room26.persianblog.ir
وصيت نامه - یکی بود ... یکی نبود ...
http://room26.persianblog.ir/post/32
یکی بود . یکی نبود . اي کساني که مأمور دفن من هستيد. مرا در تابوت سياهي. بگذاريد تا همه بدانند سياه بخت بوده ام. دستان مرا باز بگزاريد تا همگان بدانند دست خالي از دنيا رفتم. موهايم را آشفته بگزاريد تا همگان بدانند دست نوازش برسرم. چشمانم رامرا باز بگزاريد تا همگان بدانند چشم انتظار از. بروي قلبم تکه يخي بگذاريد که با اولين طلوع خورشيد آب. شودو به جاي مادرم برايم گريه کند. دهانم را باز بگزاريد بدين سان همگان بدانند بزرگترين فريادم. بر سنگ مزارم بنويسيد:. که آشفته دلي بود در اين خلوت خاموش.
darya6112.blogfa.com
دریای بیکران
http://darya6112.blogfa.com/8902.aspx
Salam be hameye dustaye golam. Omidvaram ke khub bashino ruzegar bahatun sazegar bashe. Modati azatun dur budam ke hala bade yealame etefaghaye khubo badike vasam oftad baz be. Khoshhalam ke hamatuno mibinam. نوشته شده در جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 23:57 توسط دریا. Azadikids(عکس باحال اس ام اس وجوک رمزو.). تنها تر از تنهایی. سکوت تنهایی های من؟ دیار عشق .سوادکوه . عاشقانه برای تو می نویسم. Mohsen sarafrazبهترين وبلاگ فارسي ايرانيان. غزلواره های عاشقی(نیلوفر جون). پادشاه امنیت و ترفند در وب.
pasazbaroon.persianblog.ir
****** پس از باران ******
http://pasazbaroon.persianblog.ir/1386/7/21
پس از باران * * *. او شریکی وفادار و صادق بود و سهم بزرگی در حفظ و نگهداری ثروت. و از صمیم قلب حاکم را دوست داشت . ليكن پادشاه كمتر. متوجه اين موضوع مي شد. و بود هرگاه حاكم با مشكلي مواجه ميشد فقط به او اعتماد. داشت و مشورت مي كرد.وي. نيز در اين مورد به حاكم كمك مي نمود. حاکم او را بسیار دوست داشت. واز داشتن وي هميشه نزد پادشاه همسايه. می كرد . اما به همان اندازه نيزاز او. روزي وي را ترك. كرده نزد ديگري رود. او روزی احساس بیماری. کرد و خیلی زود دریافت که فرصت زیادی ندارد و. و با خود مي گفت:. او جواب داد :.
pasazbaroon.persianblog.ir
****** پس از باران ******
http://pasazbaroon.persianblog.ir/1386/8/19
پس از باران * * *. دکان مردی را دزد زده بود.دکاندار شکایت. به محکمه برد قاضی. دستور داد انبری در اتش. بگذارند وقتی انبر داغ شد /یه نفر از بین جمعیت. شروع کرد به التماس که من دزد نیستم.و این کار. را نکردم قاضی گفت دزد واقعی همین است. رادستگیر کرده به زندان. روزی پنبه های تاجری به سرقت. دزد را نیافتند . عاقبت. قاضی دستور داد همه افراد مشکوک. را در محلی جمع نمایند تا او دزد. را بیابد .وقتی همه. را جمع کردند قاضی به داروغه و افرادش دستور داد. با دقت به صورت همه نگاه کنند. او دزد پنبه هاست. تا اگر پنبه ای.
pasazbaroon.persianblog.ir
****** پس از باران ******
http://pasazbaroon.persianblog.ir/1386/11/6
پس از باران * * *. اگه چاه اب نداره برای تو که نان دارد * *. در دو فرسخی دهی از توابع . خان قناتی می کنده است. اما هر قدر زمین رامی کندند به اب نمی رسیدند و مردم می گفتند: ( زمین این قنات سنگ است و اب نداره) اما خان به کت کن ها (. اگه شده همه ثروتم را می دهم تا قنات ابی بشه .تا اینکه یکی از. روزها سر چاهی که کت کنها می کنده اند می رود و سرش را توی چاه می کند و فریاد می زند. کت کن هم از ته چاه. می دهد : ( هی! خان به او می گوید : ( او ) داره؟ خان در حالی که خیلی عصبانی بودند به مقنی می گوید :. تگ ها : وبلاگ.
