partga.blogfa.com

asrinmahabadi.blogfa.com

هرگز مبر از ياد،خاطرِ تنهاي غنچه هاي ياس

http://www.asrinmahabadi.blogfa.com/9002.aspx

هرگز مبر از ياد،خاطر تنهاي غنچه هاي ياس. شاید به خواب هزار سالگان می ماند. رؤیاها ، آرزوها و دعاهای شب. زیر پتوی خواب ، دو کلام به رسم سادگی ، از سر خلوص. صدایی در پستوی خاموش ذهنم سکوت را شکست. و دلهره ای که تورا تا عمق زمزمه ای ب رد. و دلشادانه از ابتدای کوچۀ عمر تا. تا خانه ای کوچک. و خانه ای که درش کوتاه ، دیوارش سبک و پنجره اش همنشین خاک. زمزمۀ باد، فریاد بشر و خشکی عاطفه پای تیرک حواس ما. دلم از تنهایی ، از هجوم نازک یک حس. و صدای محبوس در هوایی که شاید از سر شوق. و نه ، شاید عادت. و سخن می گفت.

etana.blogfa.com

عتانا - مثل اولین برف دی ماه

http://www.etana.blogfa.com/post-27.aspx

مثل اولین برف دی ماه. مثل اولین برف دی ماه! می دانم که می آیی . و در خانه ام را می کوبی. با برف سنگین روی شانه های افتاده. و شال بلند دستباف قدیمی. مثل تارهای سفیدی که هر روز به گنجینه ام اضافه می شوند! هنوز مانده تا سفید شدن آخرین تار. هنوز مانده تا تمام شدن برف . نوشته شده در چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۲ساعت 12:17 توسط مریم کرمی. شاید رازیست میان چوپان بودن و رسالت و صعود.نه از صخره ها و کوه ها، که از زمین، که رسولان نیز چوپان بودند. محمد ، موسی و. انجمن نویسندگان جوان ملایر. سلمان قربانی ، عباس ونایی.

etana.blogfa.com

عتانا - داستان دیگران

http://www.etana.blogfa.com/post-20.aspx

داستانی که در این پست می خوانید اثر آقای هوشنگ جعفری جوزانی است که در انجمن ما جایگاه ویژه ای دارد و من افتخار دارم داستانش را در وبلاگ خودم به نمایش دوستان بگذارم . اگر در ویرایش داستان نقصی به چشم می خورد بگذارید به پای کسی که داستان را تایپ کرده . زیتون ، انار ، باران. بشقابم را می برم جلو تا چند زیتون کنار غذایم بگذارم . دستم می. آمده درست همانجا نشسته یک تاپ مشکی و یک شلوارک جین و موهای بته جقه اش را با دستهایش کنار می زند و من زیتون را می گذارم کنار بشقابش می خندد و می روم چند میز آنطرفتر می. می کن...

asrinmahabadi.blogfa.com

هرگز مبر از ياد،خاطرِ تنهاي غنچه هاي ياس -

http://www.asrinmahabadi.blogfa.com/post-32.aspx

هرگز مبر از ياد،خاطر تنهاي غنچه هاي ياس. می خواهم به صلیب بکشم همه ی روزهای رفته را. و روح تو را.روح تورا. همه خواهند آمد در میدان بزرگ عشق. نظاره گر خواهند بود. می خواهم ضجه هایت را تا آخرین نفس بشنوم. تا بشنود روح خوابیده در بستر ترس. روح به صلیب کشیده ات. بازار دروغ را می بندد. می خواهم بگریزم از این هرزه ویرانه ی بند. من غرقیده در این بستر ناکام خیال. همبازی رقص ناموزون ذهن من باش. آغوش منجی ام باش. هنوزپشت شیشه های خواب آلود عصر. زیر عطر پرواز پرستو. هنوز عاشق پرواز تاب. از ردپای خاک خوردۀ گمشده ای.

maryamzarmehr.blogfa.com

قــصــر شــنــی

http://www.maryamzarmehr.blogfa.com/9304.aspx

این روزها سخت دلتنگم .دلتنگ آن دختر بچه خندانی. که ایوان خانه مادربزرگ برایش از تمام دنیا بزرگتر بود. میخواستم بار دیگر در باور ساده اش بارور شوم تا فراموش کنم. میخواهم بار دیگراز حرفهای دایی علی دلخور شوم که مادرم را. به داشتن دو دختر سرزنش میکرد. میخواهم ندانم که او از دردهایی که در انتظارمان بودند سخن میگفت. این روزها سخت دلتنگم . دلتنگ سنگهای یه قل دو قل و توت های سرخ مادربزرگ. چغل بادام های ترش و آفتاب گرمی. که سادگی را در رگهایمان رنگ میبخشید. خیال بیدریغ من که روی قالی های ترکی مادربزرگ.

