chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی - شهادت امام جعفر صادق تسلیت باد
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/post-18.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . شهادت امام جعفر صادق تسلیت باد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم مهر ۱۳۸۹ساعت توسط U. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/8904.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . فوت کردم خاکاش بره! مثل اینکه خیلی خاک روش نشسته بود! نوشته شده در جمعه هجدهم تیر ۱۳۸۹ساعت توسط U. در این روزهای گرم و طاقت فرسای اوایل فصل تابستان. همان که دیرین روزها غرق تملق بر دگران بوده اند! و تمام شد آن روزها. من که نیستم اندرقالب خود! پس برای دگران بنویس. شنیدم از واعظی :. گاهی گذشت میکنیم . و کاش بدانی فرق این دو را؟ نوشته شده در دوشنبه هفتم تیر ۱۳۸۹ساعت توسط U. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی - از قلم در رفته
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/cat-2.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . قصه نبودنت را ثانیه ها هم از یاد بردند . ولی من . هیچگاه . حتی در زمان بی زمانی! نوشته شده در شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. خواستم بهت خوبی کنم. نه بودم واسه تو. اما انگار سر اومده. فقط می خوام بهت بگم. منتظرم یه روز بیای. می خوام تلافی بکنم. و در آخر بگم اینا به من نیومده و فقط قصد نوشتن بود. نوشته شده در پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. نمیدونم اسمشو چی بزارم. صدای گامهای شمرده ات را به خوبی می شنوم. این نغمه ی غم انگیز شبهای مرا.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی - طرح گفته
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/cat-4.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . شهادت امام جعفر صادق تسلیت باد. نوشته شده در دوشنبه دوازدهم مهر ۱۳۸۹ساعت توسط U. نوشته شده در جمعه نوزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت توسط U. نیمه رمضان . طرح دوم. نوشته شده در جمعه پنجم شهریور ۱۳۸۹ساعت توسط U. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی - چرکین نوشته هایم
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/cat-1.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . فوت کردم خاکاش بره! مثل اینکه خیلی خاک روش نشسته بود! نوشته شده در جمعه هجدهم تیر ۱۳۸۹ساعت توسط U. در این روزهای گرم و طاقت فرسای اوایل فصل تابستان. همان که دیرین روزها غرق تملق بر دگران بوده اند! و تمام شد آن روزها. من که نیستم اندرقالب خود! پس برای دگران بنویس. شنیدم از واعظی :. گاهی گذشت میکنیم . و کاش بدانی فرق این دو را؟ نوشته شده در دوشنبه هفتم تیر ۱۳۸۹ساعت توسط U. میدونم داره روز به روز دیر و دیرتر میشه. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/8903.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . قصه نبودنت را ثانیه ها هم از یاد بردند . ولی من . هیچگاه . حتی در زمان بی زمانی! نوشته شده در شنبه پانزدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. خواستم بهت خوبی کنم. نه بودم واسه تو. اما انگار سر اومده. فقط می خوام بهت بگم. منتظرم یه روز بیای. می خوام تلافی بکنم. و در آخر بگم اینا به من نیومده و فقط قصد نوشتن بود. نوشته شده در پنجشنبه ششم خرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. نمیدونم اسمشو چی بزارم. صدای گامهای شمرده ات را به خوبی می شنوم. این نغمه ی غم انگیز شبهای مرا.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/8906.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . نوشته شده در جمعه نوزدهم شهریور ۱۳۸۹ساعت توسط U. نیمه رمضان . طرح دوم. نوشته شده در جمعه پنجم شهریور ۱۳۸۹ساعت توسط U. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/8905.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . نوشته شده در سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. اه اه اه این آقاهه. نوشته شده در شنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. نوشته شده در شنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. اینم حاج آقا حسنوند خودمون. نوشته شده در شنبه بیست و سوم مرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. نوشته شده در دوشنبه هجدهم مرداد ۱۳۸۹ساعت توسط U. از قلم در رفته. از ترس تا مترسك.
chamedane-tohi.blogfa.com
چمـــدان تهـ?ــی - شعرنامه هایم
http://www.chamedane-tohi.blogfa.com/cat-3.aspx
از آغاز حرفی در میان نبود . گفتن این حرف ، حرفی به میان آورد . پشت آن کوه بلند. پای آن رود روان. تا که شاید آن باد صباح. سوی آن ماه نهان. تا که شاید روزی. پای آن آب روان. پشت آن کوه بلند. بروم سخت از هوش. شاید این نیز بگذرد. در میان دفتر تلخ گناه. چشمه ی اشک غریبی جوشید. کوهی از درد به من می خندید! کوهی از غصه به من می خندید! دلم و تو و خیلی ها را. شاید دل خدایم را. اندیشه اما شکستنی نیست. نوشته شده در پنجشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت توسط U. در راستای رفع غم ها! دو حرف بالا چه خوانده میشوند.شاید آی آی.