sm1381.blogfa.com

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - آخرين پست سال 90

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-78.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. آخرين پست سال 90. اينم آخرين پست سال 90 براي يكي يكي دونه ام . آوينا دردونه ام. مي دونم مثل قبل وقت نمي كنم زود به زود بيام اينجا و آپ كنم تا كارهاي جديدي كه انجام مي دي رو ثبت كنم . عزيزم منو ببخش. امسال هم با همه خوبي و بديهاش با همه سختي ها و راحتي هاش گذشت. ولي به جاش تو يك سال بزرگتر شدي. يك سال ديگه در كنار تو بودم و بزرگ شدنت با تمام وجودم ديدم حس كردم و لذت بردم. عاشق حرف زدن و شيرين زبونيهاتم . مي ميرم برات.

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - به بهانه اولین سالروز تولدت

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-65.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. به بهانه اولین سالروز تولدت. به بهانه اولين سالروز تولدت. به نام خالق زندگي. دختر نازنينم ،امروز اولين سالروز تولد توست . و من هنوز در سرمستي وجودت منگ و مبهوتم، و گويا در رويايي شيرين و عميق سرمستم . بودن در كنار تو و گذراندن لحظات با تو ، از نفس كشيدن واجب تر شده و لذتي غير قابل وصف براي من به ارمغان مي آورد . لبخند زدي و آسمان آبي شد. شبهاي قشنگ با تو مهتابي شد. پروانه پس از تولد زيبايت. تا آخر عمر غرق بيتابي شد. دردان...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - آخرین پست سال 89 برای دردونه ام

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-75.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. آخرین پست سال 89 برای دردونه ام. امروز اومدم آخرین پست سال 89 رو برای دردونه نازم بنویسم. اول از همه ، آوینای ناز مامان پیشاپیش 18 ماهگیت مبارک. نمی دونم چرا بغض کردم حس می کنم خیلی بزرگ شدی و حرفامو می تونی درک کنی حس می کنم اون روزایی که منتظرش بودم بیاد اومد و من می تونم باهات درد و دل کنم. مامانم ( البته به قول خودت که مامانم صدام می کنی ). ممنون بابت تحملت ، صبرت ، مهربونیت و گذشتت تو این یک سال. وقتی در باز می شه و ...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - حكايت آوينا و مامان و بابا

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-77.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. حكايت آوينا و مامان و بابا. حكايت آوينا و مامان و بابا. بعد از حموم داشتم لباساشو تنش مي كردم يه هويي آوينا كج شد! آوينا : ديدي من ابتادم (افتادم). مامان : نه مامان نيافتادي من مواظبتم. آوينا : نه موظبم نبودي همينو من ابتادم. مامان : ببخشيد از اين بعد مواظبم نيافتي. حكايت آوينا و دستشويي. آوينا بيا بريم دستشويي ،فرشته مهربون واست آدامس مي ياره ها. نه من اين دمپايي رو نمي پوشم خيسه! مامان : چي شده آوينا؟ آوينا : دوتائي كجا...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - آوینای 15 ماهه من

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-68.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. آوینای 15 ماهه من. بالاخره بعد 1 ماه یک عدد مامان تنبل می خواد واسه دخملی بنویسه. راستشو بخواید از وقتی عکسای وب دخملی دیگه نشون داده نمی شه حس و حال منم از بین رفته می گم چه فایده یه روز فیلتر می شه یه روز عسکا نشون داده نمی شه پس برای چی و چه زمانی می نویسم. قراره اینجا دفتر خاطرات دخترم باشه البته با اجازه علما! و اما اندر احوالات دخملی . آوینای مامان پیشاپیش 15 ماهگیت مبارک. دیگه واسه خودت خانومی شدی که نگو . وقتی دار...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - تقديم به آويناي عزيزم

