namehaye-paeezi.blogfa.com
نامه های پاییزینامه های پاییزی -
http://namehaye-paeezi.blogfa.com/
نامه های پاییزی -
http://namehaye-paeezi.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
0.7 seconds
PAGES IN
THIS WEBSITE
17
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.656 sec
SCORE
6.2
نامه های پاییزی | namehaye-paeezi.blogfa.com Reviews
https://namehaye-paeezi.blogfa.com
نامه های پاییزی -
namehaye-paeezi.blogfa.com
نامه های پاییزی - شکستنی دیگری
http://www.namehaye-paeezi.blogfa.com/post-6.aspx
گاهی اوقات باور بعضی چیزا مثل باور تمام تخیلات جهانه. اون قدر سریع توی ذهنت شعله می گیره. که انکار کردنش عین انکار کردن خودته. و پذیرشش به حدی غیر قابل اجتنابه که اگه ازش فرار کردی، احمقی. یه جورایی گیج میشی و. وقتی به خودت می آی که می بینی خیلی بیشتر از مرزهای تعیین شدت جلو رفتی. و جالب ماجرا اینه که. بر خلاف تمام اعتقاداتت، از شکستن تمام مرزهات خوشحالی. نوشته شده در دوشنبه ۱۴ تیر۱۳۸۹ساعت 15:9 توسط فرانک. به نام کسانی که باز می گردند. زیرا هرگز نرفته بودند. و به نام کسانی که نمک فرسوده شان می کند.
نامه های پاییزی
http://www.namehaye-paeezi.blogfa.com/8903.aspx
من نه-اویم در من شکست. کاش همه چیز جز دوری از میان میرفت و جز فکرش راهی برای بودن با او نبود. این گونه حتما خوش تر بود. و رویایش در ذهنم مجسم تر. او رویاهای او را در من به کم قیمتی فروخت. چرا این گونه خود را حقیر و پایبند افکار زمینی کرد؟ من که تا امروز او را در دنیایم فرا می دیدم. آن چنان که گویی من با همه رویاهایم از او شکستم. نوشته شده در چهارشنبه ۱۹ خرداد۱۳۸۹ساعت 12:12 توسط فرانک. دیشب از همه شبهای دیگر. بیشتر بر این باور بودم که چه قدر بر من این زندان سخت است و مثل همیشه تسکینم آمالم بود. و من نیز .
نامه های پاییزی - از جلیل
http://www.namehaye-paeezi.blogfa.com/post-8.aspx
از شاعری که کم کم کلمه شد:. این دور رسیده است تا آخر؟ یک راه فرار هست؟ دنیا که همین قفل فروش پیر است. یک عالمه دستگیره دارد، در نه! این رباعی از شاعریه که من با اشعارش در شب شعری به یاد قیصر آشنا شدم و از اون جایی که با برخی اشعارش احساس راحتی دارم برای شما هم می نویسم. توی این اوضاعی که هر کسی سعی میکنه با استفاده از کلمات قلمبه سلمبه، به سفسطه حقایق بپردازه، شعر های جلیل خیلی ساده حقایق رو بیان می کنه. نوشته شده در دوشنبه ۱۴ تیر۱۳۸۹ساعت 15:36 توسط فرانک. به نام کسانی که باز می گردند.
نامه های پاییزی
http://www.namehaye-paeezi.blogfa.com/8911.aspx
این روزا بعضی چیزا باعث شده تا خیلی به معجزه فکر کنم. هر بار که بیشتر بهش فکر می کنم، بیشتر نزدیک خودم حسش می کنم. تو تا حالا به معجزه فکر کردی؟ یه کم دقت کن. معجزه همین جاست جلوی چشمات. معجزه که حتما نباید یه چیزه فضایی و دور از ذهن باشه. فقط کافیه یه کم به دور و برت نگاه کنی و اونو توی زندگیت ملموس کنی. باور کن بهش می رسی، اگه نرسیدی با من. اینو الان کسی داره به تو میگه که اون رو با تمام وجودش تجربه کرده. میدونی معجزه میتونه چی باشه؟ امروز یه معجزه برای من اتفاق افتاد. پس معجزه به همین راحتی اتفاق می ا...
