namakdun.blogfa.com
فقط چند دقیقهفقط چند دقیقه - فقط داستانک...
http://namakdun.blogfa.com/
فقط چند دقیقه - فقط داستانک...
http://namakdun.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
5.6 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
54
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
5.621 sec
SCORE
6.2
فقط چند دقیقه | namakdun.blogfa.com Reviews
https://namakdun.blogfa.com
فقط چند دقیقه - فقط داستانک...
namakdun.blogfa.com
فقط چند دقیقه - بدون نام
http://namakdun.blogfa.com/post-50.aspx
دخترك داشت با يه تيكه چوب ماهي داخل حوض را اذيت مي كرد . از اين كار لذت مي برد. صداي زنگ در بلند شد، دويد در را باز كرد، سربازي با پاكتي بدست پشت در بود، خنده اي تحويل دخترك داد . نشست لپش رو گرفت و گفت:. ببينم خانوم كوچولو مامانت خونه اس؟ دخترك سري تكان دادو و فرياد كنان رفت سمت اتاق:. مامان بيا دوست دايي اومده. با شما كار داره. ". خانم همسر آقاي . به استحضار ميرساند جهت اجراي حكم نهايي دادگاه روز دوشنبه مورخ . ساعت 6 صبح در مكان ذكر شده حضور بهم رسانيد. موبايل دختر زنگ خورد:. يه عاشق. ". درد و دلهایی د...
فقط چند دقیقه - دنیای کودکی
http://namakdun.blogfa.com/post-53.aspx
پسرك با اينكه بيشتر از شش سال سن نداشت ولي اين چند روز بيشتر از يك آدم بزرگ درگيري فكري داشت. آنقدر كه ديگه مادرش هم از وجود مشكلي در او آگاه شده بود ولي به قدري خودش درگير مسايل خودش بود كه جايي براي حل مشكل پسرش برايش نمانده بود. پسرك مدام با خود حرف ميزد. تو تنهايي . تو كوچه. چند روز بعد در بين تيتر روزنامه ها اين جمله به چشم مي خورد. رياست يكي از شعب بانك . بعلت اختلاص شصت ميليارد تومان ، از كشور گريخت. نوشته شده در پانزدهم آبان ۱۳۸۵ساعت 14 توسط ح.عبدیزدان. هذیان نامه فرزاد خان*. شعر و ادب پارسي*.
فقط چند دقیقه -
http://namakdun.blogfa.com/post-52.aspx
ديگه جونم به لب رسيده بود. حكم تكليف شده بود . ازدواج براي بستن دهن اطرافيان،خاله ،عمه. دوستان و هزار تاي ديگه. نه براي ارضاي عواطف. نه براي پر كردن خلا زندگيم. ديگه حالم از خواستگاري به هم مي خورد. با يه مشت خاله زنك راه بيفتم. تو خونه طرف. سلام سلام من اومدم با تو ازدواج كنم. پدر دختر اجازه ميدين چند دقيقه اي با هم خصوصي صحبت كنيم. بعد هم پدر با ناز كردن پشت چشمش انگار كه مي خوام تو اتاق با دخترش چكار كنم بگه بفرماييد. اين بفرماييد از صد تا فحش خواهر و مادر برام گرونتر تموم ميشد. فكر مي كنم بعضي وقتها ...
فقط چند دقیقه - از ماست كه بر ماست...
http://namakdun.blogfa.com/post-66.aspx
از ماست كه بر ماست. ايستاد.چرا نيومد. موبايلش زنگ خورد. خواهرش بود كه با بغض بهش گفت:. داداش زود بيا خونه،نمي دونم چرا مامان قلبش گرفت ، بايد زود برسونيمش اورژانس، تو رو خدا زود باش. نوشته شده در بیست و چهارم آبان ۱۳۸۶ساعت 10 توسط ح.عبدیزدان. درد و دلهایی در قالب داستانک. که گوشه ای از زندگی من و توست. فقط همین. هذیان نامه فرزاد خان*. شعر و ادب پارسي*. مژگان بانو* (وبلاگي داستاني.نهايت زيبايي). شکوفا نامه امیر خان*. دنياي شگفت انگيز من*. از شير مرغ تا جون آدميزاد*.
