sobhnameh.blogfa.com

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/9009.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. گنه کردم گناهی پر ز لذت کنار پیکر. ی لرزان و مدهوش. خداوندا چه می دانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش. در آن خلوتگه تاریک و خاموش نگه کردم به چشم پر ز رازش. دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش. در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم. لبش بر روی لبهایم هوس ریخت ز اندوه دل دیوانه رستم. فرو خواندم به گوشش قصه عشق. تو را می خواهم ای جانانه من. هوس در دیدگانش شعله افروخت شراب سرخ.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/9106.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. دنیای ما اندازهی هم نیست. من عاشق بارون و گیتارم. من روزها تا ظهر میخوابم. من هر شبو تا صبح بیدارم. من خیلی وقتا ساکت و سردم. وقتی که میرم تو خودم شاید. پاییز سال بعد برگردم. تو دائم از آینده میپرسی. من حال فردامم نمیدونم. تو فکر یک آغوش محکم باش. آغوش این دیوونه محکم نیست. صدبار گفتم باز یادت رفت. دنیای من فقط اندازه ی آغوش تو بود، ولی. نوشته شده در یکشنبه پنجم شهریور ۱۳۹۱ساعت 1:1 توسط آلا. ماییم و نوای بی نوایی.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/8903.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. بد نيست گاه گاهي به زندگي بينديشيم . به مرگ بينديشيم . به انسان هاي نادان و انسانهاي دانا بينديشيم و نگاهي به اطرف بيندازيم. با انسانهاي فرومايه. نشست و برخواست نكنيم. در کارگه کوزه گری رفتم دوش دیدم دو هزار کوزه در جوش و خروش. ناگه یکی کوزه بر آورد خروش کو کوزه گرو کوزه خرو کوزه فروش. از کوزه گری کوزه خریدم باری آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری. شاهی بودم که جام زرینم بود اکنون شده ام کوزه هر خماری.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/9001.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافیست. تو مرا باز رساندی به یقینم، کافیست. قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو. گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست. گلهای نیست، من و فاصلهها. گاهی از دور تو را خوب ببینم، کافیست. تو در آن گستره خورشیدی کن. من همینقدر که گرم. من همینقدر که با حال و هوایت-گهگاه. برگی از باغچه شعر بچینم، کافیست. فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز. که همین شوق مرا، خوبترینم! ماییم و نوای بی نوایی.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/8905.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. مرا بسپار در يادت به وقت بارش باران. نگاهت گر به آن بالاست. و در رقص دعا. قلبت مثال بيد مي لرزد. دعايم كن كه من محتاج محتاجم. نوشته شده در پنجشنبه بیست و یکم مرداد ۱۳۸۹ساعت 17:14 توسط آلا. ماییم و نوای بی نوایی. بسم اله اگر حریف مایی. Delphi :. (وبلاگ خودم). پریای مهربون (وبلاگ داداشم). A href=" www.ehda.ir ".

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :. - صبح

http://www.hesaare-del.blogfa.com/post-34.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. صبح از خواب تو. و تا وقتی که روز در خاموشترین ساعتش به چرتی افسرده فرو میرود. در هر گوشهای میبینمت. آشفته از پی سایهای دنبالت میکنم. و سرانجام بی امید در تلاشی ناخواسته سعی میکنم که فراموشت کنم. شب به سختی به خواب می روم. و صبح دوباره از خواب تو. نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۰ساعت 0:2 توسط آلا. ماییم و نوای بی نوایی. بسم اله اگر حریف مایی. Delphi :. (وبلاگ خودم). پریای مهربون (وبلاگ داداشم).

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/8909.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. به تو چه . . . زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه. ساغر باده بود بر سر دستم به تو چه. تو که مشغول مناجات. و دعایی چه به من. من که شب تا به سحر یکسره مستم به تو چه. تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟ من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه؟ اگر روی سر ما ریزد. تو که خشکی چه به من ، من که تر. هستم به تو چه. نوشته شده در جمعه نوزدهم آذر ۱۳۸۹ساعت 0:2 توسط آلا. ماییم و نوای بی نوایی. بسم اله اگر حریف مایی.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :.

http://www.hesaare-del.blogfa.com/9004.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. مادرم رفت پیش خدا. 7 روز گذشت، 7 روزی که به اندازه 70 سال بود، 7 روزه که مادر. راحت خوابیده ، بدون درد. چه شبهایی که تا صبح درد کشیدی و ناله کردی مادر. راحت بخواب. میدونم که جات خوبه، خوشحالم. ای خدای مهربون مامانم اومده پیش تو مواظبش باش آخه اینجا خیلی ناراحت بود و درد می کشید. مامان بزرگ . بابا بزرگ، دخترتون اومده پیشتون مواظبش باشید. دایی خواهرت اومده پیشت مواظبش باش. می دونم الان تو بهشتی مادر می دونم به خدا.

hesaare-del.blogfa.com

.: افسون ماه افسانه می سازد :. - گنه

http://www.hesaare-del.blogfa.com/post-36.aspx

افسون ماه افسانه می سازد :. سوگند به دو چشمت که در آن هزاران هزار ستاره ی سرگردان می درخشد. گنه کردم گناهی پر ز لذت کنار پیکر. ی لرزان و مدهوش. خداوندا چه می دانم چه کردم در آن خلوتگه تاریک و خاموش. در آن خلوتگه تاریک و خاموش نگه کردم به چشم پر ز رازش. دلم در سینه بی تابانه لرزید ز خواهش های چشم پر نیازش. در آن خلوتگه تاریک و خاموش پریشان در کنار او نشستم. لبش بر روی لبهایم هوس ریخت ز اندوه دل دیوانه رستم. فرو خواندم به گوشش قصه عشق. تو را می خواهم ای جانانه من. هوس در دیدگانش شعله افروخت شراب سرخ.