجازه و ذكر منبع ممنوع مي باشد. بیجارسر (شعر گیلکی سعید مبل غ ناصری). شعر نو (سعید مبل غ ناصری). شعر آنات (سعيد مبل غ ناصري). آوای دل(سعید مبل غ ناصری). شعر ناب(سعید مبل غ ناصری). بي تا عرب زاده(حرف دل). مرضیه علوی نژاد (شوکران و شکر). محمدرضا لطفی(دستم را بگیر پایم را رهاکن). مهناز چالاكي(در فضاي باكره شب). كوروش پدر بزرگ ايران زمين.

kejar.blogfa.com

کِجار

http://www.kejar.blogfa.com/post-25.aspx

پا بگذار بر پلكهايم، شايد در اين سالهاي قحطي احساس ، بارور شوند ابرهاي خيالم. اوان دولت ورد است وآفتاب ذلیل عطریست جانفزا و هواییست بی بدیل. ز بوی رایحه آواز خوان بلبلها ز شبنم سحری تر شدست گلبنها. زمین ز سبزه ملی گشته لؤلؤی مرجان فتاده از صدفش چون بلوری الوان. به کوه و دشت و بیابان ز قدر ماه بهار زلال چشمه برون آمده ست چند هزار. صدای سیل درآمیخته با صدای نسیم چو عاشقی که بگرید برای یار قسیم. گله گله ز بیابان ستور می آید صدای هی هی چوپان ز دور می آید. گر کس بپرسدت که نه اینها عجائبیست؟ سایت شعر نو (سروده...

kejar.blogfa.com

کِجار

http://www.kejar.blogfa.com/post-27.aspx

پا بگذار بر پلكهايم، شايد در اين سالهاي قحطي احساس ، بارور شوند ابرهاي خيالم. باران ببار بر سر این مردم غیور. تا گرد کهنه رود از چهره های حزین. تا بشکفد این غنچه های نیم باز و خشک. بر سر این پهن دشت خشک. تا بذر خفته شکوفا شود به شوق. رنگین شود به لاله و سنبل بسیط دشت. بر خس و خاشاک و خار و گل. همسان و بی قرار. تا بوی آشنای تو و خاک. پیچد به کوه و دشت. آرامش خیال کوچ کرده از سالهای دور. موضوعات مرتبط: شعر نو. چهارشنبه هفتم تیر ۱۳۹۱ ] [ 23:23 ] [ محمدی ] . این چیزی نیست که باید می بود. نوشته هایی برای خودم.

kejar.blogfa.com

کِجار

http://www.kejar.blogfa.com/post-26.aspx

پا بگذار بر پلكهايم، شايد در اين سالهاي قحطي احساس ، بارور شوند ابرهاي خيالم. هر روز صبح شقایق پیر مزرعه. انتظارم را می کشد. تا به نجوا در گوشم فاش کند. راز سرخ کفشدوزکهای قاتل را. و تاراج قوت مزرعه. به دست روباه پیر. هنگامی که ما و ماه. خواب مترسک و کلاغ می دیدیم. او نمی داند که قانون آکل و ماکول. سالهاست بر پیشانی طبیعت می درخشد. موضوعات مرتبط: شعر نو. جمعه پنجم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 22:12 ] [ محمدی ] . زندگی چقدر کوتاست وقتی پلک می گشایی و می خواهی به دور دستهای روشن فردا قدم بزنی ناگهان شب می شود.