parsaeiyan.blogfa.com

hafezraji.blogfa.com

حافظ

http://www.hafezraji.blogfa.com/9012.aspx

یکشنبه چهاردهم اسفند ۱۳۹۰. فردای روزی که بابام، پست قبلی وبلاگ منو گذاشت، تولد مامانم بود و با بابا و دائی قرار گذاشتیم که براش بی خبر، جشن تولد بگیریم، برای همین همون شب وقتی بابا از بیمارستان اومد رفتیم دنبال دائی مهدی و مامان رو برای شام بردیم رستوران ایتالیائی دراگون و وقتی غذاهای سفارشیمون رو برامون آوردن، تا مامان اومد غذاشو شروع کنه، هدیه هائی که براش گرفته بودیم گذاشتیم روی میز و یه عالمه خوش به حالش کردیم. و حالا یه عکس از من و در کلاسمون که عکس من به عنوان دانش آموز نمونه ئخورده وسطش! كوچ معني ...

hafezraji.blogfa.com

حافظ

http://www.hafezraji.blogfa.com/9207.aspx

جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲. یکسال گذشت قسمت دوم. جونم واستون بگه، بابام قراره تو این قسمت وبلاگ، مهمترین اتفاقائی که این چند وقت اخیر افتاده رو بیشتر تحت پوشش قرار بده! 1-حسین علاوه بر اینکه جزء 30 قرآن رو حفظ کرده و الان هم داره جزء اول یعنی سوره بقره رو حفظ میکنه، دو ترمی هست که کلاس زبانش رو از موسسه ابن سینا به موسسه کیش منتقل کرده و از این ترم هم قراره به جای ژیمناستیک با من بیاد بسکتبال. 5- اواسط خرداد و تو تعطیلیا بود که ما برای آخرین بار رفتیم خونه قبلی باباجون و مامانی تو اصفهان، آخه اونا هم مثل م...

hafezraji.blogfa.com

حافظ - یکسال گذشت – قسمت دوم

http://www.hafezraji.blogfa.com/post-335.aspx

جمعه بیست و ششم مهر ۱۳۹۲. یکسال گذشت قسمت دوم. جونم واستون بگه، بابام قراره تو این قسمت وبلاگ، مهمترین اتفاقائی که این چند وقت اخیر افتاده رو بیشتر تحت پوشش قرار بده! 1-حسین علاوه بر اینکه جزء 30 قرآن رو حفظ کرده و الان هم داره جزء اول یعنی سوره بقره رو حفظ میکنه، دو ترمی هست که کلاس زبانش رو از موسسه ابن سینا به موسسه کیش منتقل کرده و از این ترم هم قراره به جای ژیمناستیک با من بیاد بسکتبال. 5- اواسط خرداد و تو تعطیلیا بود که ما برای آخرین بار رفتیم خونه قبلی باباجون و مامانی تو اصفهان، آخه اونا هم مثل م...

hafezraji.blogfa.com

حافظ

http://www.hafezraji.blogfa.com/9104.aspx

جمعه نهم تیر ۱۳۹۱. خوب دیگه، چون دیشب یادمون رفته بود از رستوران رفتنمون عکس بگیریم، مامانم براتون یکی دو تا از عکسای کلاس بسکتبالم رو میذاره. راستی فردا ملیکای عمه، کنکور داره و قراره چند روز بعد از کنکور یه سری هم بیاد یزد و چند روزی هم پهلوی ما بمونه. شما هم مثل ما دعاش کنید که امتحانش هم خوب بشه و با خوشحالی بیاد خونمون! پس خداحافظ تا یه پست دیگه. نوشته شده توسط حافظ راجي اردكاني در ساعت 22:16 لینک. جمعه دوم تیر ۱۳۹۱. تو همون هفته دو سه تا اتفاق دیگه هم افتاد:. اینم یه عکس ویژه از بردیا حایری اردکانی.

hafezraji.blogfa.com

حافظ - اسباب کشی

http://www.hafezraji.blogfa.com/post-333.aspx

جمعه سی و یکم شهریور ۱۳۹۱. شانس آوردیم امروز شهریور تموم میشه، وگرنه معلوم نبود بابام کی میخواست وبلاگ منو به روز کنه. البته امیدوارم همه اتفاقائی که تو این دو ماهه افتاده از یادم نرفته باشه و بتونم با کمک بابا چندتائیشو براتون بنویسیم! 1-الهی شکر حال خاله فرخنده از اون وقت که تو بیمارستان بودن خیلی بهتر شده و نگرانی هممون تموم شده. 5- عید فطر امسال کلی حال داد آخه هم دو روز تعطیل بود و هم همون روزش باباجون و مامانی و دائی مهدی و دائی محمدرضا و خاله هدی و مصطفی از اصفهان اومدن یزد و بعد از تعطیلات یعنی د...

