shearkade.blogfa.com

tovman.blogfa.com

من و تو - رویایی در واقعیت (فصل اول) 4

http://www.tovman.blogfa.com/post/5

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رویایی در واقعیت (فصل اول) 4. صدای باز شدن در اتاق مرا به خود اورد و وادارم کرد تا حواسم را برای توجه به اطرافم جمع کنم. به لطفه ذهن هوشیارم قوه ی شنوایی ام را از دست نداده بودم و همه چیز را واضع میشنیدم. صدای قدم هایی که به تخت و من نزدیک و نزدیکتر میشدند توجه ام را به خود جلب کرد. دونفر بودند. کیوان - خدا خودش بهمون رحم کنه! خدای من منظورش چی بود؟ نکنه برای خانوادم اتفاقی افتاده؟ صدای زن عموم رویا را تشخیص دادم که گقت:. رویا - حالش چه طوره؟ من چه گناهی کرده بودم&#4...

tovman.blogfa.com

من و تو - رویایی در واقعیت (فصل اول) 3

http://www.tovman.blogfa.com/post/4

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رویایی در واقعیت (فصل اول) 3. نور شدید چراغ سقفی ، کور کننده بود. با این حال من به راحتی میتوانستم رشته های میله ای درخشان داخل لامپ را ببینم. میتوانستم تمام رنگ های مرئی طیف رنگین کمان را در نور سفید ببینم . حتی رنگ هشتمی که تا به حال ان را ندیده بودم و نه نامی برایش میشناختم ، تشخیص می دادم. با خود گفتم خیالاتی شدم و با دقت به اطرافم نگاه کردم. اولین سوالی که در ذهنم چرخ میزد را به ارامی بر زبانم جاری کردم و زمزمه وار با خود گفتم. من این جا چیکار می کنم؟ بی اختیار ...

tovman.blogfa.com

من و تو - رويايي در واقعيت(فصل اول)5

http://www.tovman.blogfa.com/post/6

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رويايي در واقعيت(فصل اول)5. ودیگر صدایی نیامد مادرم رفته بود و من محکوم به زنده ماندن در تنهایی. کاش میمردم ولی نه من به مادرم قول داده بودم. که قوی باشم پس باید با غم مرگ انها کنار می امدمن تنها کسی بودم که میتوانستم در این زمان به خودم کمک کن. حس کردم بار دیگر کنترل جسمم را باز یافته امارام چشم گشودم. اولین چیزی به چشمم خوردسقف سفید بالای سرم بود. سلام دخترم حالت چطوره؟ عزیزم چی شده جایی از بدنت درد میکنه؟ زن عمو این قلبمه که داره تیر میکشه. رویا جون با نگرانی گفت:.

tovman.blogfa.com

من و تو - رويايي در واقعيت(فصل دوم)2

http://www.tovman.blogfa.com/post/8

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رويايي در واقعيت(فصل دوم)2. باید این هفته مامانم اینارو برای شام دعوت کنم.عصرفاطیما رو باخودم به بازار میبرم. رویاجون چندبار اسم من را گفت:. فاطیما،فاطیما ،فاطیما. این دختر فقط باعث دردسره فقط همین.نفس عمیقی کشید ودوباره گفت:. ولی خوب ارزشش رو داره وقتی ثروتش رو از چنگش درآوردیم اون موقع است که این دردسرهایی که برایم داشته جبران میشه. شوکه شدم و برای اینکه توجه رویاجون عمویم را به خودم جلب نکرده باشم کمی آب خوردم و این بار در ذهنم بر روی صدای عمویم تمرکز کردم:.

tovman.blogfa.com

من و تو - رويايي در واقعيت(فصل دوم)

http://www.tovman.blogfa.com/post/7

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رويايي در واقعيت(فصل دوم). سه ماه از مرگ والدینم و یک ماه از مرخص شدنم از بیمارستان میگذرد. در این یکماه با عمویم کیوان وهمسرش رویا زندگی میکردم. توي اين مدت يه چند باري هم به بابا و مامانم سر زدم وهمچنین با شرکت در کلاسهای کنکور توانستم در کنکور امسال شرکت کنم.امروز یک هفته است که کنکور داده ام و. قرار است نتایج را در روزنامه اعلام کنند. آقا ببخشید حرف بداخل این روزنامه است؟ سلام کسی خونه هست؟ صدای زن عمویم از آشپزخانه آمد:. سلام عزیزم شیری یا روباه؟ رویاجون یکی از ...