فقط چند دقیقه - شايد فردايي ديگر...
http://namakdun.blogfa.com/post-49.aspx
نامه روي شيشه تلويزيون زده شده بود. از در كه اومد داخل، اونو ديد.قرار بود هر وقت بيخبر. خونه رو ترك ميكنن پيغام رو بذارن اونجا. فكر نمي كنم ديگه همديگه رو ببينيم. اينو گفتم كه دنبالمون نگردي. من و مامان رفتيم تا دنياي آزادمونو پيدا كنيم . باز هم از شما طلب بخشش مي كنيم. سعي كرد بغضش رو در گلو خفه كنه. شماره آژانس هواپيمايي رو گرفت و براي اولين پرواز به ايران يه بليط رزرو كرد. نوشته شده در شانزدهم مهر ۱۳۸۵ساعت 15 توسط ح.عبدیزدان. درد و دلهایی در قالب داستانک. که گوشه ای از زندگی من و توست. فقط همین.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
دوزخیان - پشت مرز خاطره ها - قسمت سوم
http://www.gavaznha.blogfa.com/post-84.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. پشت مرز خاطره ها - قسمت سوم. سكانس يازدهم-داخلي-كليساي قديمي خارجي -حياط كليسا- همان لحظه. نشان داده شود كه در سكوت و سكون است. صداي باز شدن دري چوبي به گوش ميرسد و داود به همراه صحرايي و دخترش وارد حياط كليسا ميشوند. داود به كنار پلهها رفته از همانجا صالح را صدا ميزند. صالح متعجب از اتاق خارج شده و روي ايوان ميايستد. داود از پلهها بالا ميآيد. داود : دوتا مشتري تازه آوردم. آذري فرستاده اونا رو. ميخوان برن اونطرف. صالح : ميبينم.اما ميدوني كه اين دو سه شب. داود : فقط چي؟
چاق سلامتی و اين حرفا!!!! - طلسم تنهايی
http://telesm_tanhayi.persianblog.ir/post/28
شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد .بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت ميکارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم. چاق سلامتی و اين حرفا! به نام او که هستی ام از وجود اوست و همه هستی از اوست. سلام سلام ۱۰۰تا ۲۰۰ تا ۳۰۰تا ۴۰۰تا ۵۰۰ تا شونصدتا. سلام به شما دوست جونای. کش رفته شده از بيانات يکی قابل توجه همون يکی آقا شرمنده رو که نيست که يه چی از سنگ پای قزوين اونورتره. گل و ناز و خوشگل خودم. عمو عمه خاله دايی پسر عمو پسر عمه پسرخاله پسردايی . همه خوبن؟ فقط در همين حد ميدونم...
طلسم تنهايی
http://telesm_tanhayi.persianblog.ir/1385/2
شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد .بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت ميکارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم. قابل توجه جنس مونث. ۱ روش کوزه ایی :. همان روش قرن های قدیم که دختر کوزه به دوش به سمت. رودخانه می رفت پسر به کوزه می خورد کوزه می شکست و بعد چنین گفته اند که :. اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی. نتیجه گیری : بحران ازدواج در حال حاضر بخاطر لوله کشی شدن آب است . ۲ روش عرفانی :. چهل شبانه روز جلوی خونه رو آب و جارو میکنی و ده تا شمع. ۳ روش سوسکی :.
دوزخیان - پشت مرز خاطره ها - قسمت هفتم
http://www.gavaznha.blogfa.com/post-88.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. پشت مرز خاطره ها - قسمت هفتم. سكانس سي و نهم ساعاتي بعد - شب اتوبان زنجان- ميانه. رضا و صادق داخل اتومبيل در حال حركت. رضا پشت رل است و صادق در حال خواب. دوربين لحظاتي چهره رضا را بگيرد وسپس به حالتي ديزالو شود كه صادق پشت رل باشد و رضا در حال خواب. لحظاتي ميگذرد. سكوت است. ماشين در دستاندازي ميافتد و تكان نسبتا شديدي ميخورد. رضا چشمانش را ميگشايد. رضا : عجب خوابم برد. كجاييم؟ صادق : از زنجان رد شديم. خيلي خسته شدم. يه گوشه وايسيم يه چايي بخوريم. صادق : تو فكري؟ داود : ال...
دوزخیان
http://www.gavaznha.blogfa.com/9404.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. يك سكانس از سناريو "غزل" ساخته مسعود كيميايي. دو برادر، حجت و زيني به راه جنگل ميروند. بزرگتر به جلو و كوچكتر به دنبالش. زيني : چرا خلقت تنگه؟ حجت : پير شديم. چقد اين درختا سبز و زرد شدن و ما پاييدمشان. چقد تو بيابان و جنگل دستمان از آتش گرم شده و پشتمان چاييده. تا حالا با سه تا اسب رفيق شدم، دوتاشانه خودم دادم به خاك. پير شديم. تو كه نه، من. زيني : اي داشي، توفيري كه با هم نداريم، مام مثل تو ميشيم. حجت : دو سه سالي ميشه خاكبوس بيبي نرفتيم. زيني : اگه زنم بود بيبي بود.
