mohammad-m-g-a.blogfa.com

baroon63.blogfa.com

نم نم بارون - من و از طلوع عاشقانه کم کن..

http://www.baroon63.blogfa.com/post-247.aspx

چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت. من و از طلوع عاشقانه کم کن. من و از طلوع عاشقانه کم کن. از رو دوش دیوار ، آینه هارو جم کن. خاطراتم ، عشقم ، قلب من تاریکه. واسه با هم بودن جاده ها باریکه. عکسمو می بوسی ، صورتم پوسیده. قاب من اشکات و روی کاغذ دیده . امشب و باور کن از نگاهت دورم. تا نفس ها زنده ن بخدا مجبورم. وقت مرگم شاید جای تو خالی شه. حال من درگیر حس بی حالی شه! اشک تو میریزه چشمم و میبندم. با دلم میسوزم با نگام میخندم. كاش روزي حقيقت مي شدند. تنگناي سينه ها دشت محبت. سادگي مهر و وفا. هفته او ل ا...

baroon63.blogfa.com

نم نم بارون - آرامش در کنار تو

http://www.baroon63.blogfa.com/post-244.aspx

چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت. آرامش در کنار تو. آرامش در کنار تو. به همه ی چیزهای خوب دنیا می ارزد. حتی به بارانی که تمام زندگی من است. باران را هم نمی خواهم. اما هیف نیستی . گاهی می شه بهانه هایی پیدا کرد برای دلتنگی.بداخلاقی و گریه. تو ببخش و صبور باش. امشب میخوام از نم چشمهایم بنویسم ، از خزان قلبم ،. از دل شکسته ام. می خواهم عاشقانه بنویسم ، نه از عشق،. از تو که هر گز ما نشدیم. بی تو که اشک را نگین چشم هایم کردی. این اشک ها بغض نشکفته . گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟ شکنجه قشنگی است نه؟

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم - جاده بی انتها...

http://www.paeez11.blogfa.com/post-25.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. همین طور راه می رفت.قدم از قدم بر می داشت. به صدای قدم های آهسته. آهسته اش در آن سکوت گوش سپرده بود. می رفت و می رفت. از روی یک. از روی یک نوار که قطع و وصل می شد. نمی دانست کجاست. به آسمان چشم دوخت. خورشید در گوشه ی آن بود.به اطرافش نگاهی. انداخت. کوه ها او را در میان گرفته بودند. دوباره راه افتاد. هرچه می رفت به انتها نمی رسید. صدایی شنید. زمین زیر. نمی رسید. او در کجا بود.

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم

http://www.paeez11.blogfa.com/8505.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. آمد اما در نگاهش آن همه رویا نبود. چشم خوابش چون گذشته عرصه دریا نبود. قصه ها می گفت هرچند از دلم دلگیر بود. یک دو بوسه خواستم اما دلش با ما نبود. خواهشش کردم که امشب را بمان در خانه ام. گفتم اما چون گذشته عاشق وبرنا نبود. در میان تیرگی از کلبه من دور شد. رفت جانم با دلش هر چند بی پروا نبود. روزگاری یاد دارم دلبری جانانه بود. جان ربود از جان من اکنون که او اینجا نبود. تو را دوست دارم. از خیاب...

baroon63.blogfa.com

نم نم بارون

http://www.baroon63.blogfa.com/88024.aspx

چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت. آرامش در کنار تو. آرامش در کنار تو. به همه ی چیزهای خوب دنیا می ارزد. حتی به بارانی که تمام زندگی من است. باران را هم نمی خواهم. اما هیف نیستی . گاهی می شه بهانه هایی پیدا کرد برای دلتنگی.بداخلاقی و گریه. تو ببخش و صبور باش. امشب میخوام از نم چشمهایم بنویسم ، از خزان قلبم ،. از دل شکسته ام. می خواهم عاشقانه بنویسم ، نه از عشق،. از تو که هر گز ما نشدیم. بی تو که اشک را نگین چشم هایم کردی. این اشک ها بغض نشکفته . گریه بر درد فراوان نکنم پس چه کنم؟ شکنجه قشنگی است نه؟