hafezraji.blogfa.com

حافظ - یک سال گذشت – قسمت اول

http://www.hafezraji.blogfa.com/post-334.aspx

جمعه نوزدهم مهر ۱۳۹۲. یک سال گذشت قسمت اول. خوب دیگه بعد از این مقدمه طولانی بهتره برسیم به اصل مطلب:. 1-همونطوری که تو آخرین پست پارسال نوشته بودم، من کلاس دوم رو تو مدرسه جوادالائمه شروع کردم و با معدل خیلی خوب هم قبول شدم و برای همین هم میخوام از زحمتای خانم صادقیان که خیلی معلم خوب و مهربونی بود تشکر کنم. 2- ازدواج آقا مهدی اقبال و مهشید خانم داوری هم از اون اتفاقائی بود که خبرش رو بهتون داده بودم و برای روز عروسیشون هم که تو آبانماه و اردکان برگزار میشد، عمه وعمو کاظم با کلیه متعلقات! بگذریم، دلم بر...

hafezraji.blogfa.com

حافظ - نوروز 1391

http://www.hafezraji.blogfa.com/post-325.aspx

شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۱. سال نوی همگی مبارک. تو این یه ماهی که وبلاگ من به روز نشد، یه عالمه اتفاق افتاده که مجبورم بصورت خلاصه براتون تعریف کنم. یکی دو روز قبل از نوروز، بهمون خبر دادن که آقامفید، بابای زندائی فریده که چند وقتی هم بود که خیلی مریض بودن و چند دفعه هم تو بیمارستان بستری شده بودن، فوت کردن و برای همین هم ما برای تشییع جنازه و مراسم ختم آقا مفید یه سفر نصف روزه دیگه رفتیم اردکان. اون شب شام رو مهمون امین بودیم و اون هم ما رو دعوت کرد نیوکمپ و یه شام مفصل خوردیم. البته امسال جای هانیه خ...

hafezraji.blogfa.com

حافظ

http://www.hafezraji.blogfa.com/9106.aspx

جمعه سی و یکم شهریور ۱۳۹۱. شانس آوردیم امروز شهریور تموم میشه، وگرنه معلوم نبود بابام کی میخواست وبلاگ منو به روز کنه. البته امیدوارم همه اتفاقائی که تو این دو ماهه افتاده از یادم نرفته باشه و بتونم با کمک بابا چندتائیشو براتون بنویسیم! 1-الهی شکر حال خاله فرخنده از اون وقت که تو بیمارستان بودن خیلی بهتر شده و نگرانی هممون تموم شده. 5- عید فطر امسال کلی حال داد آخه هم دو روز تعطیل بود و هم همون روزش باباجون و مامانی و دائی مهدی و دائی محمدرضا و خاله هدی و مصطفی از اصفهان اومدن یزد و بعد از تعطیلات یعنی د...

hafezraji.blogfa.com

حافظ

http://www.hafezraji.blogfa.com/9011.aspx

جمعه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۰. بازم رسیدیم خدمت شما تا تازهترین خبرها و اتفاقات این دو سه هفتهای که گذشت را براتون بنویسیم، البته اگه پست امروزمون خیلی طولانی نشه بابام قراره یکی دوتا از اخرین سخنرانیای حسین رو هم براتون بذاره. ب دو هفته پیش که برای دیدن خالههای بابام رفته بودیم اردکان، آقای خاتمی هم اومده بودن دیدن مادرشون و خوشبختانه یه فرصتی شد تا ما هم به دیدنشون بریم و . و بعدش هم رفتیم باغ بهشت قم، سر خاک بابابزرگم(بابای بابام) و براشون فاتحه خوندیم و بعد از اینکه بابام کاراشو انجام داد، دوباره راهی ش...

hafezraji.blogfa.com

حافظ - قطار

http://www.hafezraji.blogfa.com/post-331.aspx

جمعه ششم مرداد ۱۳۹۱. باز هم نزدیک یک ماهه که بابام نتونست وبلاگ من رو به روز کنه و حالا مجبوره همه اتفاقاتی که تو این یک ماهه افتاده تا اونجائی که یادشه براتون تعریف کنه. اون روز ظهر خونه عمه مهمون بودیم و خاله هدی و عمو مهدی و مصطفی هم اونجا دعوت بودن و ناهار، عمه زحمت کشیده بود و برامون زرشک پلو با مرغ درست کرده بود. البته به قول بابام اون روزا هنوز اینقدرا مرغ گرون نشده بود! جای همگی خالی، آخه بابام پیشنهاداش حرف نداره. شنبه صبح که من و حسین بیدار شدیم، خاله هدی و مصطفی هنوز خواب بودن و ما برای بازی ک...