simara.blogfa.com

zanidan.blogfa.com

زنيدن - زن که زنده نمی شود آقا؟!

http://www.zanidan.blogfa.com/post-10.aspx

زنهای تنهای بی انتها. زن که زنده نمی شود آقا؟ همه چیز از چشم های تو اتفاق افتاد. و به تسخیر من آمده اند. تو به دیدن مچاله ی زنی آمدی. که همزادش توی یک انگشتر. زن که زنده نمی شود آقا؟ با شیارهای مورب تراشیده روی چشم هاش. مرده ای که هنوز نفس می کشد. تو را از پشت دود سیگارش نگاه می کند. و صدایی که از گلویم کنده می شود و. رنگ بر داشتم و افتاده ام به صورتم . نوشته شده در دوشنبه سوم خرداد ۱۳۸۹ساعت 18:7 توسط سیما سلطانی. ديگران و روياي من ( سارا باقري ). خوانه ( روهولا باقری ).

zanidan.blogfa.com

زنيدن - زنیدن

http://www.zanidan.blogfa.com/post-2.aspx

زنهای تنهای بی انتها. زني كه در عمق چشم هايت دست و پا مي زند. با گيس هاي بريده به خنجر نياكانش. قرباني يي كه از امتداد شانه هايت. تا گودي چشم هايت را. به لب هايش مي سايد. موهايم را كنار بزن ودر صورتم فرو برو. فرو مي رود در چشم هايت. با رد دندان هاي روي گلويش. مرا ميان دست هايت بپيچ. مي خواهم تو گورم باشي. گوري كه از من دريغ شد. زني از دست هاي زمين جوانه مي زند. با موهاي رقصان بر شانه اش. جسدش روي دريا بود. پيچيده در آغوش مردي كه. از او دريغ شده بود. زني از عمق چشم هاي تو با من حرف مي زند. بوي خون مي دهد.

zanidan.blogfa.com

زنيدن - خمیازه ...

http://www.zanidan.blogfa.com/post-12.aspx

زنهای تنهای بی انتها. مه آلود و تلخ . نیامدن های مردش را. نوشته شده در یکشنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۱ساعت 0:52 توسط سیما سلطانی. ديگران و روياي من ( سارا باقري ). خوانه ( روهولا باقری ).

zanidan.blogfa.com

زنيدن

http://www.zanidan.blogfa.com/8905.aspx

زنهای تنهای بی انتها. شبيه دل يك كلاغ. پيچيده در آغوش سپيدار. خورشيد روي پشت بام افتاده. و دارد در خون خودش غلت مي زند. توي كوچه باد مي آيد. ديگر هيچ چيز مثل قبل نيست. نه باران بوي دريا مي دهد. نه پنجره بويي جز سقوط. كه هيچ چيزمال من نيست. نه اين خانه خانه ام. دیگر هيچكس به فکر من نیست. نه آدم هايي كه سايه انداخته اند روي سرم. نه قبرهايي كه انتظارم را مي كشند. تا به ديدارشان بروم. ونه چشمهاي وحشي تو. كه فقط بوي قهر مي دهند و سفر. وقتي كه هيچ چيز مال من نيست. جز خاطرات پوسيده ي تني و ناتني ام.

zanidan.blogfa.com

زنيدن -

http://www.zanidan.blogfa.com/post-8.aspx

زنهای تنهای بی انتها. آن كس كه بدم گفت بدي سيرت اوست آن كس كه مرا گفت نكو خود نيكوست. حال متكلم از كلامش پيداست از كوزه همان برون تراود كه در اوست. متأسفانه در چند روز اخيراهالي شعر و وبلاگهاي ادبي به وبلاگي با نام "مسعود احمدي" شاعر معاصر كرماني، مؤلف كتابهايي چون: براي بنفشه بايد صبر كني، دو سه ساعت عطر ياس و. اگر اندكي در اشعار مسعود احمدي تأمل كنيم و نيز با لحن محترمانهي ايشان آشنايي داشته باشيم، متوجه ميشويم كه شعر آن زن كه براي يك لحظه هم. را كه سروده ايشان است در اين وبلاگ به شكل تعمدي و به من...

