nabzesokot132.blogfa.com
تنها من و سایه امتنها من و سایه ام - چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟
http://nabzesokot132.blogfa.com/
تنها من و سایه ام - چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟
http://nabzesokot132.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
18
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.984 sec
SCORE
6.2
تنها من و سایه ام | nabzesokot132.blogfa.com Reviews
https://nabzesokot132.blogfa.com
تنها من و سایه ام - چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟
تنها من و سایه ام
http://www.nabzesokot132.blogfa.com/posts
تنها من و سایه ام. یکشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۲. دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲. جمعه دوم فروردین ۱۳۹۲. جمعه دوم فروردین ۱۳۹۲. پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱. پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱. سه شنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۱. یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱. یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱. یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۱. یکشنبه هفدهم دی ۱۳۹۱. شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۱. سلام ای عزیزتر از جانم. دوشنبه ششم آذر ۱۳۹۱. شنبه چهارم آذر ۱۳۹۱. جمعه سوم آذر ۱۳۹۱. جمعه سوم آذر ۱۳۹۱. پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۱. پنجشنبه دوم آذر ۱۳۹۱. چهارشنبه یکم آذر ۱۳۹۱.
تنها من و سایه ام
http://www.nabzesokot132.blogfa.com/1391/10/4
تنها من و سایه ام. چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟ یک جایی میرسد که انسان دست به خودکشی میزند. نه اینکه تیغ بردارد و رگش را بزند.نه. قید احساسش را میزند. یکشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۱ ] [ 11:47 ] [ نفس ]. وای بالاخره امتحانام تموم شدو یه نفس راحت میکشم.مردم بخدا. تو این یکماه یه. روزی ۲سه ساعت خوابیدم سر جمع. چقدر لذت بخشه که بعد ۱ماه امتحان بیای پای نت بشینی. جالب تر از همه اینه که توی ایام امتحانا شبا که تا صبح بیدار بودم. در حسرت ربع ساعت خواب بودم بخدا.
تنها من و سایه ام - باران...
http://www.nabzesokot132.blogfa.com/post/44
تنها من و سایه ام. چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟ پارسال با او زیر باران راه میرفتم. امسال راه رفتن او را با دیگری در زیر باران اشکهایم دیدم. شاید باران پارسال اشک های کس دیگری بود! پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۱ ] [ 15:40 ] [ نفس ]. آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد,آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد. چه بگویم که چنان از او فروریخته ام,که فقط ریزش آوار مرا میفهمد. استفاده و کپی از تصاویر و مطالب این وبلاگ باذکر منبع بلا مانع است. رد پایی در سپیده دم(آجی سپیده).
تنها من و سایه ام - بی محلی
http://www.nabzesokot132.blogfa.com/post/49
تنها من و سایه ام. چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟ از کنارم رد شد. بی محلی اش آزارم نداد. امااذیت شدم وقتی که گفت:ندیدمت! دوشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۲ ] [ 18:5 ] [ نفس ]. آنکه ویران شده از یار مرا میفهمد,آنکه تنها شده بسیار مرا میفهمد. چه بگویم که چنان از او فروریخته ام,که فقط ریزش آوار مرا میفهمد. استفاده و کپی از تصاویر و مطالب این وبلاگ باذکر منبع بلا مانع است. رد پایی در سپیده دم(آجی سپیده). باران تا بی نهایت(غزل عزیزم). پشت دریاها شهری است(آقا محسن).
تنها من و سایه ام
http://www.nabzesokot132.blogfa.com/1392/02/2
تنها من و سایه ام. چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟ خدا:بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. خدا:بنده ی من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا خسته ام.برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. خدا:بنده ی من این سه رکعت را بخوان. بنده:خدایا سه رکعت زیاد است. خدا:بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا امروز خیلی خسته ام.آیا راه دیگری ندارد؟ خدا:بنده ی من قبل از خواب. وضو بگیر و رو ب آسمان کن و بگو یا الله. بنده:خدایا هوا سرد است! پشت دریاها...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9201.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. امروز وبلاگم 2 ساله شد. واي كه چقدر زود گذشت. انگار كه همين ديروز بود. واي چقدر زود دير شد. نوشته شده توسط انسان در ساعت 0:4 لینک. هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند ,. اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.). در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها. که فقط پاهایم را از من گرفت. در حالی که گویی ایستاده بودم ،. چه بسیار غصه ها. که فقط باعث سپیدی موهایم شد. در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،. کسی هست که اگر بخواهد می شود. به همین سادگی .