نامه های پاییزی - دما سنج
http://www.namehaye-paeezi.blogfa.com/post-11.aspx
اگر می دانستم امروز هوای شهر تو اینقدر گرم است. هرگز شال و کلاه سفر به دیارت را نمی کردم. دستانم داغند و از گوش هایم حرارت می بارد. و حتی قفسه سینه ام نیز گرم است. نه آن گونه که دم گرمی از آن بیرون آید. نه فقط آن گونه است که اگر قلب یخی ات در دستانم بود. ذوب می شد. خورشید شهر تو انگار تب دارد. گرما مرا خفت کرده است. من آب می خواهم. تا دلم خنک شود از دست تو. اینجا سیگار در هوا خود به خود زوشن می شود. پس دل تو چرا هنوز سرد است؟ من در حرارت آب می شوم و تو همچنان مرا نظاره می کنی. کینه ات شتری هم اگر بود.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
17
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/post-20.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! تقدیم به بعضی دختران زیادی فعال دانشگاهمون! با هر کس و ناکس به رفاقت خو کرد. شد نیش شما باز و به هر کس رو کرد. از روز ازل پسر که این گونه نبود. کار تو پسر جماعتو پررو کرد! صد جور رژ لب، ریمل و مام زدی. هر شب با یکی رفتی بیرون شام زدی. مسعود، علی، ممد و بهرام سیبیل،. غوغا ست دلت، سهامی عام. خوب بود که گه گاه یکم داشتی غرور. یا پا نمی دادی، یا که می دادی به زور. بعد از گذر دوازده ترم. فارغ نه ز تحصیل، که فارغ ز ذکور. این روزا که پا می دی به هر مهمونی،. شب شعر شکر خند.
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/8911.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! دستم را بلند کرده ام که مجالی برای حرف زدن بگیرم- اما نمی دانم چرا سال هاست که نوبت به من نمی رسد. نوبت به من نمی رسد تا از این همه لفظ های لبالب خالی شوم. نگاه کن! این کدام صراط مستقیم است؟ یا کدام منطق بی منطق؟ کدام محکمه تو را خدا کرد و من را بنده، که بخواهی و بتوانی و بیندیشی- به جای من! جامه کهن سلطه ات را درآوردی و برهنگی را تنم کردی. و من ناباورانه خندیدم به واژه "آزادی"! هوس" تو بهای گزاف همه "آزادی هایم" بود. شهر ارواح جریحه دار زنان ساده لوح!
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/cat-2.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! تقدیم به بعضی دختران زیادی فعال دانشگاهمون! با هر کس و ناکس به رفاقت خو کرد. شد نیش شما باز و به هر کس رو کرد. از روز ازل پسر که این گونه نبود. کار تو پسر جماعتو پررو کرد! صد جور رژ لب، ریمل و مام زدی. هر شب با یکی رفتی بیرون شام زدی. مسعود، علی، ممد و بهرام سیبیل،. غوغا ست دلت، سهامی عام. خوب بود که گه گاه یکم داشتی غرور. یا پا نمی دادی، یا که می دادی به زور. بعد از گذر دوازده ترم. فارغ نه ز تحصیل، که فارغ ز ذکور. این روزا که پا می دی به هر مهمونی،. دو سوت مانده ...
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/post-24.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! دستم را بلند کرده ام که مجالی برای حرف زدن بگیرم- اما نمی دانم چرا سال هاست که نوبت به من نمی رسد. نوبت به من نمی رسد تا از این همه لفظ های لبالب خالی شوم. نگاه کن! این کدام صراط مستقیم است؟ یا کدام منطق بی منطق؟ کدام محکمه تو را خدا کرد و من را بنده، که بخواهی و بتوانی و بیندیشی- به جای من! جامه کهن سلطه ات را درآوردی و برهنگی را تنم کردی. و من ناباورانه خندیدم به واژه "آزادی"! هوس" تو بهای گزاف همه "آزادی هایم" بود. شهر ارواح جریحه دار زنان ساده لوح!
