nagoftehayenagoftani.blogfa.com

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - دختر

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-2.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد. کاملا از او نا امید شده بود ، از کسی که آنقدر دوستش داشت و فکر می کرد. که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت. دختر را تنها گذاشت. از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود. همه به عیادتش آمده بودند غیر از پسر. چشمهایش همیشه به دری بود. که همه از آن وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود. که از ...

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - فرشته

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-6.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. فرشته تصميمش را گرفته بود.پيش خدا رفت و گفت: خدايا می خواهم زمين را از نزديک ببينم. اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمينی است. خداوند درخواست فرشته را پذيرفت. فرشته گفت تا بازگردم، بالهايم را اينجا می سپارم اين بالها در زمين چندان به کار من نمی آید. فرشته گفت: باز می گردم، حتما باز می گردم. اين قولی است که فرشته ای به خداوند. به ياد نمی آورد نه بالش را و نه قولش را. انگار ته ته خاطراتش ...

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - انتقام

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-7.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. من از محنت کده در گوشه ای در آسمان. من از باغ سیاهی بر زمینی آمدم. نمی دانم تو جایم می دهی؟ سلامم را تو پاسخ می دهی؟ مرا آیا شناسی تو عزیز گمشده؟ به یادم آوری تو در هزاران سال پیش؟ که من شاهی سپید و پاک دل بودم در این زیبا زمین. که من خوب و شهین و مهربان بودم ولی. نگاه تو مرا از این زمین تا مرگ برد. نگاه تو مرا در این زمین نابود کرد. نگاه تو مرا تا آسمان برد و رهایم کرد بعد. نگاهت ک شت و هرگز رو نکرد.

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - نگفته های نگفتنی

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-9.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. این وبلاگ منتقل شد به. نوشته شده در شنبه ۱۵ خرداد۱۳۸۹ساعت 12:30 PM. در آن زمان كه بي ستاره مانده ام. در آستان دشت شب زده در اين خزان بي بهانه مانده ام. كه در ميان اين سكوت آشكار شب، در عمق سالها. رها و بي ريا. برای گم شدن در اين زمانه خوانده ام. نگاه تو، نشان بي فروغ يك طلسم مرده است. كه قرنهاي بي نياز نام و ننگ را. سپيد روي از آستان خشم برده است. و من در اين ميان. فروغ يك نگاه صادقانه مانده ام.

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت

http://www.shabesokout.blogfa.com/8612.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. هرزه پوی و دله دو. شب درین دشت زمستان زده ی بی همه. می دوم ، برده ز هر باد گرو. چشمهایم چو دو کانون شرار. صف تاریکی شب را شکند. همه بی رحمی و فرمان فرار. گرگ هاری شده ام ، خون مرا ظلمت زهر. کرده چون شعله ی چشم تو سیاه. تو چه آسوده و بی باک خرامی به. آه ، می ترسم ، آه. آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت. که تو خود را نگری. مانده نومید ز هر گونه دفاع. زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی. پس ازین دره ی ژرف. نمی دو...

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - گمشده

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-1.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. بعد از آن ديوانگي ها اي دريغ. باورم نايد كه عاقل گشته ام. گوييا "او" مرده در من كانچنين. خسته و خاموش و باطل گشته ام. هر دم از آيينه مي پرسم ملول. چيستم ديگر،به چشمت چيستم؟ ليك در آيينه مي بينم كه واي. سايه ايي هم زانچه بودم نيستم. همچو آن رقاصه هندو به ناز. پاي مي كوبم ولي بر گور خويش. وه كه با صد حسرت اين ويرانه را. روشني بخشيده ام از نور خويش. ره نمي جويم به سوي شهرروز. بي گمان در قعر گوري خفته ام.

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت

http://www.shabesokout.blogfa.com/8903.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. این وبلاگ منتقل شد به. نوشته شده در شنبه ۱۵ خرداد۱۳۸۹ساعت 12:30 PM. در آن زمان كه بي ستاره مانده ام. در آستان دشت شب زده در اين خزان بي بهانه مانده ام. كه در ميان اين سكوت آشكار شب، در عمق سالها. رها و بي ريا. برای گم شدن در اين زمانه خوانده ام. نگاه تو، نشان بي فروغ يك طلسم مرده است. كه قرنهاي بي نياز نام و ننگ را. سپيد روي از آستان خشم برده است. و من در اين ميان. فروغ يك نگاه صادقانه مانده ام.

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت

http://www.shabesokout.blogfa.com/8609.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. فرشته تصميمش را گرفته بود.پيش خدا رفت و گفت: خدايا می خواهم زمين را از نزديک ببينم. اجازه می خواهم و مهلتی کوتاه. دلم بی تاب تجربه ای زمينی است. خداوند درخواست فرشته را پذيرفت. فرشته گفت تا بازگردم، بالهايم را اينجا می سپارم اين بالها در زمين چندان به کار من نمی آید. فرشته گفت: باز می گردم، حتما باز می گردم. اين قولی است که فرشته ای به خداوند. به ياد نمی آورد نه بالش را و نه قولش را. انگار ته ته خاطراتش ...

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت - آسمان

http://www.shabesokout.blogfa.com/post-5.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. سرمای درون و آرامشی عمیق. لحظه ای که جان ز جسم من بر می خیزد. و آن دم که من. پاکی خویشتنم را نوازش می کنم. و آن دم که. منی جز من ،تن خسته ام را رها نمی کند. روز ها قبل به آینه نگریسته بودم. جز رخ او هیچ ندیده بودم. چهره ای نا آشنا. که نمی دانم چگونه مهمان صورت من شده بود. و کجا بود منی که بودنش، بودنم بود؟ و من پشت کدامین بهار،خود را به فراموشی سپرده بودم؟ کدام گرما،التهاب عشق مرا دید و باز هم تابید؟

shabesokout.blogfa.com

شب سکوت

http://www.shabesokout.blogfa.com/8608.aspx

من نه عاشق بودم،و نه محتاج نگاهی که بلغزد برمن،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید. مثل جویباری آرام و صبور. بی توجه به تمنای نگاه من و تو. بی توجه به نگاه نگران دگران. بی امان می گذرند. گاه در نقطه ای از معبر خویش. نقطه ای کز فوران دل و آلام درون. سر به یک صخره فرو می کوبد. آهی از سینه فرا می خواند. اشکی از دیده فرو می ریزد. به طنین نفسش می شکند. و صدایی غمگین می گوید:. دیگر آن سلسله پا برجا نیست. پس از امروز دگر فردا نیست. نوری از روزنه پرده شب پیدا نیست. این سپیدی که تو نورش می خوانی.