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9203.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد. یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. نوشته شده توسط انسان در ساعت 12:31 لینک. در هیاهوی زندگی دریافتم.
راه نزدیک - حکمت
http://www.rahenazdik.blogfa.com/post-75.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید. او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت: استاد! نوشته شده توسط انسان در ساعت 22:37 لینک. در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها.
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9306.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت.وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست! نوشته شده توسط انسان در ساعت 9:58 لینک. هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند ,. اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.). در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها.
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9207.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. یه پرنده تیر میخوره می افته زمین. تو اون سرما انرژیش رو از دست میده. بعد از مدتی یه گاوی از کنارش رد میشه و روش کثافت میریزه. اون پرنده توی کثافتا که میمونه گرمش میشه. شروع میکنه به بال زدن. یه شغال متوجه حرکاتش میشه و میاد از کثافت میکشتش بیرون و میخورتش. این داستان واقعی نیس. اما 3 تا درس داره. درس اول:کسی که تو رو میندازه تو کثافت،الزاما دشمن تو نیست. درس دوم:کسی که تو رو از کثافت درمیاره، الزاما دوست تو نیست. درس سوم:وقتی تو کثافتی زیاد دست و پا نزن، چون ممکنه به ضررت تموم بشه.
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9208.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. زنی شایعه ای رادرباره همسایه اش مدام تکرار کرد. در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند. شخصی که داستان درباره او بود، عمیقا آزرده و دلخور شد . بعد زنی که آن شایعه را پخش کرده بود، متوجه شد که کاملا اشتباه می کرده. او خیلی ناراحت شد و نزد خردمندی پیر رفت و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند. پیر خردمند گفت: به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش . سر راه که به خانه می آیی، پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز . زن اگرچه تعجب کرد ، آنچه را به او گفته بودند، انجام داد. پنجشن...
راه نزدیک - پادشاه و وزیر
http://www.rahenazdik.blogfa.com/post-73.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی می کرد که وزیری داشت.وزیر همواره می گفت: هر اتفاقی که رخ می دهد به صلاح ماست. روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست! نوشته شده توسط انسان در ساعت 9:58 لینک. هیچ کس نمی تواند به عقب برگردد و از نو شروع کند ,. اما همه می توانند از همین حالا شروع کنند و پایان تازه ای بسازند.). در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها.
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9302.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. روزی دو دوست در بیابانی راه می رفتند . ناگهان بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و کار به مشاجره کشید .یکی از آنها از سر خشم سیلی محکمی توی گوش دیگری زد . دوست سیلی خورده هم خون سرد روی شن های بیابان نوشت : امروز بهترین دوستم بر چهره ام سیلی زد . آن دو کنار یکدیگر به راه رفتن ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و استراحت کنند. ناگهان. نوشته شده توسط انسان در ساعت 18:38 لینک. نوشته شده توسط انسان در ساعت 22:53 لینک. در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها.
راه نزدیک
http://www.rahenazdik.blogfa.com/9311.aspx
برای تازه شدن دیر نیست. روزی استادی در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست استاد از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد. استاد با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید. او که از کار استاد عصبانی شده بود، با اعتراض گفت: استاد! نوشته شده توسط انسان در ساعت 22:37 لینک. در هیاهوی زندگی دریافتم. چه بسیار دویدن ها.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
18
بی تار و پود
بی تار و پود. سوسو میزند روشنای دلم در این شبهای تردیدها و اگرها. یقین می خواهم از تو ، شاهراه نور را. که پایان دل آشوبی ام شود و آغاز فصل بهار زندگی ام. جوانه های دلم بیقرار شکفتن اند. بر من بتاب ای نور. که سخت امید بستم به همانی که می دانی. نوشته شده در چهارشنبه ۱٩ خرداد ۱۳۸٩ساعت ۱٢:۱٠ ب.ظ توسط هیوا نظرات . کوه از خوابی سنگین پر بود. طنین گمشده ای به رگهایش وزید:. سوزش تلخی به تار و پودش ریخت. نگاهی در راه مانده بود. و صدایی در تنهایی می گریست. بهانه ی خوبی بود. برای فالی که به نامم شد. سال آخر سیم آخر.
