mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ! - شاید وقتی دیگر و به احتمال زیاد جایی دیگر
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/post-31.aspx
شاید وقتی دیگر و به احتمال زیاد جایی دیگر. در اینجا رو تخته می کنم به همین راحتی! نوشته شده در شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۹ساعت 16:56 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ! -
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/post-27.aspx
باد که می وزد. روحم را با خود می برد. نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 22:0 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ!
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/8901.aspx
خدایا یه خواهشی ازت می کنم تو رو خدا نه نگو! شر این چینی ها را از سر ما کم کن، شر ما را هم از سر آنها به همچنین. نوشته شده در دوشنبه سی ام فروردین ۱۳۸۹ساعت 20:56 توسط زهرا. به نظر من بدترین وضعیت دنیا اینه که در کنار کسی خوشحال نباشی که در کنار تو خیلی خوشحاله. نوشته شده در چهارشنبه هجدهم فروردین ۱۳۸۹ساعت 17:25 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ!
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/8902.aspx
باد که می وزد. روحم را با خود می برد. نوشته شده در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 22:0 توسط زهرا. قدمامو خیلی آروم برمی دارم. دلم می خواد به جای پشت حوصله ی نورها* روی چمنای پارک دراز. بکشم و تمام هوارو با بوی اقاقیاهاش ببلعم. یه قسمت از آهنگ رضا یزدانی که بدجوری رو حال و هوام نشسته بود، طوری که پیدا کردن کلیدامو انقدر طول دادم تا تموم بشه! نوشته شده در سه شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 17:44 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ! - مناجات
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/post-25.aspx
خدایا یه خواهشی ازت می کنم تو رو خدا نه نگو! شر این چینی ها را از سر ما کم کن، شر ما را هم از سر آنها به همچنین. نوشته شده در دوشنبه سی ام فروردین ۱۳۸۹ساعت 20:56 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ!
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/8811.aspx
منم دارم ارمیا رو می خونم. باتشکر از نسرین که کتاب مرضیه رو بهم داد و البته با تشکر از مرضیه. کتاب خوبیه به خصوص این قسمتی که روی جلد نوشته رو خیلی دوست دارم:. علم می گوید ماهی به خاطر دور شدن از آب به دلایل طبیعی می میرد. اما هر کس یک بار. و پایین پریدن ماهی را دیده باشد تصدیق می کند که ماهی از بی آبی به دلایل طبیعی. نمی میرد ماهی به خاطر آب خودش را می کشد! نوشته شده در سه شنبه بیستم بهمن ۱۳۸۸ساعت 10:34 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ! - سبز انگشتی
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/post-22.aspx
یادم می افتد که باید جوانه بزنم! نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۸۸ساعت 16:38 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ!
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/8905.aspx
شاید وقتی دیگر و به احتمال زیاد جایی دیگر. در اینجا رو تخته می کنم به همین راحتی! نوشته شده در شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۹ساعت 16:56 توسط زهرا. هیچ وقت از بستگی خوشم نیومده،حالا چه وابستگی باشه چه دلبستگی و چه انواع دیگه ی بستگی. به خصوص بستگی به چیزی که می دونی نمی مونه و از دست دادنیه. یه جورایی مثل اعتیاد می مونه، طوریکه حتی بی ربط ترین آدما هم می تونن بفهمن خماری! با اینکه بیشتر از یه هفته نمیگذره ولی انقدر. شدم که فکر می کنم هزار ساله! نمی دونم به کدوم نوع از بستگی دچار شدم ولی هر چی هست خیلی مزخرفه!
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ! - !
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/post-28.aspx
زندگی قانون های نانوشته ی عجیبی داره. اول که بهشون برمی خوری فکر می کنی. خیلی اشتباه یا حتی کثیفند. اما بعدا می فهمی به قدری مفید و عادی اند که ممکن با اجرا نکردنشون بدجوری ضرر کنی! نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۸۹ساعت 15:22 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.
mamooliebinakh.blogfa.com
معمولی بی نخ!
http://www.mamooliebinakh.blogfa.com/8809.aspx
اما ته دلم می دونم چرا. برای همین خیلی هم ناراحت نیستم. نوشته شده در شنبه بیست و یکم آذر ۱۳۸۸ساعت 22:28 توسط زهرا. این چند روز روزای خیلی شلوغی بود. دوتا عضو جدید به خونواده مون اضافه شده، یکی شون رو راحت می شه دوست داشت ولی امیدوارم بتونم دومی رو هم راحت دوست داشته باشم! نوشته شده در شنبه چهاردهم آذر ۱۳۸۸ساعت 18:22 توسط زهرا. نوشته شده در پنجشنبه پنجم آذر ۱۳۸۸ساعت 8:35 توسط زهرا. اینا نمود نوشتاری بلند بلند فکر کردنای منه. معمولی اند و آزاد مثل خودم.