zanidan.blogfa.com

زنيدن - زن هاي تنهاي بي انتها

http://www.zanidan.blogfa.com/post-3.aspx

زنهای تنهای بی انتها. زن هاي تنهاي بي انتها. من از فنجان روي ميز حرف مي زنم. از خالي صندلي اتاقم. از بي حوصله گي ام كه تمام خانه را پر كرده است. از دو بال بزرگ وسفيد. كه هيچ وقت نداشتم. و از پنجره اي كه بوي پريدن نمي دهد. از رد هميشه گي مادر. و بوي عطري گنگ كه من را در آغوش مي كشد. من حرف مي زنم. از پروانه هاي ذهن تو. كه گاهي به اتاق من مي آيند. و روي موهايم مي نشينند. از تنهايي بي انتهاي زن ها. از زن هاي تنهاي بي انتها. خودم را روي تخت پخش مي كنم و به تو فكر. به دستي كه هيچ وقت به شانه ام نخورد.

zanidan.blogfa.com

زنيدن - دلم گرفته است...

http://www.zanidan.blogfa.com/post-11.aspx

زنهای تنهای بی انتها. شبيه دل يك كلاغ. پيچيده در آغوش سپيدار. خورشيد روي پشت بام افتاده. و دارد در خون خودش غلت مي زند. توي كوچه باد مي آيد. ديگر هيچ چيز مثل قبل نيست. نه باران بوي دريا مي دهد. نه پنجره بويي جز سقوط. كه هيچ چيزمال من نيست. نه اين خانه خانه ام. دیگر هيچكس به فکر من نیست. نه آدم هايي كه سايه انداخته اند روي سرم. نه قبرهايي كه انتظارم را مي كشند. تا به ديدارشان بروم. ونه چشمهاي وحشي تو. كه فقط بوي قهر مي دهند و سفر. وقتي كه هيچ چيز مال من نيست. جز خاطرات پوسيده ي تني و ناتني ام.

zanidan.blogfa.com

زنيدن - چه فرقی می کند؟

http://www.zanidan.blogfa.com/post-6.aspx

زنهای تنهای بی انتها. چه فرقی می کند؟ گیرم که تمام این سقف پ ر شود از ستاره و ماه. دیوارها دریا شود و ماهی های اکلیلی جان بگیرند،. و هی صدف ببارد روی تنهایی ام. لباس مادربزرگ که نه،. اصلا خودش بیاید و ز ل بزند توی چشم هام،. دیگر به حال این م رده چه فرقی می کند پرواز. حتا اگر دو بال بزرگ و سفید توی شانه هایش فرو کنند. من زیر صدف هایی که دریا روی تنهایی ام می پاشد، دفن شده ام. و فقط عبور لزج حلزون هایی که از سینه هایم بالا می خزند را،. احساس می کنم غرق شده ام. و دریا موهایم را موج می زند. دیوارها قد می کشند.

zanidan.blogfa.com

زنيدن

http://www.zanidan.blogfa.com/9107.aspx

زنهای تنهای بی انتها. نمی دانم برای زایش این زخم. باید چند شب و چند روز دیگر زوزه بکشم. تا جنین دردهایم را پس بیندازم. وبعد به فکر تولدی دوباره. شاعرانه ترین شعر هایم را سر بکشم. چقدر خنده آور است. تمام عمر زخم زایید. از روی خاطرات عرق کرده اش رد شود . نوشته شده در جمعه بیست و یکم مهر 1391ساعت 19:14 توسط سیما سلطانی. ديگران و روياي من ( سارا باقري ). خوانه ( روهولا باقری ).

zanidan.blogfa.com

زنيدن

http://www.zanidan.blogfa.com/8903.aspx

زنهای تنهای بی انتها. زن که زنده نمی شود آقا؟ همه چیز از چشم های تو اتفاق افتاد. و به تسخیر من آمده اند. تو به دیدن مچاله ی زنی آمدی. که همزادش توی یک انگشتر. زن که زنده نمی شود آقا؟ با شیارهای مورب تراشیده روی چشم هاش. مرده ای که هنوز نفس می کشد. تو را از پشت دود سیگارش نگاه می کند. و صدایی که از گلویم کنده می شود و. رنگ بر داشتم و افتاده ام به صورتم . نوشته شده در دوشنبه سوم خرداد 1389ساعت 18:7 توسط سیما سلطانی. ديگران و روياي من ( سارا باقري ). خوانه ( روهولا باقری ).