عکس های طلوع خورشید
به پرشین بلاگ خوش آمدید. عکس های طلوع خورشید. به پرشین بلاگ خوش آمدید. نویسنده: پرشین بلاگ - سهشنبه ۱٥ امرداد ،۱۳٩٢. با سلام و احترام. پيوستن شما را به خانواده بزرگ وبلاگنويسان فارسي خوش آمد ميگوييم. شما ميتوانيد براي آشنايي بيشتر با خدمات سايت به آدرس هاي زير مراجعه كنيد:. Http:/ help.persianblog.ir. براي راهنمايي و آموزش. Http:/ news.persianblog.ir. اخبار سايت براي اطلاع از. Http:/ fans.persianblog.ir. براي همكاري داوطلبانه در وبلاگستان. و در صورت مشاهده تخلف با آدرس الكترونيكي. انجمن تفریحی و سرگرمی.
نبض صبح
یک نفر آمد که نور صبح مذاهب در وسط دگمه های پیرهنش بود. خواهم انداخت به آب. دور خواهم شد از این خاک غریب. که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق. قهرمانان را بیدار کند . ابزار هدایت به بالای صفحه. تاريخ : یکشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۴ نويسنده : حنانه سادات. گاهی خدا را صدا کن. بی آنکه چیزی بخواهی. بی آنکه گله ای کنی. بی آنکه بگویی چرا. کاش. اگر. بی آنکه تمام آنچه که نیست را به او نسبت دهی. بی آنکه حتی بخواهی توبه کنی. گاهی فقط خدا را صدا کن. او برای جنبیدن حروف نامش روی زبان تو. زندگیت را ، خودت می نوازی. زمزمهها ...
حس پنهان
درخانه ی وجودم میراثی جز. بالا رود، قلبم را تسخیرکند. و تنهاییم را به یغما ببرد. و اکنون با حضور تو. نوشته شده در جمعه هشتم فروردین 1393ساعت 1:12 بعد از ظهر توسط امیر حسین. نوشته شده در شنبه دوم آذر 1392ساعت 10:56 بعد از ظهر توسط امیر حسین. نوشته شده در پنجشنبه سی ام آبان 1392ساعت 1:51 بعد از ظهر توسط امیر حسین. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان 1392ساعت 2:39 بعد از ظهر توسط امیر حسین. نوشته شده در چهارشنبه بیست و نهم آبان 1392ساعت 1:59 بعد از ظهر توسط امیر حسین. تو خوابیدی و شب بی فروغ از خودنمایی.
رد پای سکوت
اگر دلت گرفت سکوت کن این روزها هیچ کس معنی دلتنگی را نمیفهمد. دوباره دل هوای با تو بودن کرده/. نوشته شده در ۱۳٩٤/۱/٢٢ساعت ۱:٤٠ ب.ظ توسط Parisa نظرات . که با این همه. با این همه امید قبولی. در امتحان ساده ی تو رد شدم. اصلا نه تو ، نه من! تقصیر هیچ کس نیست. از خوبی تو بود. نوشته شده در ۱۳٩٢/۱/٩ساعت ۳:٠۸ ب.ظ توسط Parisa نظرات . باشی یا نباشی دیگر فرقی نمی کند! وقتی تنهایم گذاشت و رفت. بهش گفتم خط زدن بر من، پایان من نیست، آغا بی لیاقتی توست ،. ذهن تو عبور کند ، ،. صحبت از فراموشی نیست، صحبت از لیاقت است،.
تنها من و سایه ام
تنها من و سایه ام. چگونه میتوان به زخم های پا گفت که تمام مسیر های طی شده اشتباه بوده است؟ خدا:بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است. خدا:بنده ی من دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا خسته ام.برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم. خدا:بنده ی من این سه رکعت را بخوان. بنده:خدایا سه رکعت زیاد است. خدا:بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان. بنده:خدایا امروز خیلی خسته ام.آیا راه دیگری ندارد؟ خدا:بنده ی من قبل از خواب. وضو بگیر و رو ب آسمان کن و بگو یا الله. بنده:خدایا هوا سرد است! بی آن که ب...