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/cat-5.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! شرح نقاشی: تقدیم به همه گوسفندان میهنم. پن: جوابیه رفیق شفیقم. هر بار که بغضی شدم آرامش شانه ات پناهم داد. هر بار که لبخندی شدم بر لب هایت نشستم. دلگیر می شوم از دلتنگیت. بخند به یاد همه خنده هایمان.به یاد همه خنده هایت، که آرامم می کنند بی اختیار. هیچ فاصله ای، هیچ فاصله میان ما خط فاصله نخواهد شد. عزیز ترین عزیزانم! دنیا با همه بزرگیش میان ما خط فاصله نخواهد شد. می بوسمت با غریب ترین دلتنگی پاییزی. این جا محلیه برای دست نوشته های یک جوجه روزنامه چی!
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/post-25.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! مرزهای کشور ایران سالیانه پذیرای چند صد هزار مهاجر افغان غیرقانونی ست. مهاجرانی که در مرزهای کشور. و خارج از مرزهای قانونی کشور. زندگی می کنند. حومه های پایتخت نیز میزبان بسیاری از این میهمانان ناخوانده است. در نگاهی ساده این ها نتیجه عقلانی همسایگی با کشوری جنگ زده است. کشوری که با وجود خطوط محافظت شده ی مرزی، سالانه چند صد هزار میهمان ناخوانده برای ایران دارد. این جا محلیه برای دست نوشته های یک جوجه روزنامه چی! لطفا به حق تالیف احترام بذارید. طنزنگار- بعد از عمل.
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/post-23.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! اعوذ باالله من الامتحانات. قبل خوندن پست لطفا یه فاتحه برا پسرعموی 19 سالم بفرستین.ممنون. البته این شعر نصفه است و صرفا به جهت تخلیه بخشی از استرس شب امتحان گفتمش.تو اولین فرصت بقیشم می نویسم (-:. آه ای استرس نکش ما را. ما جوانیم و آرزو داریم. اندکی صبر کن، دو ترم دگر. فارغ از تو شدیم و بیکاریم. حال و روزم قمر در عقرب نیست. حالتی مثل محتضر دارم. در دلم رخت شوی خانه شده. بد قر و قاطی است افکارم. باز هم فصل امتحان آمد. عقلم از هفت دولت آزاد است. آی همسنگر بغل دستی.
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/9003.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! اگر واقعا 1 ساعت دیگه دنیا تموم شه! اگه ادامه داشت، می آم ادامش می دم. ساعت 12 و نیم بود و اون جور که گفته بودن، قرار بود 1 ساعت دیگه دنیا تموم شه. قطار زندگی با یکی از اون سوت های بلند، تو ایستگاه متوقف بشه و پشت بلندگو بگن: اینجا ایستگاه آخره! زل زده بودم به سفیدی سقف و داشتم فکر می کردم اگه واقعا آخرش باشه چی؟ مهم اینه که وقتی داداشت کیس کامپیوترتو بدون اجازه باز می کنه و می بره، به این فکر می کنه که میز کامپیوتر اتاقت چه دلباز شده. مهم اینه که می تونی همه ی کی...
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/post-29.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! این روزهایم به آدم های مرگ مغزی می ماند. می بینم، می شنوم اما از دور. دارند یک عمر زندگی را از بدنم بیرون می کشند. آدم ها دور و برم گریه می کنند. جیغ می زنند. پچ پچ می کنند.آدم ها دارند حوصله ام را سر می برند. ایستاده ام بالای قبر. زل می زنم به چشم های از هیجان ایستاده ام. با آن لبخند ابدی، که دارد فریاد می زند"آهای دنیا! تا ابد خواهم خندید، به تاوان همه بغض های به ثمر رسیده ام". آدم ها گریه می کنند، دوست داشتم-بعضی هایشان را! اشک هایشان سنگین می کند سنگ لحدم را.