pasazbaroon.persianblog.ir
وبلاگ - ****** پس از باران ******
http://pasazbaroon.persianblog.ir/tag/وبلاگ
پس از باران * * *. اگه چاه اب نداره برای تو که نان دارد * *. در دو فرسخی دهی از توابع . خان قناتی می کنده است. اما هر قدر زمین رامی کندند به اب نمی رسیدند و مردم می گفتند: ( زمین این قنات سنگ است و اب نداره) اما خان به کت کن ها (. اگه شده همه ثروتم را می دهم تا قنات ابی بشه .تا اینکه یکی از. روزها سر چاهی که کت کنها می کنده اند می رود و سرش را توی چاه می کند و فریاد می زند. کت کن هم از ته چاه. می دهد : ( هی! خان به او می گوید : ( او ) داره؟ خان در حالی که خیلی عصبانی بودند به مقنی می گوید :. تگ ها : وبلاگ.
room26.persianblog.ir
يكي بود يكي نبود... - یکی بود ... یکی نبود ...
http://room26.persianblog.ir/post/30
یکی بود . یکی نبود . يكي بود يكي نبود. یکی بود یکی نبود یه دروغ کهنه بود. یکی موند یکی نموند حرف راست یه قصه بود. يكي موند با غصه ها، به غم عشق مبتلا. یکی رفت چه بی وفا با دورنگی آشنا. نالش از ديوه نبود، پشتشو دوري شكوند. پوسوند دلشو غصه سوزوند. با همه عشق و وفا راهی شد تو قصه ها. زیر آوار جفا دل دادش به هر بلا. قصه ها به سر رسید. اونکه موند یه قصه ساخت. اما هی هستی شو باخت. گم شدش تو قصه ها. اون به عشقش نرسيد هيشكي خوابشو نديد. گل يادش رو نچيد.
room26.persianblog.ir
حکمت... - یکی بود ... یکی نبود ...
http://room26.persianblog.ir/post/35
یکی بود . یکی نبود . گنجشک به خدا گفت گفت :. لانه ی کوچکی داشتم،آرامگاه خستگیم ،پناه بی کسی ا م ،طوفان تو آنرا از من گرفت، کجای دنیای تو را گرفته بود؟ خدا گفت ماری در راه لانه ات بود،تو خواب بودی، باد راگفتم لانه ات را واژگون کند ،آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. چه بسیار بلاها که از تو به واسطه ی محبتم دور کردم و تو ندانسته به دشمنیم پرداختی. Null,'width=600, height=500, scrollbars=yes, resizable=yes');" يه چيزي بگو.
room26.persianblog.ir
شکسته دل - یکی بود ... یکی نبود ...
http://room26.persianblog.ir/post/33
یکی بود . یکی نبود . شيشه اي مي شكند. يك نفر مي پرسد:. شايد اين رفع بلاست. يك نفر زمزمه كرد:. باد سرد وحشي مثل يك كودك شيطان آمد. شيشه ي پنجره را زود شكست. كاش امشب كه دلم مثل آن شيشه ي مغرور شكست،. عابري خنده كنان مي آمد. تكه اي از آن را برمي داشت. مرهمي بر دل تنگم مي شد. هيچ كس، هيچ نگفت، غصه ام را نشنيد. از خودم مي پرسم:. آيا ارزش قلب من از شيشه ي پنجره هم كمتر است؟ دل من سخت شكست اما،. هيچ كس هيچ نگفت و نپرسيد چرا؟ Null,'width=600, height=500, scrollbars=yes, resizable=yes');" يه چيزي بگو.
room26.persianblog.ir
يه قصه غم انگيز - یکی بود ... یکی نبود ...
http://room26.persianblog.ir/post/34
یکی بود . یکی نبود . يه قصه غم انگيز. ديگه يواش يواش داشت قبول ميکرد که مادرش داره بار و بنديل خودش را مي بنده و برای هميشه از کنارش ميره. با ديدگان پر از اشک و دلي مالامال از درد و اندوه، نگاههايش را به صورت زرد و تکيده مادرش که روی تخت به حال مرگ افتاده بود دوخته بود. انگاری مادرش ميخواست که نفس های آخر عمرش را روی همان تخت بده و از اين دنيای لعنتي برای هميشه خداحافظي کنه . پسر کوچولوی ۹ ساله به اين فکر ميکرد که بدون مادرش چي ميخواهد بکنه، ميترسيد که تنهای تنها بشه. آقا کوچولو بيا يه بوس به مامان بده، ...