sabzabi.wordpress.com
من الان تو فضام | سبـــــزآبـــــی
https://sabzabi.wordpress.com/2010/08/06/من-الان-تو-فضام
فید چیست و نحوه استفاده از فید. دل نوشته های یک پسر رنگین کمونی. Laquo; روز مل یمون مبارک. من الان تو فضام. اوت 6, 2010 بدست سبزآبی. حدود یک ماه میشه که احساس عجیبی دارم برای من خیلی غیرطبیعیه معمولا ارتباط زیادی با دوستام داشتم، مدام برای همه ایمیل میزدم، تلفن، پیغام… ولی یک ماه میشه که نه ایمیلی چک میکنم، نه پیغامی میفرستم، نه تلفنی میزنم، و نه حوصله دیدنشون رو دارم. البته اصلا دچار افسردگی و این چیزا نشدما! گفت چون یه دختری که تو دانشگاه کلی ازش میترسیدم و بدم میومد همش رنگ صورتی میپوشید! بعد گفت حالا...
irhomo.wordpress.com
شیر | R..A..A..H..A...
https://irhomo.wordpress.com/2010/11/22/شیر
شیر تا بخواهی مفیده! سام و محسن-سری اول-قسمت دهم →. 3 Responses to “شیر”. November 22, 2010 at 4:10 pm. شیر دوس ندارم …. اما فکر کنم این شیر خودن داشته باشه! November 22, 2010 at 4:15 pm. November 23, 2010 at 8:36 pm. حداقل از اون شیرهای یارانه ای میریخت رو خودش آدم دلش نسوزه. Leave a Reply Cancel reply. Enter your comment here. Fill in your details below or click an icon to log in:. Address never made public). You are commenting using your WordPress.com account. ( Log Out. شکار لحظه ها در دنیای ورزش.
obje.wordpress.com
مینویسم چون نیستم ! « ابژكتيو
https://obje.wordpress.com/2014/08/04/مینویسم-چون-نیستم
13 سال پیش به اجبار خانواده دانشگاهی رو رفتم که اصلا نمیخواستم ، اون روزها رو خیلی خوب یادمه . 9 روز از سال تحصیلی گذشته بود و من کاملا متوجه شده بودم که اینکاره نیستم! کلی تحقیق کردم و چون متولد نیمه دوم سال بودم متوجه شدم که میتونم یک سال دیگه رو پشت کنکور بمونم. به خونه زنگ زدم و با کلی ذوق و شوق به مادرم گفتم که میتونم امسال جایی رو قبول بشم که خودم دوست دارم و تصمیمم رو برای انصراف از دانشگاه درمیون گذاشتم. صدای پدرم رو شنیدم که گفت: بهش بگو حق نداره انصراف بده و برگرده خونه …. دوست چندین ساله آدم م...
obje.wordpress.com
ثابت و جادو « ابژكتيو
https://obje.wordpress.com/2014/08/10/ثابت-و-جادو
یه داستان قدیمی و تکراری :. دم در خونه مادر بزرگم نسشته بودم و منتظر دوستم بودم که خونه اونها هم توی همون محله بود،. شغل پدر دوستم رانندگی برای اداره دولتی بود ( یه شغل با درآمد مشخص و معین ) هر چند که وضع مالی پدر دوستم به دلیل قرار گرفتن تو یه موقعیت خوب یک دفعه تغییر کرده بود اما همچنان برای خرج کردن جزیی ترین و ضروری ترین مسائل زندگی کوتاهی میکرد! دوستم بعد از چند دقیقه اومد و با هیجان گفت : بابام یه ماشین جدید خریده! به ما که رسید و توقف کرد! منم هم از سرجام بلند شدم و رفتم سلام کردم و دست دادم!
obje.wordpress.com
ابژكتيو « Page 2
https://obje.wordpress.com/page/2
Newer posts →. حالا ميفهمم كه آدم يعني عادت …. يك هفته ميشد كه تهران بودم ، هرچند كه تهران براي من از سال ٨٧ به بعد معناي دويدن و كار و عدم آرامش. اما بهرحال زادگاهمه و شهري كه عشق رو در خيابونهاش تجربه كردم و با همه دردسرهاش هم دوستش دارم و هم ازش متنفرم. اين درسته كه پايتخت در ظاهر به شخص و يا قوم خاصي تعلق نداره! اما اين يه واقعيت محضه كه فرهنگ اين شهر مختص به خودشه و اونقدر قوي كه ميتونه هر قوميتي رو تحت تاثير خودش قرار بده. و عادت كردن به هر چيزي اعتياد مياره و ترك عادت موجب مرض! پدر دوستم از ماشین ...
