mosaferebarani.blogfa.com

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - باران را دوست دارم چون.......

http://redrain.blogfa.com/post-52.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. باران را دوست دارم چون. باران را دوست دارم چون تنهايم ميكند. باران را دوست دارم که. صدایش همچون مهربانی آسمان است بر شانه های خسته ام. خسته از بی خدایی و تنهایی. خسته از این تن که شوق و شور محبت را گم کرده است. باران را دوست دارم که سرم را بر. روی زمین خم می کند و شرمگین ترم می سازد تا از کوله بار گناهانم نظر به آسمان. نیافکنم.باران را دوست دارم که احساس کودکیهایم را زنده می کند. نم نم آن همه چیز. را خیس می کند زمین را خیس. می کند. درختها. و شنيدنش...

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - بریدم دیگه

http://redrain.blogfa.com/post-42.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. آزارم مي دهي . به عمد . اما من آنقدر خسته ام , آنقدر شکسته ام که هيچ نمي گويم . نه گله اي نه شکوه اي حتي ديگر رنجيدن هم از يادم رفته است. ديگر چيزي براي دلبستن نمانده است . انتظار بي مفهوم است . نه کينه اي . نه بغضي . نه فريادي . فقط صداي چلک چلک باران اين منم که. روي وسعت دل زمين مي گريم . باورم نمي شود. ديگر حتي خوابت را هم نمي بينم. مي ترسم. مي ترسم عادت کنم به درد نبودنت! نوشته شده در پنجشنبه سوم آبان ۱۳۸۶ساعت ۱۰:۵ قبل از ظهر توسط امير باران.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - نقطه شروع.....

http://redrain.blogfa.com/post-46.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. زندگي ام از نقطه اي آغاز شد. كه دوگانگي را حراج مي كردند. همزمان آتشي سرد و مجهول هويتم را. و من هيجان زده شروع كردم! از ترديد زندگي را . نوشته شده در پنجشنبه سوم آبان ۱۳۸۶ساعت ۱۱:۶ قبل از ظهر توسط امير باران. من جانم را میدهم تا تو حرفت را بزنی. به دلتنگیهایم دست نزن. هفته دوم مهر ۱۳۸۷. هفته او ل تیر ۱۳۸۷. هفته او ل خرداد ۱۳۸۷. هفته دوم فروردین ۱۳۸۷. هفته سوم آبان ۱۳۸۶. هفته او ل آبان ۱۳۸۶. هفته دوم مهر ۱۳۸۶. هفته سوم مرداد ۱۳۸۶.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - تامل

http://redrain.blogfa.com/post-39.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. آخر ساعت درس يك دانشجوي دوره دكتراي نروژي ، سوالي مطرح كرد: استاد،شما كه از جهان سوم مي آييد،جهان سوم كجاست؟ فقط چند دقيقه به آخر كلاس مانده بود.من در جواب مطلبي را في البداهه گفتم كه روز به روز بيشتر به آن اعتقاد پيدا مي كنم. به آن دانشجو گفتم: جهان سوم جايي است كه هر كس بخواهد مملكتش را آباد كند،خانه اش خراب مي شود و هر كس كه بخواهد خانه اش آباد باشد بايد در تخريب مملكتش بكوشد! من جانم را میدهم تا تو حرفت را بزنی. به دلتنگیهایم دست نزن.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - زیر باران باید رفت!!!!

http://redrain.blogfa.com/post-63.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. زیر باران باید رفت! روي آن شيشه تبدار تو را ها کردم اسم زيباي تو را با نفسم ، جاکردم ، شيشه بد جور دلش ابري باراني شد شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم با سر انگشت كشيدم به دلش عکس تورا. عکس زيباي تو را سير تما شا کردم. عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست عشق آن است که. یکی برای دیگری چتری شود و او هیچ وقت نداند که چرا خیس نشد. نوشته شده در جمعه هفتم تیر ۱۳۸۷ساعت ۱۳:۱۹ بعد از ظهر توسط امير باران. من جانم را میدهم تا تو حرفت را بزنی.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - هیچ میدونی خیلی تنهام؟؟؟؟