ܓܓخزعبلات یک دیوانه....ܓܓ
ܓܓخزعبلات یک دیوانه.ܓܓ. ﻣﻦ ﺻﺒﻮﺭﻡ ﺍﻣﺎ ﺁﻩ ، ﺍﻳﻦ ﺑﻐﺾ ﮔﺮﺍﻥ ﺻﺒﺮ ﭼﻪ می ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻴﺴﺖ؟ شب ، بوی تنهایی میدهد. شب ، برای من چشمان پر از خوابی را دارد که معصومانه بر روی کاغذ ها غلط میزنند،. و به دنبال واژه میگردند! واژه ای که به کمک آن شکنجه پنهان سکوتم را . . . راضی نیستم و به جد ناراحت میشم ،. کسی نوشته های خودمو بدون ذکر نام و ادرس وبلاگ" کپی" کنه. باقی متن در ادامه مطلب. نوشته شده در یکشنبه بیست و سوم شهریور ۱۳۹۳ساعت 15:58 توسط nafas. گاهی سکوت تمام حرفت میشود. تو چه میدانی از حال و روز کسی که. دلش را نمی لرزاند!
نبض سكوت
اين زخمه دست كيست كه بر تار ميزند؟ می ایستد مقابل دیواری آشنا. آنجا که آید از دل هر ذره بوی یار. در تنگنای سینه دل خسته می تپد. برو بجه هاى مطهرى. جاده ي غربت درد مرا مي فهمد. تاريخ دوشنبه 14 بهمن1392ساعت 0:15 نويسنده فاطمه ياس. خواست كه ساغر شكند! فرق پيمانه و پيمان ز كجا داند، مست. تاريخ دوشنبه 11 شهریور1392ساعت 17:48 نويسنده فاطمه ياس. آه، یک روز همین آه تو را میگیرد. گاه یک کوه به یک کاه به هم میریزد. تاريخ دوشنبه 17 تیر1392ساعت 23:28 نويسنده فاطمه ياس. السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده. از تنهایی معص...
نبض طبيعت
انجمن علمی فیزیک دانشگاه قم. سه شنبه بیست و چهارم آذر ۱۳۸۸. میخوام دوباره جون بگیریم. سلام به همه دوستای عزیز. انگار نبض طبیعت نبضشو از دست داده! هر کدوم از بچه ها به سمتی رفتن و یادمون رفت که نبض طبیعت همون دینای فیزکه که قسمتی از وجودمونه. یه زمانی توی دفتر انجمن خیلی خبرا بود همش رصد همش شادی . ولی هر کدوممون یه جایی افتادیم و نبضو رها کردیم ولی من دوباره اومدم تا جون بگیرم البته این جور که پیدا است بچه های قدیمی فرصت اپ کردن وبللاگو ندارن.من دارم دنبال دوستای جدید میگردم تا دوباره جون بگیریم . هرچه ت...
تبلیغ،آگهی،نیازمندی،خدمات،خدمات ساختمانی،ماشین آلات،کامپیوتر،لوازم خانگی،آموزش،صنعت،پزشکی،اینترنت،موبایل
ثبت نام و درج آگهی. امروز چهار شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۴. هتل و تالار پذیرایی. خدمات منزل و محل کار. صادرات و واردات و ترخیص. توزيع كالا (عمده فروشی ). نصب کالا و لوازم. دفاتر پستی و تیپاکس. باشگاه و خدمات ورزشي. باغبانی و فضای سبز. معماری و دکوراسیون داخلی. بازسازی و مقاوم سازی. خاکبرداری و گود برداری. استخر ، سونا و جکوزی. درب و پنجره و کرکره. اتومبیل - موتور- ماشین آلات. ماشین آلات سنگین راهسازی. اتوبوس و ميني بوس. خرید و فروش کامپیوتر. خرید و فروش لپ تاپ. ارتباطات ، موبایل و تلفن. دفاتر خدمات مخابراتي و پستی.
بـی تـو نـفـس کـشـیـدنـم مـمـکـن نـیـسـت
دریافت کد صفحه ورودی. بی تو نفس کشیدنم ممکن نیست. در کنار ساحلت من قایقی شکسته ام تو همان ساحل عشقی که بهت دلبسته ام - -. اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی. اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی. تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین. است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم. تو را به اندازه ی نفسم دوست دارم . یا نفسم را به اندازه ی تو! چون تو را دوست دارم نفس می کشم . یا نفس می کشم که تو را دوست بدارم! زندگیم تکرار دوست داشتن توست . یا تکرار دوست داشتن تو ، زندگیم! 3-حق و...