sabzabi.wordpress.com
با من بخوان | سبـــــزآبـــــی
https://sabzabi.wordpress.com/2010/08/08/با-من-بخوان
فید چیست و نحوه استفاده از فید. دل نوشته های یک پسر رنگین کمونی. Laquo; من الان تو فضام. حادثه مترو / مچ بند رنگین کمونی. اوت 8, 2010 بدست سبزآبی. جاتون خالی، دیشب رفتیم تئاتر. با چندتا از دوستان. رفتیم تئاتر «با من بخوان» به کارگردانی سعید خاکسار، در سینما و تئاتر کانون تو خیابون وزرا. خدای من انقدر خندیدم که داشتم میمردم! توصیه میکنم شما هم برید و روحیهای تازه کنید! بالاخره فیلم 3 ساعتی Celine through the eyes of the world رو گرفتم! من دیوونۀ صدای این زنم! نوشته شده در Uncategorized. راستش محمد جان واس...
yourcurves.wordpress.com
اتاق شماره X | میان همه آن منحنی ها
https://yourcurves.wordpress.com/2010/08/07/اتاق-شماره-x
میان همه آن منحنی ها. باران که تمام شد، رنگین کمان دشت را فرا گرفت…. ویلای جنگلی برای من نقطه پایان دنیاست، و همزمان نقطه آغازش. همه دغدغه هایم را به فراموشی می سپارم آنگاه که در دقایق شکوهمند غروب، در فضای یکسره غیر مادی آن ویلای کوچک انباشته از ترکیب به ظاهر ناهمگن نور سرخ خورشید که عشوه کنان از پنجره کوچک روبه غرب کوهستان جنگلی به داخل خزیده و بوی اودوکلون وان میلیون. مانده و کهنه شده بر پوست تنت، تاتر زنده ی تو را با آن مینی اسلیپ سفید طرح قو و شماره 7768. را ورق می زنی. میشه عکساش رو توو ذهن دید.
yourcurves.wordpress.com
سپتامبر | 2010 | میان همه آن منحنی ها
https://yourcurves.wordpress.com/2010/09
میان همه آن منحنی ها. باران که تمام شد، رنگین کمان دشت را فرا گرفت…. بایگانی سپتامبر, 2010. کلبه کوچک کوهستانیمان برای من انتهای دنیاست. صبح که می شود هنوز گرمم، کمی که در تخت، در میان انبوه ملحفه ها اندامم را تکان می دهم نخست گرما و خیسی تن تو. را از هم می گشایم، زانو می زنم تا تنت را در محاصره زانوانم در آورم، و در حالیکه بر رانهای گندم گون. سپتامبر 7, 2010 دستهها: توصیف منحنی های تو. سپتامبر 4, 2010 دستهها: توصیف منحنی های تو. پروفایل من در سایت Goodreads. اشباح در حال رقص. جستجو در میان اتاق ها.
yourcurves.wordpress.com
میان همه آن منحنی ها | باران که تمام شد، رنگین کمان دشت را فرا گرفت… | صفحهٔ 2
https://yourcurves.wordpress.com/page/2
میان همه آن منحنی ها. باران که تمام شد، رنگین کمان دشت را فرا گرفت…. مرا ناخودآگاه، بی اراده، دیوانه وار در مسیری به وسعت همه رنگهای کمان رنگین پرتاب می کند، مسیری که با آغاز حرکت انگشتانم بر روی تنت و امتدادش در میانه موسیقی شهوتناک ناله هایت. آنگاه که در تو فرو می روم به آرامشی ناب ختم می شود. سیگاری روشن کن…. نوشته شده بدست اشکان. ژوئیه 28, 2010 دستهها: توصیف منحنی های تو. من هستم و تو، با دستان بسته شده بر بالای تخت، با آن گندم زار پر شکوه تنت و. بر پایین پایت زانو می زنم،. همه آن شقایق های سرخ وحشی.