omid20.blogfa.com

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... - وداع

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-57.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. مدتی است که روی دور خداحافظی قرار دارم.سال ٨٨. برایم با خداحافظیهای بیشماری مصادف بوده است.خداحافظی با افراد و چیزها و موضوعات بیجان،که البته برای منی که با موضوعات و اجسام بیجان نیز ارتباط زیادی برقرار میکنم فرقی با خداحافظی با انسانها نداشته است. افکار زیادی همزمان در ذهنم قرار دارد.افکار و دلایل بیشمار.زمانی در چند پست(مانند. من هنوز هم به آن جمله معروف نادر ابراهیمی. مرا در طی این سالها چه شده بود؟ منی که کمتر کسی را شایسته شنیدن دردهایم میدانستم و میدانم،چرا اندکی ا...

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است...

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/89074.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مهر 1389ساعت 12:41 بعد از ظهر توسط داود. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مهر 1389ساعت 12:16 بعد از ظهر توسط داود. و باز هم اشک. میهمان چشمان من است. و وجود خسته ام پر از تمنای رفتن. از این ویرانه. از این خاک. و باز هم سایه روح تنهایی را در کنارم حس می کنم. کاش می توانستم همانند آن مرغ ماهیخوار. برای لحظه ای خود را در میان موجها پنهان سازم. امروز تنها یک آرزو دارم. می خواهم آغوش خدا را حس کنم. من داود هستم 18 ساله از از شهر چابهار.

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-58.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. با عرض سلام وقبولي طاعات وعبادات همه مسلمين جهان و شما دوستان. گلم اين وبلاگ تا اطلاع ثانوي تعطيل ميباشد تا يه 3الی 4 سالي بعدشو. ميدونه اما در وبلاگ جديد هنوز در خدمت شما هستيم. ادرس وبلاگ جديد:www.namardhchapdast.blogfa.com. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۸۸ساعت ۱۱:۶ قبل از ظهر توسط داود. و باز هم اشک. میهمان چشمان من است. و وجود خسته ام پر از تمنای رفتن. از این ویرانه. از این خاک. و باز هم سایه روح تنهایی را در کنارم حس می کنم. امروز تنها یک آرزو دارم.

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است...

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/88063.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. با عرض سلام وقبولي طاعات وعبادات همه مسلمين جهان و شما دوستان. گلم اين وبلاگ تا اطلاع ثانوي تعطيل ميباشد تا يه 3الی 4 سالي بعدشو. ميدونه اما در وبلاگ جديد هنوز در خدمت شما هستيم. ادرس وبلاگ جديد:www.namardhchapdast.blogfa.com. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم شهریور 1388ساعت 11:6 قبل از ظهر توسط داود. و باز هم اشک. میهمان چشمان من است. و وجود خسته ام پر از تمنای رفتن. از این ویرانه. از این خاک. و باز هم سایه روح تنهایی را در کنارم حس می کنم. امروز تنها یک آرزو دارم.

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-53.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. چرا غمها نمی دانند که من غمگین ترین غمگین دنیایم. بیا ای دوست با من باش که من تنها ترین تنهای دنیایم. نمی گیرد کسی جز غم سراغ خانه ی ما را. به زحمت دوست پیدا می کند کاشانه ی ما را. از آن شادم که می آید غمش هر شب به بالینم. چه سازم گر که غم هم گم کند کاشانه ی ما را. دلم احساس غم دارد. در این انبوه ویرانی. کمی تا قسمتی ابری. و شاید باز بارانی. خیلی وقته که یه بغضی تو صدامه. خیلی وقته که یه آهی تو نگامه. خیلی وقته حتی اشک هم قهر با من. تک و تنها تو قفس اسیر این تن. هفته او ...

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-59.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۸۹ساعت ۱۲:۱۶ بعد از ظهر توسط داود. و باز هم اشک. میهمان چشمان من است. و وجود خسته ام پر از تمنای رفتن. از این ویرانه. از این خاک. و باز هم سایه روح تنهایی را در کنارم حس می کنم. کاش می توانستم همانند آن مرغ ماهیخوار. برای لحظه ای خود را در میان موجها پنهان سازم. امروز تنها یک آرزو دارم. می خواهم آغوش خدا را حس کنم. من داود هستم 18 ساله از از شهر چابهار. بقیه وبلاگ ها من. هفته چهارم مهر ۱۳۸۹. هفته سوم شهریور ۱۳۸۸. هفته چهارم مرداد ۱۳۸۸.

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است...

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/88052.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. یادم باشد حرفی نزنم که دلی بلرزد وخطی ننویسم که کسی را آزار دهد. یادم باشد که روز و روزگاری خوش است و تنها دل من است که دل نیست. یادم باشد جواب کینه را با کمتراز مهر وجواب دورنگی رابا کمتراز صداقت ندهم. یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم وبرای سیاهی ها نور بپاشم. یادم باشد سنگ خیلی تنهاست باید با او هم لطیف رفتار کنم مبادا دلش بشکند. یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمدم نه برای تکرار اشتباهات گذشته. زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم. نامه ای به خدا.

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-55.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد. آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت:. او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم. روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه گلی به من داد و گفت:. فقط امروز بگو دوستت دارم؟ دستهایش را در دست گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم. چند روزی گذشت و او در بستر بیماری افتاد. با چند شاخه گل زرد به سراغش رفتم و گفت:. فقط امروز بگو دوستت دارم؟ بوسه ای بر لبانش زدم ولی نگفتم دوستت دارم. چند روزی گذشت و به سراغش رفتم. و باز هم اشک. از محبت...

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-54.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد. آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت:. او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم. روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه گلی به من داد و گفت:. فقط امروز بگو دوستت دارم؟ دستهایش را در دست گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم. چند روزی گذشت و او در بستر بیماری افتاد. با چند شاخه گل زرد به سراغش رفتم و گفت:. فقط امروز بگو دوستت دارم؟ بوسه ای بر لبانش زدم ولی نگفتم دوستت دارم. چند روزی گذشت و به سراغش رفتم. و باز هم اشک. از محبت...

delsokhte2008.blogfa.com

و باز هم اشک میهمان چشمان من است... -

http://www.delsokhte2008.blogfa.com/post-52.aspx

و باز هم اشک میهمان چشمان من است. که بغیر از گلها، از همه دلگیرم. کوله ام غرق غم است. آدم خوب کم است. عده ای بی خبرند. عده ای کور و کرند. عده ای هم پکرند. دلم از این همه بد می گیرد. شاد از مرگ دلی ناشاد کردی خویش را. با خرابیهای من آباد کردی خویش را. چندان برایم تلخ نیست. من چه غم دارم ، تو بی فرهاد کردی خویش را. در حراج عشق کالایت، بی بازار ماند. گر چه در هر کوچه ایی فریاد کردی خویش را. درد چشمم سالها از مردمان پوشیده شد. آزاد کردی خویش را. ای بنای آرزو نامطمئن می بینمت. ازآن زمان که قسمت این آسمان شدم.