roozhayekaghazyeman.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://roozhayekaghazyeman.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://roozhayekaghazyeman.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
3.9 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
2
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
3.938 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | roozhayekaghazyeman.persianblog.ir Reviews
https://roozhayekaghazyeman.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
ورق پاره های بی زبان: August 2009
http://hamedangha.blogspot.com/2009_08_01_archive.html
ورق پاره های بی زبان. حامد عنقای خصوصی من. ه.ش. ۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه. نردبام آسمان و . مصیبت بزرگ صداگذاری و میکس هم که جای خود را دارد. حس من این است که دو سال عمرمان با آدم هایی که هیچ انگیزه ای ندارند، دارد هدر می شود. نقل این ها بماند برای بعد. می خواستم از حواشی این یک هفته بگویم. از اضطرابی که بر همه حاکم بود و نگرانی از واکنش مردم. حرف گفتنی خیلی زیاد است ولی می گذارم برای فرصتی که می توانم فارغ از داوری احساسی کلامی گویم. هیچ نظری موجود نیست:. پیوندهای مربوط به این پیام. افسوس که دیگر دیر است....
ورق پاره های بی زبان: July 2009
http://hamedangha.blogspot.com/2009_07_01_archive.html
ورق پاره های بی زبان. حامد عنقای خصوصی من. ه.ش. ۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه. من یک کودک شش ساله ام دست در دست پدرم. از کوچه ی لواسانی پیاده به سوی کوچه ی دردار می رویم. از آبشار که کوچه ی زندگی و دنیای من بود تا دردار که سرشار از خانه های قدیمی و حتی وقفی که شاید بعد ها گفتم. خلاصه آنکه بالاخره به کوچه دردار رسیدیم. آن موقع هنوز آب فشاری در کوچه دردار بود و من از آن نوشیدم. با تشر پدرم که دهانت را نچسبان چرا که می تواند آلوده باشد. آن مرد نامش مکری بود .مردی در میانه ی عمر ، که تنها زندگی می کرد....با مادرش زن...
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
2
نجوای دل ♥ ..........
نوشته شده در شنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۱ساعت 12:19 توسط Maryam. دلم که می گیرد. کودک می شوم . کفش هایم تا به تا می شوند . دستانی می خواهم که آرامم کنند . مهربوونی که به فکر دلتنگی هایم شود . و گلویی که بغض امانش را نبرد . بهانه گیر می شوم . نق می زنم که این را می خواهم . کودک نجوا کرد"خدایا با من صحبت کن". ودر همین لحظه چکاوکی آواز خواند اما کودک نشنید. کودک بلندتر گفت"خدایا بامن صحبتکن". و آذرخش در آسمان غرید ولی کودک متوجه نشد. کودک فریاد زد "خدایا یک معجزه به من نشان بده ". کودک در ناامیدی گریه کرد و گفت:.
roozhayeghashang.persianblog.ir
روزهای قشنگ من
فعلا مهم ترین اتفاق که پیش رو دارم عروسیمه که به امید خدا 13 تیره. من آمده ام وای وای.من آمده ام. خونه من خونه تو. بیشه، باشگاه عاشقان ادبیات. باشگاه مدیران و متخصصان. وإ ن ی کاد ال ذین ک ف روا ل ی زل قون ک ب أ بصر ه م ل م ا س م ع وا الذ کر و ی قولون إ ن ه ل م جنون * و م ا ه و إ لا ذ کر ل لع ل مین. نویسنده: ف.م - ۱۳٩٢/٤/۱٥. بنده (عروس خانوم) در منزل مامانم اینا به سر میبرم.خونمون نو سازه هنوز تلفن نداله. وااااای ی ی یعنی به نظر خودم که فوق العاده بود. منم عین این عروس جلفا همش وسط بودم. اینم نمای دور لبا...
زندگی با ....
کسی هست که هنوز با من کار داشته باشه؟ فکر کنم برای همه کسانی که میخواستند خبر رسانی کردم . اگه کسی هست که هنوز با من کار داره بگه! چون دیگه نمیخوام بیام وب نویسی . لطفا خصوصی نذارید! مهتاب عزیزم از اراک که آدرس خانم رجبی رو بهم دادی هنوز تو رو پیدا نکردم . عروسک زندگی تو کجایی؟ نفس عزیزم نمیدونم چرا نمیتونم به میلت بفرستم . به آدرست خطا میده. نوشته شده در سه شنبه بیستم تیر ۱۳۹۱ساعت 13:40 توسط مهتاب.
دنیای ساقی
مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی.پر كن قدح كه بی می مجلس ندارد آبی. شنبه 21 آذر 1388 07:23 ب.ظ. وای كه این چند روز كه نبودم چقدر اتفاق واسم افتاد. اول بگم كه مامان خانوم امروز صبح اومد. وای كه مردم از بس از صبح داستانای مختلف آرمان و شنیدم. و عكساشو نگاه كردم. من داداش دار شدم! یه داداش گل كه با این كه یه هفتس داداش من شده خیلیییی دوسش دارم. حیف كه فقط داداشمه. طی اتفاقات بعد از تصادف ماشینم، من و هادی شدیم آبجی و داداشی! كلی هزینه ی موبایل و اس ام اس برامون داشته البته. ولی خیلی خوبه. چه قد از این همه تعط...
