shabaviz65.blogfa.com

shaertarazhamishe.blogfa.com

شاعرترازهمیشه

http://www.shaertarazhamishe.blogfa.com/9209.aspx

پیرم اماعشق من باری جوانترمانده است.گرچه پیرم،آشنایم باجوانی غم مخور. خدا پشت و پناهت. و زمانیکه نگاهم به نگاهت افتاد. سایه ی پلک تو بر صورت ماهت افتاد. چشم وا کن که نگویند رقیبان روزی. بهترین یار تو از چشم سیاهت افتاد. دل شکستن گنه توست ولی با نگهی. یک گناه دگر از بار گناهت افتاد. تو که رفتی نه که نفرین. نه، که بر روی لبم. فقط این نغمه "خدا پشت و پناهت" افتاد. صف مژگان تو مانند سپاهی است، چه شد؟ سیل اشک تو که بر جان سپاهت افتاد. گوشه ی چشم تو کافیست، همین بس امروز. از سر کوی دلم، سرزده راهت افتاد.

shaertarazhamishe.blogfa.com

شاعرترازهمیشه - باران

http://www.shaertarazhamishe.blogfa.com/post-54.aspx

پیرم اماعشق من باری جوانترمانده است.گرچه پیرم،آشنایم باجوانی غم مخور. باران بهانه بود که در زیر چتر تو. سر را به شانه های تو بگذارم از هوس. تا منزل تو راه درازی نمانده است. آری نمانده گرچه من افتادم از نفس. آیا شود تمام وجودت برای من؟ تنها همین برای من آری همین و بس. عشقت ربود تاب مرا ای قرار من. ننشسته جز تو در دل من عشق هیچ کس. چشمت مدام حال مرا مست می کند. تا یک نگاه بعد به فریاد من برس. بی تو تمام هستی من نیست می شود. بی تو پرنده ای شده ام کنج یک قفس. همسایه بود با من دلخسته باغ گل. قالب های فوق جدید.

saat25-m.blogfa.com

ساعتـــ 25:00:00،به وقتــ زندگیــــ - نیمه پاییز

http://www.saat25-m.blogfa.com/post/396

ساعت 25:00:00،به وقت زندگی. صدای نفس های پاییز را در نیمه پاییز،. نگرانی هایت را از برگ های درختان آویزان کن. چند روز دیگر می ریزند. دلت پیوسته شاد باد. ای ناز تو تا نيمه ی پاييز رسيده! ای سرخ لبت با می لبريز رسيده! زلف تو هواخواه کدامين شب ابری ست. کاين گونه پريشان و غم انگيز رسيده؟ تاريخ جمعه شانزدهم آبان ۱۳۹۳ساعت 22:35 نويسنده ترنم. اگر میخواهی مثل بقیه باشم. از تظاهر متنفرم حتی دردنیای مجازی. چون از خودم راضیم. با کفش نیایید روی فرش دل ما. ما روی این دل نماز میخوانیم. خط قرمز اینجا: ابتذال.

shaertarazhamishe.blogfa.com

شاعرترازهمیشه - بناست ساده بگویم...

http://www.shaertarazhamishe.blogfa.com/post-58.aspx

پیرم اماعشق من باری جوانترمانده است.گرچه پیرم،آشنایم باجوانی غم مخور. اگر چه بی تو در این روزگار جار افتاد. که عشق و عاشقی از چشم روزگار افتاد. قسم به ماه که در باورم نمی گنجد. که خشکسال خزان بر تن بهار افتاد. فقط نه اینکه دلم از غبار لبریز است. به روی آینه ها هم شبی غبار افتاد. نشسته ام که ببینم چرا، چرا عاشق. بدون هیچ دلیلی ز چشم یار افتاد. هنوز قصه ی حلاج نقل محفل هاست. همان که ساز أنا الحق زد و به دار افتاد. قرار بود که معشوق رخ نشان بدهد. فراق پیشتر از موعد قرار افتاد. بناست ساده بگویم نمی شود روزی.

shaertarazhamishe.blogfa.com

شاعرترازهمیشه

http://www.shaertarazhamishe.blogfa.com/9206.aspx

پیرم اماعشق من باری جوانترمانده است.گرچه پیرم،آشنایم باجوانی غم مخور. اگر چه بی تو در این روزگار جار افتاد. که عشق و عاشقی از چشم روزگار افتاد. قسم به ماه که در باورم نمی گنجد. که خشکسال خزان بر تن بهار افتاد. فقط نه اینکه دلم از غبار لبریز است. به روی آینه ها هم شبی غبار افتاد. نشسته ام که ببینم چرا، چرا عاشق. بدون هیچ دلیلی ز چشم یار افتاد. هنوز قصه ی حلاج نقل محفل هاست. همان که ساز أنا الحق زد و به دار افتاد. قرار بود که معشوق رخ نشان بدهد. فراق پیشتر از موعد قرار افتاد. بناست ساده بگویم نمی شود روزی.