دوزخیان
http://www.gavaznha.blogfa.com/9302.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. سه شنبه ۳۰ اردیبهشت۱۳۹۳. پشت مرز خاطره ها - قسمت دوم. سكانس ششم شهر مرزي خارجي داخلي رستوران كرم. پسرك : سلام. خوش اومديد. چيزي ميخوريد براتون بيارم؟ مرد (رو به دختر): چيزي ميخوري.ستاره؟ ستاره : نه بابا زياد گرسنم نيست. يك نيمرو با چايي. مرد (رو به پسرك) : فعلا يه نيمرو بيار با دو تا چايي؟ پسرك : رو چشم.امر ديگه؟ صاحب رستوران : تقي.پسر.كارت تموم شد غذاي اين داود رو ببر اتاقش. بجنب. اونو كه ميشناسي.ده دقيقه دير بشه شر بپا ميكنه. تقي : چشم اوستا.اساعه. مرد غريبه : نكنه چي؟
دوزخیان
http://www.gavaznha.blogfa.com/9211.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. سه شنبه ۱۵ بهمن۱۳۹۲. سفر آخر - قسمت نهم. سكانس سي و يكم. بيرون ساختمان آپارتمان نغمه. باران به آرامي ميبارد. اتومبيل رضا پشت درب پاركينگ ميايستد. رضا با ريموت درب را ميگشايد و به درون ميرود. دوربين بيرون در انتظار بماند. لحظاتي بعد رضا با اتومبيل نغمه از پاركينگ خارج ميشود. مشغول صحبت با تلفن همراه است. برف پاككن اتومبيل به حركت درميآيد. موسيقي روي صحنه است. سكانس سي و دوم. سكانس سي و سوم. سكانس سي و چهارم. آزادراهي خارج از تهران. سكانس سي و پنجم. سكانس سي و ششم. رضا با ت...
دوزخیان
http://www.gavaznha.blogfa.com/9305.aspx
و تو تنها تر از این هم خواهی شد. پشت مرز خاطره ها - قسمت هشتم. سكانس چهل و هشتم ساعتي بعد كليساي متروك داخلي. صادق و رضا در كنار يكديگر در خواب هستند. صداي افتادن چيزي در حياط شنيده ميشود. رضا از خواب برميخيزد. صادق همچنان خواب است. رضا به كنار پنجره ميرود و از ميان قاب پنجره به حياط مينگرد. كسي در حياط نيست. دوربين از ديد رضا دور حياط چرخي بزند و لحظهاي روي درب اتاق صالح مكث كند. صداي صادق شنيده ميشود. صادق : بيدارشدي.ساعت چنده؟ صادق : فكر نميكردم به اين راحتي رفتنت جفت و جورشه.شانس اورديم. داود (رو به ...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
54
امیر غفور و عادل غلامی
امیر غفور و عادل غلامی. امیر غفور،عکس امیر غفور عکسهای امیر غفور عادل غلامی اینستاگرام عادل غلامی بیوگرافی عادل غلامی. سید محمد موسوی و آرمین تشکری. سال تولد : ۱۳۶۵. محل تولد : همدان، ایران. پ ست تخصصی آرمین تشکری : مدافع وسط / سرعتی زن. آرمین تشکری متولد سال ۱۳۶۵ است و والیبال خود را زیر نظر موسی زرین شروع نموده است. اولین باشگاه او تیم مخابرات همدان بود و بعد ها با درخشش در این تیم به عضویت تیم شهرداری درآمد. بیوگرافی آرمین تشکری:والیبالیست شدن. خلاصه بیوگرافی محمد موسوی. نام : سید محمد. ورزش مورد علاق...
Site not found!
سایت مورد نظر مسدود است! این سایت به دلیل ارسال پست اسپم و ایجاد محتوای خودکار به گزارش گوگل مسدود شده است. تمامی حقوق اعم از قالب و محتویات متعلق به رزبلاگ بوده و کپی برداری از آن پیگرد قانونی دارد.