روزنامه چی
http://www.ruznamechii.blogfa.com/9201.aspx
من یه تازه روزنامه چی ام، به همین سادگی! این روزهایم به آدم های مرگ مغزی می ماند. می بینم، می شنوم اما از دور. دارند یک عمر زندگی را از بدنم بیرون می کشند. آدم ها دور و برم گریه می کنند. جیغ می زنند. پچ پچ می کنند.آدم ها دارند حوصله ام را سر می برند. ایستاده ام بالای قبر. زل می زنم به چشم های از هیجان ایستاده ام. با آن لبخند ابدی، که دارد فریاد می زند"آهای دنیا! تا ابد خواهم خندید، به تاوان همه بغض های به ثمر رسیده ام". آدم ها گریه می کنند، دوست داشتم-بعضی هایشان را! اشک هایشان سنگین می کند سنگ لحدم را.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
نامه ای به قلبم
نامه ای به قلبم. گفتنی ها کم نیست.ولی. گفتنی ها کم نیست . من و تو کم گفتیم. . همه ی مطالب وبلاگ و حذف کردم. این چند تارو خودم خیلی دوست دارم. نوشته شده در شنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۸ساعت 19:36 توسط نازنین. نامه ای به همسر نادیده ام. می نویسم چرا که می دانم روزی تو را به سرزمین عاشقانه هایم دعوت خواهم کرد. نامه ای به همسر نادیده ام. سلام به تو همسر نادیده ام . نمی دانم این روزها به تو چه می گذرد؟ نمی دانم اکنون کجای این شهر و دیار آرمیده ای نمی دانم چه می کنی و کجایی؟ که بی تاب دیدارت شوم . و عشقی برتر از" من".
نامه های دوستانه
نمی گویم که دستم بگیر عمریست گرفته ای. مبادا رها کنی! و براي خداوند خدا مي نويسم. دوستت دارم و بازمي گردم کمي به من فرصت بده اينبار بدون او همه وجودم را به تو مي سپارم من سهم خودم را از زندگي فراموش خواهم کرد براي هميشه و سهم تو را به تو باز خواهم داد. اکنون روح من متعلق به توست اما به من فرصت بده. میل تاريكي مكن مهتاب باش. اندکی صبر سحر نزدیک است. ودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم. پروانه ای در مشت. پس تو هم مانند من عاشقی(آبی). آ9ا ی بی هجا. ستاره ( سالهای بلند من بی تو ). با مزه بیا تو. و سراينده ي عشق.
namehaye-khat-khati.blogfa.com
نامه های خط خطی
نامه های خط خطی. اینجا شروع یک یواشکیه دوباره است. وقتی اول یه جمله ای سلام مینویسی انگار خیلی وقته که نبودی، نوشتنم نمیاد خیلی وقته ، حتی الان هم به زور داره این اتفاق میوفته، این ترم پایان نامه دارم. هنوز استارتشم نزدم :( ای خداااا بازم این روزا حالم بده ، کلافم ، عشقم پیشمه و شدیدا لوسم کرده ،پیشم که نه ولی نمیذاره تنها باشم. دلم میخواد همش پیشم باشه و نمیشه، با بهونه گیریام اذیتش میکنم میدونم . دست خوم نی ، هنوزم لاغر نشدم، هنوزم هله هوله زیاد میخورم ، هنوزم درگیرم با خودم. با یه نفر برای یه نفر.
namehaye-khatkhati96.blogfa.com
http://bazdidnazar.mihanblog.com/
Http:/ bazdidnazar.mihanblog.com/. Http:/ bazdidnazar.mihanblog.com/. افزایش بازدید http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/. Http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/. Http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/. افزایش بازدید و نظرات سایت. افزایش بازدید و نظرات وبلاگ. افزایش شدید نظرات وبلاگ. افزایش شدید بازدید وبلاگ. Http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/. افزایش شدید بازدید سایت. خرید بازدید و نظر. Http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/. Http:/ www.bazdidnazar.mihanblog.com/.
نامه های پاییزی
این روزا بعضی چیزا باعث شده تا خیلی به معجزه فکر کنم. هر بار که بیشتر بهش فکر می کنم، بیشتر نزدیک خودم حسش می کنم. تو تا حالا به معجزه فکر کردی؟ یه کم دقت کن. معجزه همین جاست جلوی چشمات. معجزه که حتما نباید یه چیزه فضایی و دور از ذهن باشه. فقط کافیه یه کم به دور و برت نگاه کنی و اونو توی زندگیت ملموس کنی. باور کن بهش می رسی، اگه نرسیدی با من. اینو الان کسی داره به تو میگه که اون رو با تمام وجودش تجربه کرده. میدونی معجزه میتونه چی باشه؟ امروز یه معجزه برای من اتفاق افتاد. پس معجزه به همین راحتی اتفاق می ا...
