road85.mihanblog.com

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - ساعت گمشده

http://omrekootah.mihanblog.com/post/197

نویسنده : صادق عسگری. روزی کشاورزی متوج ه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی ام ا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید. پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد.". یکشنبه 10 شهریور 1392 09:33 ق.ظ. شنبه 30 آذر...

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد

http://omrekootah.mihanblog.com/page/1

نویسنده : صادق عسگری. روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان خرسی در مقابل آنها ظاهر شد . یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از خرس سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت :. قرار نیست از خرس سریعتر بدوم. فقط کافیست از تو سریعتر بدوم ! و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت! نویسنده : صادق عسگری. اعدامی لحظه ای مکث کرد, ,. بوسه ای برطناب دار زد, قاضی گفت صبرکنید". نویسنده : صادق عسگری. نویسنده : صادق عسگری.

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - باد و خورشید

http://omrekootah.mihanblog.com/post/196

نویسنده : صادق عسگری. روزی خورشید و باد هر دو در حال گفتگو بودند و هر کدام نسبت به دیگری احساس برتری می کرد . باد به خورشید می گفت : من از تو قوی ترم خورشید هم ادعا میکرد که او قدرتمندتر است. گفتند بیاییم امتحان کنیم، خوب حالا چگونه؟ دیدند مردی در حال عبور است و کتی به تن دارد. باد گفت من می توانم کت آن مرد را از تنش در آورم. خورشید گفت پس شروع کن. باد وزید و وزید، با تمام قدرتی که داشت به زیر کت مرد می کوبید. دید از آن باد خبری نیست ، احساس آرامش و امنیت کرد . شنبه 9 شهریور 1392 11:02 ق.ظ. من خوبم شما چ...

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - مطالب صادق عسگری

http://omrekootah.mihanblog.com/post/author/459159

نویسنده : صادق عسگری. روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند. ناگهان خرسی در مقابل آنها ظاهر شد . یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید. دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از خرس سریعتر بدود. مرد اول به دومی گفت :. قرار نیست از خرس سریعتر بدوم. فقط کافیست از تو سریعتر بدوم ! و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت! نویسنده : صادق عسگری. اعدامی لحظه ای مکث کرد, ,. بوسه ای برطناب دار زد, قاضی گفت صبرکنید". نویسنده : صادق عسگری. نویسنده : صادق عسگری.

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - نگاه مثبت

http://omrekootah.mihanblog.com/post/190

نویسنده : صادق عسگری. یكی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی خاطره جالبی را كه مربوط به سالها پیش بود نقل میكرد. چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،. سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد. دقیقا یادمه از دختر آمریكایی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش كاترینا بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟ پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟ گفتم نمیدونم كیو میگی!

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - دامپزشک و گاو

http://omrekootah.mihanblog.com/post/200

نویسنده : صادق عسگری. پای گاو میشکنه، طوری که دیگه نمی تونست بلند شه، صاحب گاو دامپزشک میاره و دامپزشک بعد از معاینه میگه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید. گوسفند اینو میشنوه و میره پیش گاو و میگه بلند شو، بلند شو! گاو هیچ حرکتی نمیکنه. روز دوم گوسفند. گاو با هزار زور و زحمت پا میشه.صبح روز بعد صاحب گاو وقتی در طویله باز میکنه و میبینه که گاو رو پاش وایساده از خوشحالی فریاد میزنه: گاو رو پاش وایساده جشن میگیریم .گوسفند رو بکشید. خودتو نخود هر آشی نکن. سه شنبه 9 مهر 1392 10:16 ب.ظ.

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - زمان

http://omrekootah.mihanblog.com/post/198

نویسنده : صادق عسگری. پادشاه پیری در هندوستان، دستور داد مردی را به دار بیاویزند. همین که دادگاه تمام شد، مرد محکوم گفت:اعلی حضرتا، شما مردی خردمندید و کنجکاوید تا بدانید رعایاتان چه می کنند. به گورو ها، خردمندان، مارگیران، و مرتاضان احترام می گذارید. بسیار خوب، وقتی بچه بودم، پدربزرگم به من یاد داد که چگونه اسب سفیدی را به پرواز درآورم! در این کشور هیچ کس نیست که این کاررا بلد باشد، باید مرا زنده نگه دارید. پادشاه بی درنگ دستور داد اسب سفیدی بیاورند. مرد محکوم گفت:باید دو سال در کنار این جانور بمانم.

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - نا امیدی

http://omrekootah.mihanblog.com/post/201

نویسنده : صادق عسگری. ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺷﮑﺎﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ. ﭼﺮﺍ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺩﮐﺸﯽ. ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﺍﺑﻢ ﺭﺍ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :. ﺁﯾﺎ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﻠﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻡ. ﺧﺪﺍ ﮔﻔﺖ : ﻣﻮﻗﻌﯿﮑﻪ ﺩﺭﺧﺖ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻭ ﺳﺮﺧﺲ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ ، ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ. ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺳﺮﺧﺲ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻙ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻣﯿﻦ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ. ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺭﺷﺪ ﻧﮑﺮﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﮑﺮﺩﻡ. ﺩﺭ ﺩﻭﻣﯿﻦ ﺳﺎﻝ ﺳﺮﺧﺴﻬﺎﺑﯿﺸﺘﺮ ﺭﺷﺪ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﺧﺒﺮﯼ. ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺳﻮﻡ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ ﻧﯿﺰ ﺑﺎﻣﺒﻮﻫﺎ ﺭﺷﺪ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻣﺒﻮ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ ﺷﺪ. پاسخ صادق عسگری :.

omrekootah.mihanblog.com

آزاد - آزاد - تقدیم به تو

http://omrekootah.mihanblog.com/post/202

نویسنده : صادق عسگری. اصواتی که از تار و پود حنجره ات میجوشد تا به گوشم رسد و روحم را بنوازد. به آوای شیرین ابابیل هم نمیدهمش،. صدای تو طنین مناجات فرشته هاست. پنجشنبه 9 آبان 1392 07:55 ب.ظ. آخه دوس پسرم گفته من از دخدر شیطون خوشم میاد. پنجشنبه 9 آبان 1392 07:52 ب.ظ. ی دخدر شیطون واسه دوس پسرش چکارایی می کنه؟ سه شنبه 23 مهر 1392 10:01 ب.ظ. صادق جونم ببین اینجا دوباره رونق دادم. دوشنبه 22 مهر 1392 12:15 ب.ظ. حالم بد گرفته شد. عشق اولم ازدواج كرد. عشق دوم كه معلوم نیست داره چه غلطی میكنه. پاسخ صادق عسگری :.