tovman.blogfa.com

من و تو - رویایی در واقعیت (فصل اول) 2

http://www.tovman.blogfa.com/post/3

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رویایی در واقعیت (فصل اول) 2. درد عذاب اور و گیج کننده بود . خودم هم گیج شده بودم. نمی توانستم بفهمم چه اتفاقی افتاده است. بدنم تلاش میکرد درد را از خود دور کند و من دوباره و دوباره در گرداب تیره و عمیقی که تک تک ثانیه ها یا حتی دقایق احساس درد را دور میکرد فرو میرفتم. واقعست با یرعت زیادی به جریان افتاد . یک لحظه ، همه چیز ان گونه که باید پیش میرفت . در میان کسانی بودم که دوستشان داشتم انگاه در یک لحظه ی کوتاه و بی اهمیت همه چیز واژگون شد. خواستم بازوهایم را بالا بی...

tovman.blogfa.com

من و تو - رويايي در واقعيت(فصل دوم)4

http://www.tovman.blogfa.com/post/10

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رويايي در واقعيت(فصل دوم)4. روی صدای ذهنی آقای اقبالی تمرکز کردم:. باید هرجور ی که شدهمشکلش رو حل کنم من به پدرش مدیونم و کمک به دختر بهترین دوستم واقعا باعث خوشحالیه منه به نظر نگران میاد یعنی چه اتفاقی براش افتاده. آرام بطرف صندلی که بهم پیشنهاد کرده بود رفتم و روی آن نشستم :. شما از این مطالب مطمئن هستید؟ ببخشید که دوباره میپرسم چون این موضوع خیلی مهمه. بلهمن این مطالب رو با گوشای خودم شنیدم. شما باید حواستون رو جمع کنید و هیچ وقت به عموتون وکالت تام ندید. دوستان ...

tovman.blogfa.com

من و تو - رویایی در واقعیت (فصل اول) 1

http://www.tovman.blogfa.com/post/2

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. رویایی در واقعیت (فصل اول) 1. به نام خالق هستی. چشم هایم را بسته بودم و سرم را به صندلی ماشین تکیه داده بودم. به خاطر حرکت یکنواخت ماشین در خلصه فرو رفته بودم . نادیا و نکیسا در کنارم در مورد این که عروسک کدام یک زیباتر است با هم بحث میکردند. نادیا ، نکیسا ساکت باشید مگه نمیبینید فاطیما خوابه؟ نکیسا - مامان من که ساکت بودم نادیا شروع کرد . نادیا - دروغ نگو تو شروع کردی . نکیسا - نه خیرم ، تو . نادیا - اصلانم ، تو. نکیسا - تو بودی که گفتی عروسکت تز مال من قشنگتره!

tovman.blogfa.com

من و تو - رویایی در واقعیت

http://www.tovman.blogfa.com/post/1

رمان هایی که نویسنده ای ان خودم هستم. همیشه از فاجعه ها و مصیبت هایی که زندگی ام را تهدید میکرده اند گریخته ام ولی اینبار با دفعات دیگر کاملا تفاوت دارد. تو میتوانی از کسی که باعث وحشتت میشود فرار کنی ، میتوانی بجنگی ، نابودش کنی ، او را از بین ببری. اما وقتی سخت دلباخته ی کسی که قصد کشتنت را دارد باشی ، راه حلی برایت باقی نمی ماند. چگونه میتوانی بجنگی یا فرار کنی؟ در حالی که میدانی بر اثر این واکنش به کسی که دوستش داری اسیب می رسانی و یا باعث آزار و ناراحتی او میشوی؟ Design By : Mihantheme.