http://redrain.blogfa.com/post-67.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. هیچ میدونی خیلی تنهام؟ یه روز بهم گفت: میخوام باهات دوست باشم آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام. زدمو گفتم: آره میدونم. فكرخوبیه. من هم خیلی تنهام. یه روز دیگه بهم گفت: میخوام تا. ابدباهات بمونم آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام. لبخند زدم و گفتم: آره میدونم. فكر خوبیه. یه روز دیگه گفت: میخوام برم. جای دور، جایی كه هیچ مزاحمی. نباشه بعد كه همه. چیز روبراه شد تو. هم بیا. آخه میدونی؟ بهش لبخند زدم و گفتم: آره. من هم خیلی تنهام. من اینجا خیلی تنهام. بانک ...

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - سخن عشق.....

http://redrain.blogfa.com/post-62.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. باز با من سخن از عشق بگو. اي سراپا همه خوبي و صفا. من چو ماهي كه. ز دريا دور است. و شن گرم كنار ساحل. پيكرش را گور است. موج اميد و وفا مي خواهم. من تو را مي خواهم. من چو گل كه. با اشك شب و لبخند سحر محتاجست. به تو روشنگر جان محتاجم. به تو همچون خورشيد. و به هر قصه ي عشق كه بگويي با دل. نوشته شده در جمعه هفتم تیر ۱۳۸۷ساعت ۱۲:۴۸ بعد از ظهر توسط امير باران. من جانم را میدهم تا تو حرفت را بزنی. به دلتنگیهایم دست نزن. هفته دوم مهر ۱۳۸۷. هفته دوم مهر ۱۳۸۶.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - شقايق گل همیشه عاشق

http://redrain.blogfa.com/post-66.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. شقايق گل همیشه عاشق. شقايق گفت :با خنده نه بيمارم،. نه تبدارم اگر سرخم چنان آتش حديث ديگري دارم. گلي بودم به صحرايي نه با اين رنگ و زيبايي. نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شيدايي. يکي از روزهايي که زمين تبدار و سوزان بود. و صحرا در عطش مي سوخت تمام غنچه ها تشنه. ومن بي تاب و خشکيده تنم در آتشي مي سوخت. ز ره آمد يکي خسته به پايش خار بنشسته. و عشق از چهره اش پيداي پيدا بود. ز آنچه زير لب مي گفت :شنيدم سخت شيدا بود. شود مرهم براي دلبرش آندم شفا يابد.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - !!!چتر هارا باید بست

http://redrain.blogfa.com/post-47.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. چتر هارا باید بست. چتر هارا باید بست. زیر باران باید رفت. فکر را خاطره را زیر باران باید برد. با همه مردم شهر زیر باران باید رفت. دوست را زیر باران باید دید. عشق را زیر باران باید جست. زیر باران باید بازی کرد. زیر باران باید چیز نوشت حرف زد نیلوفر کاشت. زندگی تر شدن پی در پی. زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی "اکنون"است! نوشته شده در پنجشنبه سوم آبان ۱۳۸۶ساعت ۱۱:۶ قبل از ظهر توسط امير باران. من جانم را میدهم تا تو حرفت را بزنی. به دلتنگیهایم دست نزن.

redrain.blogfa.com

زیر باران باید رفت - باران ببار که .......

http://redrain.blogfa.com/post-61.aspx

زیر باران باید رفت. من را همان طور که دوست داری نگاه کن. باران ببار که . قطره دلش دريا میخواست. خيلی وقت بود كه به خدا گفته بود. رفت ، و هر بار چيزی از رنج و عشق و صبوری آموخت. تا روزی كه خدا گفت: امروز روز توست. روز دريا شدن. خدا قطره را به دريا رساند. قطره طعم. دريا را چشيد. طعم دريا شدن را. اما. روزی قطره به خدا گفت: از دريا بزرگتر، آری از دريا بزرگتر هم هست؟ قطره گفت: پس من آن را می خواهم. بزرگترين را. بی نهايت را. خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت: اينجا بی نهايت است. به دلتنگیهایم دست نزن.