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-79.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. تقديم به آويناي عزيزم. چشماي بسته ي تو رو با بوسه بازش ميكنم. قلب شكسته ي تو رو خودم نوازش ميكنم. نميذارم تنگ غروب دلت بگيره از كسي. تا وقتي من كنارتم به هر چي ميخواي ميرسي. خودم بغل ميگیرمت پر ميشم از عطر تنت. كاشكي تو هم بفهمي كه ميميرم از نبودنت. خودم به جاي تو شبا بهونه هاتو ميشمرم. جاي تو گريه ميكنم جاي تو غصه ميخورم. هر چي كه دوس داري بگو حرفاي قلبتو بزن. دلخوشي هات مال خودت درد دلات براي من. عشق من می پرستمت. هفته ...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - من 11 ماهه شدم

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-61.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. من 11 ماهه شدم. من ۱۱ ماهه شدم خیلی خوبه کلی بزرگ شدم واسه خودم خانمی شدم البته یه خانم شیطون. مثل ماههای قبل همچنان خندون و شادم کلا علی بی غمم. ولی جدیدا یاد گرفتم اخم کنم و وقتی می خوام نارضایتی مو نشون بدم اخم می کنم. ولی مامانم هی بهم لبخند می زنه که من اخم کردن یادم بره آخه باباجون باید یه جوری نارضایتمو اعلام کنم یا نه؟ شما یه چیزی به مامانم بگید خاله های مهربون. و سریع دوباره کنترلو ازش می گیرم. جدیدا یاد گرفتم می...

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - ...و بالاخره عکسای تولد 1 سالگی آوینا موچول با تاخیر

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-73.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. و بالاخره عکسای تولد 1 سالگی آوینا موچول با تاخیر. نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۸۹ساعت 14:8 توسط مامان دردونه. قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت. من و بابامسعود اول پائیز 1383 رفتیم خونه بخت . الانم چند وقتیه که بی صبرانه منتظر اومدن تو عزیز دردونه ایم . امیدوارم زودتر بیای و به انتظار سخت ما پایان بدی . دردانه ما آوینا نام گرفت . آوینا زلالی آب است و سرخی عشق. عشق من می پرستمت. هفته سوم فروردین ۱۳۹۲. آرش و مامان سارا.

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - یک دو ... !!!!!!

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-69.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. وای چه زرنگ شدم هههههههه. خواستم کار جدید دخملی رو بنویسم تا براش به یادگار بمونه. و اما کار جدید :. دیشب عدد سه رو یاد گرفت. بهش می گفتم یک دو ؟ اونم می گفت سهههههههههههه. الهی قربون اون سه گفتن نوک زبونیت برم من. راستی تاپ تاپ عباسی هم یاد گرفتی البته با فاصله می گی. تاپ تاپ . عباسی . وای که چقد قشنگ تلفظ می کنی. و اما بابا بریم دد :. بابا دد بریمشو موش خورده :). آخریش هم بگم و برم. تو می گی چی چی. عاشقتم دخمل مخملی من.

azizdordoone.blogfa.com

... دردونه من و بابایی - اولین قدمهای دخترم

http://www.azizdordoone.blogfa.com/post-67.aspx

دردونه من و بابایی. مرا از سوى خود فرزندى پاك و پاكيزه عطا كن،يقينا تو شنواى دعايى. سلام ما بازم اومدیم البته با کلی تاخیر! دختر ناز منم بالاخره اولین قدمهاشو 89/08/19 تو آشپزخونه برداشت و کلی دل مامان و باباشو شاد کرد وای که چه لحظه قشنگیه وقتی می بینی عزیز دردونه ات به تنهایی با قدمهای لرزان ولی مصمم داره راه می ره و واست لبخند میزنه و از همه مهمتر اینه که خوشحالی تو درک می کنه و بازم برای دلت راه می ره . خیلی شیطون شده البته بعضی مواقع خسته کننده می شه ولی بیشتر مواقع واسه خودش بازی می کنه. البته کلمه...