لطیفه های نمکدونی
لطیفه وجوک و خنده
لطیفه وجوک و خنده. انواع عکس خنده دارو جوک و . سلام دوستان خوش اومدین. این جا هم یه جاییه که می تونید غم هاتون رو از خودتون دور کنید. نوشته شده در جمعه بیست و هفتم دی 1392ساعت 15:16 توسط نمکدون. نوشته شده در شنبه دوازدهم مهر 1393ساعت 13:37 توسط نمکدون. دوستم ﺑﻬﻢ پفک ﺗﻌﺎﺭﻑ ﮐﺮﺩ,ﺩﻭﺗﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ. ﮔﻔﺖ : ﺧﺐ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺴﻪ! ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ,ﻧﺼﻒ ﭘﻔﮑﺶ ﺭﯾﺨﺖ ﺗﻮ ﺟﻮﺏ! ﺍﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ : ﭘﻔﮏ. نوشته شده در یکشنبه یازدهم اسفند 1392ساعت 14:44 توسط نمکدون. نوشته شده در یکشنبه یازدهم اسفند 1392ساعت 14:43 توسط نمکدون.
رسانهها و آزادی اطلاعات
در حد مجاز (وبلاگ). شهروندانی در کسوت خبرنگار. آیا روزی شبکههای اجتماعی جریان اصلی خبر را در دست خواهند گرفت؟ گفتوگو با دکتر حسن نمکدوست، استاد رسانه وارتباطات. دكتر مهدي محسنيان راد:. یادداشتی بر پیش نویس قانون سازمان رسانه ای جمهوری اسلامی ایران( ویرایش اول). سخنرانی حسن نمکدوست در نشست جایگاه نظام صنفی در رسانههای ایران. نظام صنفی رسانه ای تداوم حضور حداکثری حکومت. نشست جایگاه نظام صنفی در رسانههای ایران - دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها - دوشنبه 2 تیرماه. در هر کجای جهان. در آغاز سالهای آینده.
فقط چند دقیقه
باز که اومدی جلوی من نشستی و آینه دقم شدی. آخرین حرفهای زن روی تخت بیمارستان همیشه مثه پتک تو سرش صدا میکرد.با این که اونروز با چشمای پر از اشک قولهایی داده بود.با این که دکتر گفته بود همه چی تمومه.با اینکه زن با این قضیه کنار اومده بود ولی بعد از گذشت بیش از یک سال هنوز وقتی میومد نمیتونست جلوی هق هقشو بگیره. گلهارو پرپر کرد روی قبر و رفت. نوشته شده در سی و یکم فروردین 1390ساعت 18 توسط ح.عبدیزدان. فقط مونده بود طاقت دوری بچه که با هزار تا کلک اومد و شد مستخدم خونه. سوز سرما تا مغز استخون. داداش زود بيا ...
نمکدون
مرد را به عقلش نه به ثروتش. زن را به وفايش نه به جمالش. دوست را به محبتش نه به کلامش. عاشق را به صبرش نه به ادعايش. مال را به برکتش نه به مقدارش. خانه را به آرامشش نه به اندازه اش. اتومبيل را به کاراییش نه به مدلش. غذا را به کيفيتش نه به کميتش. درس را به استادش نه به سختیش. دانشمند را به علمش نه به مدرکش. مدير را به عمل کردش نه به جایگاهش. نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش. شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش. دل را به پاکیش نه به صاحبش. جسم را به سلامتش نه به لاغریش. مژده ایدل که مهین آیت یزدان آمد.
ღ♥ღشورترین نمک شیرین محمدღ♥ღ
ღ ღشورترین نمک شیرین محمدღ ღ. خاطرات من و عشقم. نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۸۸/۱۰/۱۶ساعت ۰:۱۶ قبل از ظهر توسط محمد و ن م ک ش. وای باز شوشوم رو دیدم! به من و شوشو که خیلی خوش میگذره. البته هر 2مون سرما خوردیم. فقط اومدم بگم همین الان شوشوم رو دیدم با مامان رفتیم بیرون مامان کار داشت شوشو هم بیرون بود گفت که میاد پیشم. شوشو دلم میخواد بلند داد بزنم دوس ت دارم تا همه بشنون. خیلی خوشحالم که مامان شوشو رو دوست داره. الان وقت ندارم بیشتر از این بنویسم. ببخشید که شکلک ندالم. اصلا الان وقت ندارم. شرمنده آپ بدی شد.
namake-kun (annie) - DeviantArt
Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')" class="mi". Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ; this.removeAttribute('onclick')". Join DeviantArt for FREE. Forgot Password or Username? Digital Art / Student. We are the Kiseki no Sedai! Deviant for 4 Years. This deviant's full pageview. We are the Kiseki no Sedai! Why," you ask?
エックスサーバー サーバー初期ページ
【安心開業のやさしい手】気になるフランチャイズ事情！|Franchise.net
スペースは 第一展示場 I 07b. オリジナルiPhoneケース 5/5s専用 2500 少数のみ. 閲覧ブラウザはWebkit系 Safari,GoogleChrome を推奨します。