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست...
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست. بازم دانشگاه،بازم نق زدنای بی انتها! سلام به دفترچه ی خاطرات رنگ و رو رفته! امروز اومدم یونی،بعد از سه هفته! یعنی به خاطر وجود اینهمه شوق باید از من تقدیر بشه! از صبح درگیر عوض کردن خوابگاهم بودم،باید دوتا خانومو میدیدم.اولی نیم ساعت تاخیر کرد دومی یک ساعت و نیم! الان یهو یادم افتاده که چرا به اینهمه تاخیر اعتراض نکردم؟ منی که بارها با حراست و کمیته انضباطی درافتادم چطور جلو دوتا کارمند لال شدم! در مجموع 8 مرتبه رفتم طبقه ی سوم و 9 مرتبه اومدم پایین تا جابجا شدم!
روزنه ای به من
روزنه ای به من. چشمان مهربان تو به آسمان وصل است. توآمدی وبه من ثابت کردی که رویای من حقیقت بود. تو آمدی تا زخم کهنه قلبم آرام شود. می دانم که نخواهی ماند. می دانم که که سکوت آرام تو. وقتی عاشق ترین نگاهم رایه تومیدهم. حکایت حس بی حسی تو به من است. ودستانت که مهری به دستانم ندارند. نهیب دلم را میشنوم. کاش دلشوره ام رامیفهمیدی. هربارکسی آمدبه میهمانی قلبم. خم شدم تاتکه های شکسته اش راجمع کنم. اشک ریختم ازصدای ناله های قلبم. هنوزاما قلبم تکه تکه است. شرم دارم ازچشمان مهربان تو. من قلبی شکسته راهدیه ات میدهم.
روزهای خاطره
روزهای خاطره،روزایی نوشته میشن که هم خوبن و هم بدن.که نه تکرار میشن نه فراموش. به قاب عکست که روی دیوار جا مانده است. باوفاتر از خود توست. به من لبخند می زند. و هنوز هم در جایش باقیست. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 11:54 توسط صابر. مهربان باش که در آن پس این پنجره ی سبز قشنگ. مهربان است کسی با من و تو. چه قشنگ است نگاهی که به مهر. نوشته شده در چهارشنبه هفدهم تیر ۱۳۹۴ ساعت 11:52 توسط صابر. داغ می شوم وقتی می دانم بوسه هایت دیگر برای من نیست. چگونه میروی با این که میدانی چه تنهایم؟
روزهــــای خاطــــره
لنگه کفش خودت را قورت بده! برگی از دفتر خاطراتم. سایتی پر از شکلک برای وبلاگ شما. تاریخ : شنبه 29 تیر 1392 03:47 ب.ظ نویسنده : . زخمها خوب می شن. جاشونم کم کم از بین میره. ولی یه زنگ تلفن واسه برگردوندن تموم دردا بسه. اوریانا فالاچی - نامه به کودکی که هرگز زاده نشد". تاریخ : چهارشنبه 26 تیر 1392 09:56 ب.ظ نویسنده : . برنامه هایم را برای زندگیم باید امسال پیش ببرم . به بهترین شکل . باید موفق شم . ندا جان نگرانتم . یک خبر از خودت بهم بده لطفا . خدا بعضی ها را شفا بده! امتحان را خراب کردم. مغزم هنگ کرده .
روزهای خوب
پست های این وبلاگ درمورد زندگی و زیبایی های ان است. راه ارتباطی با نویسنده: استفاده از قسمت چت سمت راست پایین صفحه و همچنین قسمت نظرات. حال دلت را خوب کن. درب توری مجیک مش. فروش دوربین دید در شب نظامی. غم ها ارزش جنگیدن ندارند. غم ها ارزش جنگیدن ندارند . غم ها انقدر خسته اند که با کمترین بی توجهی ،. از پای درمی ایند. برای شادی بغل باز کنید. و با امید زندگی کنید. پس به لبخندتان اجازه دهید تا دنیایتان را. به دنیایتان اجازه ندهید که لبخندتان را تغییر دهد. امروز همه چیز بهتر خواهد شد. کنارزده و می ایستی؟
کنکور 93
من برگشتم ;-). 06:39 - ششم دی 1392 نویسنده: سمانه. یه کمی به قولم عمل نکردم.میدونم. براتون آرزوی موفقیت دارم. ممنون میشم وقتی نتیجه ها اومد بدونم نتیجه هاتونو. ببخشید باز هم شدیدا شرمنده ام که آپ نمی کردم. 10:07 - بیست و ششم مهر 1392 نویسنده: سمانه. واقعا ببخشید که اینقدر دیر به دیر پست میذارم.همون طوری که قبلا هم گفتم برای دسترسی به اینترنت یه سری مشکلاتی هست که امیدوارم حل بشه. دانش آموزها معمولا درمورد نحوه ی خوندن درس زیست مردد هستن. توصیه می کنم از بار سومی که همون بخش رو میخونید شروع کنید به تست زد...