m290.blogfa.com

هبوط در كوير - ...

http://m290.blogfa.com/post-31.aspx

منم مریم. همون که زیبایی های دنیات رو دید (اما). ای روزهای درهم تنیده ساکت و سرد. روزها در نوسانی غریب، بی پروا از پی هم می گذرند و من انگار لای یک مشت خاطره، لابلای چند برگ تقویم کهنه، روبروی چندخط نانوشته ی گنگ و مبهم، به تاراج رفته ام! و سخت تلاش می کنم . برای انسان. نوشته شده توسط مريم عارف در شنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۵. بیست و سوم فوریه 1983). اهل و ساکن کویر. 1- من شاعر نیستم. 2- من فلسفه نمی دانم. 3- من نه شاعرم و نه فلسفه می دانم.

m290.blogfa.com

هبوط در كوير - زن نامه!

http://m290.blogfa.com/post-30.aspx

منم مریم. همون که زیبایی های دنیات رو دید (اما). قصه از ان جایی شروع شد که انگار خداوند تصمیم گرفت بنده ای دیگرخلق کند و از بد حادثه، این قرعه به نام من دیوانه زدند. اندکی پس از تصمیم خداوند، در دومین روز از اخرین ماه سال منحوس شصت و یک، دیوانه ای به قفس آمد. ادمی تنهاست با دردی که دارد و باهمان درد رشد می کند و بالغ می شود. دردش هم بالغ می شود. تنهایی اش عمیق تر و زجرش پنهان تر. قصه از جایی تلخ تر شد که دیوانه تازه می فهمید چیزی در درونش هست به نام زن! کشف بزرگی بود اما درد داشت! به خودت می آیی و می خوا...

shagerddel.blogfa.com

خاطرات ازلی

http://shagerddel.blogfa.com/1392/11

نمی دانم چرا هیچ گاه به رتبه فکر نکرده ام. و چندان جلز و بلز اول شدن نداشته و ندارم همیشه بهتر شدن و خوب شدن و بویژه "خود شدن " برایم شیرین تر از چندم شدن بوده و هست. خوانده هایم نگاه می کنم و آنها را با داشته هایم مقایسه می کنم هیچ تناسبی ندارند. تصویر کاریکاتوری از خودم همیشه رنجم می دهد و از اینکه به اندازه خوانده هایم نمی فهم شرمسارم. مشترکی که با برادرانم داشتم برنامه هایم را روی. سالها گذشته است و من کج دار و مریض با پتکهای برنامه مغزم را پوکانده ام ، چه. نگاه می کنم و می بینم چقدر آمده ام ،. با خو...

shagerddel.blogfa.com

خاطرات ازلی

http://shagerddel.blogfa.com/1391/10

تاریخ ، فلسفه ، سیاست، دین ، اخلاق، هنر ، اقتصاد، فرهنگ ، زبان ، نژاد ، حقیقت، واقعیت. از کدام زاویه باید نگریست؟ کدام یک راهگشای مسیر پر پیچ و خم زندگیست؟ انسان در آغوش کدامیک باید بیارامد تا خود را بیابد؟ خدا انسان را از کدام و برای کدام یکیشان آفرید؟ و ما با تو چه کردیم؟ ای آنکه هنوزهم برایمان غریبتر از هر غریبه ای ، ای آنکه هنوزهم سرخود خواهی هایمان تو را لگدمال می کنیم. این روزها بیشتر از هر زمانی به نام تو ترانه می سرایند و به پای تولدت چه قربانی ها که نمی کنند! من با تو چه کرده ام؟

shagerddel.blogfa.com

خاطرات ازلی

http://shagerddel.blogfa.com/1391/04

امان از یک تکه آب! سالها بود سوالی داشتم. همیشه خودم را به آب و آتش میزدم تا به جوابش برسم شوق یافتن آنقدر لذتش بخش. بود که شب و روز برایم نمی گذاشت. و استادی داشتم که همواره در عجب بودم چرا پاسخ سوالم را بیان نمی کند. هر از گاهی در پس کنایه به او می تاختم و گلایه هایی هم داشتم . سال از آن ماجرا می گذرد،. صبح سحری به مناسبت بزمی درنگی با وی خلوت داشتم. برداشت و زبان به جواب گشود. با خود می گفتم ای کاش هیچ وقت به جوابش نمی رسیدم وقتی دیدم تنها یک. شدنهای همچو منی آب در هاون کوبیدن است. وقتی که در پس جواب.