asrinmahabadi.blogfa.com

هرگز مبر از ياد،خاطرِ تنهاي غنچه هاي ياس

http://www.asrinmahabadi.blogfa.com/8910.aspx

هرگز مبر از ياد،خاطر تنهاي غنچه هاي ياس. غریب بودم و چشمانم کم داشت. چشمانم اندازه ی تنهایی صبر زیر بالشتک غرور. پنجره را هرشب تکرار کرد. پنجره از جنس ماه ،زیر نوازش. بی تمنا، هر شب چشم می بست،رویا پشت رویا. پیله ها اگر از یاد بردند دریدن. لحظه ها گر پای شرم را شکستند. وگور روزها ، داد خاک را برآورد. تن اگر در صلیب سکوت ماند. و موهای شعور ، دل به بی رنگی سپرد. چهره چون جام شرنگ سرکشید. وخاطر دوست نماند تشویش تصویر. چشم من هنوز باوری دارد:. چه غریب خانه ی عشق ،چه دلسپار فردا. دل تنگی هست هنوز. چرا ی ده ل.

etana.blogfa.com

عتانا - به آن روز كه باد ما را خواهد برد.

http://www.etana.blogfa.com/post-25.aspx

به آن روز كه باد ما را خواهد برد. مثل آنها كه قبل از من بودند. بر ديوارهاي فرسوده شهر باقي خواهد ماند . تا آمدن اولين باران تند هستم و بعد تكه تكه ام را پاي ديوارها خواهيد ديد. نوشته شده در شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۱ساعت 16:29 توسط مریم کرمی. شاید رازیست میان چوپان بودن و رسالت و صعود.نه از صخره ها و کوه ها، که از زمین، که رسولان نیز چوپان بودند. محمد ، موسی و. عتانا هم چوپانی است که آشوریان معتقدند روزی به آسمان صعود کرد و دیگر . انجمن نویسندگان جوان ملایر. سلمان قربانی ، عباس ونایی.

etana.blogfa.com

عتانا - کیست یاری دهنده ای که یاری دهد مرا؟!

http://www.etana.blogfa.com/post-21.aspx

کیست یاری دهنده ای که یاری دهد مرا؟ گفتم :بهتره عوض شم. حالا می تونید عوضی بگیریدم! دلیل این همه سرگردانی را نمی فهمم. تمام مسیرهایم به مستقیم ختم می شوند. زبان نچرخید که . نوشته شده در شنبه یکم آبان ۱۳۸۹ساعت 0:2 توسط مریم کرمی. شاید رازیست میان چوپان بودن و رسالت و صعود.نه از صخره ها و کوه ها، که از زمین، که رسولان نیز چوپان بودند. محمد ، موسی و. عتانا هم چوپانی است که آشوریان معتقدند روزی به آسمان صعود کرد و دیگر . انجمن نویسندگان جوان ملایر. سلمان قربانی ، عباس ونایی.

nevisee.blogfa.com

نویسه -

http://www.nevisee.blogfa.com/post/87

با این همه باز بهار از راه رسید. نوشته شده در دوشنبه ۱۷ فروردین۱۳۹۴ ساعت 14:17 توسط مریم تاراسی. می نویسم تا باشم. فرجام تمام برجام های جوانی. عاشقانه هایی در باد. جغدی که خفاش وار زندگی می کند. محمد علی خامه پرست.

nevisee.blogfa.com

نویسه - داستان

http://www.nevisee.blogfa.com/category/1

تکتیک های دیالوگ نویسی. زن: گفتی موهاش بلند بود؟ مرد: اینطور می گن. سوال و عمل داستانی. مرد: چه احساسی داری فردا تولدته؟ زن وایتکس را روی لک قهوه ای چای برسنینک ظرفشویی ریخت و آن را سابید. سوال و جواب بی ربط. زن: نگفتی سیگار ور ترک می کنی؟ مرد: امروز هم مزاحم زنگ زد؟ زن: واقعا تو نکشتیش؟ نوشته شده در شنبه ۲۷ خرداد۱۳۹۱ ساعت 22:7 توسط مریم تاراسی. دو راهی دره دراز. گفت: نرفتم هنوز، نتونستم. این پاهام قوت نداره. اما میرم. گفتم: چند بار اومدی مشهد. اولین بارم هست خانم. اولین بار. پرسیدم: پس تنهاش گذاشتی؟