نامه های یک دوست
نامه های یک دوست. هفته او ل اردیبهشت 1392. هفته او ل بهمن 1391. هفته چهارم دی 1391. هفته سوم دی 1391. هفته دوم دی 1391. هفته چهارم آذر 1391. هفته او ل تیر 1390. هفته او ل اردیبهشت 1390. هفته او ل بهمن 1387. نامه ای از ح.ن بدون مخاطب. نامه ای به یک دوست. واژه هایم را بپذیر. آسمان اینجا گرفته، آنجا را نمی دانم! یادت باشد این حرفها را جایی نگویی. سرنوشت این واژه ها جوخه سکوت است! یک سکوت ابدی، بی صدا، بی نگاه، بی قرار! اما هرچه بود فاصله ای انداخت میان من و آهستگی تکرار! نقش بزن. تنهایی را نقاشی کن، پشت...
نامه های عاشقانه (عشق بازی)
نامه های عاشقانه (عشق بازی). برای همه عاشق های دنیا. ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎیی ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﺟﺎﻣﻊ ﺩﺭ. ﺷﻬﺮ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭک ﻧﻮﺷﺘﻪ شده:. ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺳﻮﺍﻻﺗﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ. ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎﺳت . نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 19:26 توسط فرشید رمضان پور. همیشه رو به نور بایست اگر میخواهی تصویر زندگی ات سیاه نیافتد . نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 19:21 توسط فرشید رمضان پور. یاد من باشد فردا دم صبح. یاد من باشد فردا دم صبح. بد نگویم به هوا، آب، زمین. مهربان باشم، با مردم شهر.
نجوا
می ک شد ما رو یک نگاه تو. شاید بشه اسم عنوانش رو گذاشت.کمک. زندگی با آدم چهها که نمیکنه! وقتی به عقب برمیگردم هیچ ذهنیتی از الان نداشتم که ممکنه من اینجا باشم و به اینجا برسم اما همه چی دست به دست هم داد و زندگی منو رقم زد اونم با سختی شاید کس دیگه ای در مقام من بگه سختیی نیست تو. ایجاد باور و اعتقادات. رشد باور و اعتقادات. مقاومت در مقابل باورت، اعتقادت و اندیشه ات. من تو جایگاه سومم، و روزای سختی رو پشت سر میذارم تشخیص حق از ناحق اونم از زبان کسی که ظاهرش برحق اما باطنش رو فقط خدا میدونه. و الان اینجای...
♥♥♥نامه های بارانی♥♥♥
زندگیم خیلی سخت شده . خیلی . ازدواج . خیانت . جدایی . دوباره عاشق شدن و دوباره جدایی. نوشته شده در یکشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۴ساعت 18:46 توسط ملیحه. جك لندن(نويسنده آمريكايي) به معشوق خود آنا استرو نسكي. آيا من گفتم كه مي توان انسان ها را در گروه هايي طبقه بندي كرد؟ آيا هرگز دو روح گنگ، ناهمگون تر از ما به هم پيوند خورده اند؟ چرا كه تو همان دهمين نفري كه نمي توانم حركات يا احساساتش را پيش بيني كنم. آيا نامفهوم حرف مي زنم؟ نمي دانم. به گمانم كه اين طور است. نمي توانم آن زبان مشترك را پيدا كنم....بيشتر از ...
همونی که خدامه...تا اخر خط با هامه
همونی که خدامه.تا اخر خط با هامه. هنوز نمیتونم باور کنم.تصاویری که می بینم.هموطنام که دارن این وسط قربانی می شن. خدایا ما داریم به کجا میریم.برادر کشی؟ شما که دم از اسلام می زنید؟ مثل کبک زیر برف نکنید.شما قاتل برادر و خوا هرای من هستید.می ایستم مثل همه.انتقام. میگیرم.از تو.از اونا که به نام تو ادم میکشن.مرگ بر شما. نوشته شده در ساعت 12:11 توسط خرگوش کوچولو. سر شبی اماده شدم و زدم بیرون.هوا سرد شده بود.شال گردنم رو محکم بستم دور گردنم و سوار. تیکه ی پسر شدم.منظورش شلوارم بود. اوضاع خراب بود.گاز اشک ا...
