sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab - می نویسم تا ....
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/post-12.aspx
می نویسم تا . تن خسته ام را به دیوار تکیه میدهم تا کمی ازدلتنگی ها و خستگی هایم را ازجسمم بگیرد اما انگار دیوارهم را مرا. نمی فهمد شاید او هم نمیداند که دردریای دلم آشوبی بپا خواسته و هر لحظه امکان طغیان آن میرود. البته گناهی هم ندارد وقتی نزدیکانم که از جنس خودم هستند و این گونه عمل میکنند، ازاین دیوار زبان بسته که هیج ادعایی. از معرفت و دوستی ندارد چه انتظار میشود داشت. ناآمیدانه روی صندلی مینشینم. و باز بار دیگر و مثل همیشه به سراغ. نوشته شده توسط در چهارشنبه ۱۴ مرداد۱۳۸۸ و ساعت 14:47. ندا و دلتنگی هاش.
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/8804.aspx
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می شی بر می گرده و نگات می کنه بدون براش. اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میوفتی بر می گرده و با عجله می یاد سمتت بدون براش. اگه یکی رو دیدی وقتی داری می خندی بر می گرده و نگات می کنه بدون واسش. اگه یکی رو دیدی وقتی داری گریه می کنی بر می گرده و میاد باهات اشک می ریزه بدون. اگه یکی رو دیدی وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی ترکت می کنه بدون. اگه یکی رو دیدی وقتی داری ترکش می کنی برات فقط سکوت می کنه بدون. اگه یکی رو دیدی که ازنبودنت داغون شده بدون. بدونه تو می میره. تنهام یه رو...
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab - زندگی
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/post-14.aspx
دنیا را بد ساخته اند. کسی را که دوست داری دوستت ندارد. کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نداري. اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد. به رسم و آیین زندگانی به هم نمی رسید. و این رنج است. نوشته شده توسط در چهارشنبه ۸ مهر۱۳۸۸ و ساعت 8:36. دفتری از جنس شعرهایم. تا شقایق هست زندگی باید کرد. ندا و دلتنگی هاش. امروز شادم با رویا.
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab -
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/post-8.aspx
اگه یکی رو دیدی که وقتی داری رد می شی بر می گرده و نگات می کنه بدون براش. اگه یکی رو دیدی که وقتی داری میوفتی بر می گرده و با عجله می یاد سمتت بدون براش. اگه یکی رو دیدی وقتی داری می خندی بر می گرده و نگات می کنه بدون واسش. اگه یکی رو دیدی وقتی داری گریه می کنی بر می گرده و میاد باهات اشک می ریزه بدون. اگه یکی رو دیدی وقتی داری با یکی دیگه حرف می زنی ترکت می کنه بدون. اگه یکی رو دیدی وقتی داری ترکش می کنی برات فقط سکوت می کنه بدون. اگه یکی رو دیدی که ازنبودنت داغون شده بدون. بدونه تو می میره.
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/8805.aspx
می نویسم تا . تن خسته ام را به دیوار تکیه میدهم تا کمی ازدلتنگی ها و خستگی هایم را ازجسمم بگیرد اما انگار دیوارهم را مرا. نمی فهمد شاید او هم نمیداند که دردریای دلم آشوبی بپا خواسته و هر لحظه امکان طغیان آن میرود. البته گناهی هم ندارد وقتی نزدیکانم که از جنس خودم هستند و این گونه عمل میکنند، ازاین دیوار زبان بسته که هیج ادعایی. از معرفت و دوستی ندارد چه انتظار میشود داشت. ناآمیدانه روی صندلی مینشینم. و باز بار دیگر و مثل همیشه به سراغ. نوشته شده توسط در چهارشنبه ۱۴ مرداد۱۳۸۸ و ساعت 14:47. امروز هم دارد م...
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab -
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/post-16.aspx
وقتي کوچيک بوديم دلمون بزرگ بود. ولي حالا که بزرگ شديم بيشتر دلتنگيم! کاش کوچيک مي مونديم تا حرفامون رو از نگاهمون بفهمن! نه حالا که بزرگ شديم و فرياد هم که مي زنيم. باز کسي حرفمون رو نميفهمه. نوشته شده توسط در یکشنبه ۱۸ بهمن۱۳۸۸ و ساعت 14:40. دفتری از جنس شعرهایم. تا شقایق هست زندگی باید کرد. ندا و دلتنگی هاش. امروز شادم با رویا.
sokute-shab84.blogfa.com
sokute_shab - هوای سرد
http://www.sokute-shab84.blogfa.com/post-15.aspx
به نام خداوندی که عشق را آفرید تا گرمای دل انسان شود. هوا ناجوانمردانه سرد بود. وارد اتاق که شدم به سرعت خودم را به بخاری کهنه وقدیمی رساندم تا بتوانم. خود راقدری از سرمای بی رحم نجات دهم چون بیشتر از نیم ساعت تمام را ازمسیر دانشگاه به خانه در پوران سرمای. راه رفته بودم. سرما به حدی بود که انگشتان پایم. را دیگر احساس نمیکردم انگار به خوابی زمستانی عمیقی رفته بودند. به زیرزمین رفتم تا کمی چوب برای آتش بیاورم چوب ها را در داخل بخاری گذاشتم وآتش زدم. زمانی که چوب ها شروع به سوختن گرفتن. بزرگترین رنج انسان ا...