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم

http://www.paeez11.blogfa.com/8507.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. تورا با اشک خون از دیده بیرون راندم آخر هم. که تا در جام قلب دیگری ریزی شراب آرزوها را. به زلف دیگری آویزی آن گل های صحرا را. بگو با من مگو دیگر مگو از هستی و مستی. من آن خودرو گیاه وحشی صحرای اندوهم. که گل های نگاه و خنده هایم رنگ غم دارد. مرا از سینه بیرون کن. ببر از خاطر آشفته نامم را. بزن بر سنگ جامم را. مرا بشکن مرا بشکن. تو سر تا پا وفا بودی. تو بادرد آشنا بودی. ولی ای نازنین من. نوشته ...

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم - ناگهان زود دیر می شود...

http://www.paeez11.blogfa.com/post-35.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. ناگهان زود دیر می شود. خدایی که من ازش حرف می زنمهمون مهربونیه که بی منت می ده. وقتی التماسش می کنم. لذت می برم و آروم می شم.نگفته می دونه چی می خواییم اما دوست داره با صدای خودمون. بشنوه دوست داره نازشو بکشیم . دوست داره به یادش باشیم .لذت عجیبی داره وقتی بهش. التماس می کنی و جواب می گیری . اگه یه ذره بیشتر از بقیه اذیتت می کنه حتما" بیشتر. گریه کن گریه و التماس .باهاش حزف بزن قسمش بده&#...

baroon63.blogfa.com

نم نم بارون - هیچ وقت نمیخواستم تو وبلاگم چیزی از خودم بنویسم

http://www.baroon63.blogfa.com/post-243.aspx

چتر ها را باید بست زیر باران باید رفت. هیچ وقت نمیخواستم تو وبلاگم چیزی از خودم بنویسم. هیچ وقت نمیخواستم تو وبلاگم چیزی از خودم بنویسم. ولی الان دلم خیلی گرفته. نمیدونم چی کار کنم،آخه حرفی هم ندارم بزنم. یعنی دارما ولی مثل همیشه نمیتونم بگم. شاید حرفام اصلا گفتنی نباشه. یادم نمیاد که تا حالا با کسی درد دل کرده باشم خیلی اخلاق بدی دارم. هم خودمو اذیت میکنم هم دیگرانو. ولی خوب به قول دکتر شریعتی:. با دردها و زشتی ها و ناکامی ها آسوده تر میتوان. بی همدرد،بی غمگسار،بی دوست.این خود یک نوع نواختن دوست است.

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم - مسافر

http://www.paeez11.blogfa.com/post-32.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. دلم می خواهد بر بال های باد نشینم و آن چه را که پروردگار جهان پدید آورده. زیر پا گذارم تا مگر روزی به پایان این دریای بی کران رسم و بدان سرزمین. که خداوند سرحد جهان خلقتش قرار داده است فرود آیم. از هم اکنون در این سفر دور و دراز ستارگان را با درخشندگی جاودانی خود می. بینم که راه هزاران ساله را در دل افلاک می پیمایند تا به سر منزل غایی سفر. روم که دیگر ستارگان فلک را در آن راهی نیست. تنها ترین...

paeez11.blogfa.com

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم -

http://www.paeez11.blogfa.com/post-26.aspx

دراین مزرعه پاک به جزعشق دگر بذر نکاریم. در این خاک دراین خاک دراین مزرعه پاک به جز مهر به جز عشق دگر بذر نکاریم. بی آنکه در رکود نشستن باشم. همیشه در حرکت هستم. ومی درخشی از بدر. و می رسی از کعبه. وکوفه همین تهران است. که بار اول می آیی. وذوالفقار را باز می کنی. وظلم را می بندی. ای عدل وعده داده شده. خطی از انتظار تو را دارد. ظهور کن که منتظرت هستم. ظهور کن که منتظرت هستم. شعری از شاعر گرانقدر " طاهره صفار زاده ". نوشته شده در جمعه هفدهم شهریور ۱۳۸۵ساعت 16:19 توسط سارا. زیر باران باید رفت.(شهرزادی).