sogand59.blogfa.com
درباره مندرباره من - بدون شرح...
http://sogand59.blogfa.com/
درباره من - بدون شرح...
http://sogand59.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.156 sec
SCORE
6.2
درباره من | sogand59.blogfa.com Reviews
https://sogand59.blogfa.com
درباره من - بدون شرح...
درباره من - ولنتاین مبارک...
http://www.sogand59.blogfa.com/post-26.aspx
عشق شاید تو را عاشق و دلتنگ کند *. اما هرگز تو را سیر نمی کند *. تقدیم به تمام دوستانم که دیگه پیشم نیستن.ولی براشون آرزوی بهترین ها را دارم. و تقدیم به شما که داری این مطلب رو میخونی. نوشته شده در سه شنبه ۲۶ بهمن۱۳۸۹ساعت 22:9 توسط سوگند. خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم. در تنها ترین تنهاییش. اطرافت را خوب نگاه کن. نگاهت به نگاهش خورد. Partire l' un verbo che i giusto. رفتن یک فعل است که باید صرف شود. تا که هستم ندانی کیستم! تا دانی که من کیستم. آن وقت من نیستم. را فراموش نمی کنند. ولی وای از روزی که,.
درباره من - عشق و زندگی..!
http://www.sogand59.blogfa.com/post-36.aspx
مریدی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:"به گندمزار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندمزار، به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟ و مرید با حسرت جواب داد: "هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشههای پرپشتتر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشتترین، تا انتهای گندمزار رفتم.". استاد گفت: "عشق یعنی همین! مرید پرسید: پس ازدواج چیست؟ استاد گفت: "ازدواج هم یعنی همین! خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم.
درباره من - قاتل...
http://www.sogand59.blogfa.com/post-20.aspx
اين تست روانشناسي است كه از زندانيان جاني در امريكا گرفته مي شود .هر كدام كه به آن پاسخ درست بدهد يعني زمينه اي براي قاتل بودن در او ميباشد. جواب: آن زن خواهر خود را مي كشد تا دوباره آن مرد را ببيند. نوشته شده در شنبه ۱۳ آذر۱۳۸۹ساعت 22:59 توسط سوگند. خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم. در تنها ترین تنهاییش. اطرافت را خوب نگاه کن. نگاهت به نگاهش خورد. Partire l' un verbo che i giusto. رفتن یک فعل است که باید صرف شود. تا که هستم ندانی کیستم! تا دانی که من کیستم. آن وقت من نیستم. را فراموش نمی کنند.
درباره من - راز زوج خوشبخت در سالگرد ازدواج
http://www.sogand59.blogfa.com/post-17.aspx
راز زوج خوشبخت در سالگرد ازدواج. روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو) بفهمن. سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟ حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟ همسرم یه نگاهی به من کرد و گفت: " این بار اولته"! نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ آبان۱۳۸۹ساعت 22:25 توسط سوگند. در تنها ترین تنهاییش.
درباره من - هميشه کسانى که خدمت میکنند را به ياد داشته باشيد...
http://www.sogand59.blogfa.com/post-25.aspx
هميشه کسانى که خدمت میکنند را به ياد داشته باشيد. در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت ميزى نشست. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. پسر پرسيد: بستنى با شکلات چند است؟ خدمتکار گفت: ٥٠ سنت. پسر کوچک دستش را در جيبش کرد، تمام پول خردهايش را در آورد و شمرد. بعد پرسيد: بستنى خالى چند است؟ خدمتکار با توجه به اينکه تمام ميزها پر شده بود و عدهاى بيرون قهوه فروشى منتظر خالى شدن ميز ايستاده بودند، با بیحوصلگى گفت: ٣٥ سنت. خدایا او را که در تنها ترین تنهاییم.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
masnaw - کوانێ هیتلێر؟
http://www.masnaw.blogfa.com/post-57.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. وهکوو ههموو ئێنسانێک بوون. کهچی ئێسته وهکوو سهگ. و ههژاری لاوانی غهزه دهدڕێنن. بۆچی وایان لێ هات؟ لهو کاتهو که هیتلێر نهما. که چی دوای کۆچی، نێویان نیا. ئهو دهیزانی زهمانێک دێت. که یههوود دنیا ههڵدهدڕێت. بست به بست بگهڕه یهکێ وهکوو هیتلێری تیا نیه. با ههموومان به یهک دانگ هاوار بکهین. نوشته شده در 2011/5/5. ساعت ۱۴:۵۸ بعد از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. هه ريمي دل شكاوان. گۆڵه باخ به هرامی.
masnaw - بۆنی دهستم
http://www.masnaw.blogfa.com/post-50.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. بۆنی دهستم وهکوو گوڵ بوو. وهکوو گوڵ و سۆنبۆڵ بوو. پیان گوتم تۆ چیت دیوه؟ بۆچی ئهو گوڵهت دزیوه؟ منیان برد و سجنمیان کرد. بهڵام هیچیان بیریان نهکرد. شایهد گوڵێ به دهسمهو بێت. که له خاکی وڵات دامنیابێت. دستام بوی گل میداد من را به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما کسی فکر نمی کرد شاید گلی کاشته باشم. نوشته شده در 2011/4/28. ساعت ۲۱:۵۵ بعد از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. هه ريمي دل شكاوان.
masnaw - فرزند شعر
http://www.masnaw.blogfa.com/post-58.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. تراوش نگاره های ادبی. برای نمایش پوسته ی یک شعر. سیاهی لشکر نوشته می شود. آب - سبزه - آدامس - قانون - اگر - باید - شاید. تمام عمرم را در فکرم. برای پی بردن به حال. اما پس آینده را نمی فهمم. کویر می بارد در مغزم. رجز بیهوده اند برای جنگ ادوار. با شعر شما ارتباط برقرار نکردم. اجازه بدهبد دوستانتان کف بزنند. نوشته شده در 2011/5/10. ساعت ۱۵:۴۸ بعد از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. زه رده په ڕ.
masnaw - زندان ذهن
http://www.masnaw.blogfa.com/post-62.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. در زندان ذهن مخشوشم. در حالی که به زنجیر کشیده بودنم. در فکر قدم زدن بودم. سایه هایی بر روی دیوار بود. که خبر از گذشته سیاهم می دادن. زندان بان خستهای را می دیدم. که افکارم را کلمهبهکلمه باز گو می کرد. که مبادا از یادم برود. عقربههای ساعت به سرعت می چرخیدن. گویی که از دست زمان فرار می کنند. نمی دانستم صبح است یا عصر. شب است یا روز. زندان بان در را باز کرد. اعمالم مرا از زندان خارج کردند. وقتی به در خروجی سیاه چاله رسیدیم. زه رده په ڕ.
masnaw - ئاویهر
http://www.masnaw.blogfa.com/post-51.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. بهرزی باڵاکهت وهکوو دنیایه. تاقهدارهکهت تاق و تهنیایه. به خهیرزنهت و به خهیرهلیاست. من ههر چێ بێژم کهمه ههر باست. به کانی شهفا و کوچک قورعانت. ئهسپی نهماگه دۆڵی ئهسپانت. مهتهرێزی تۆههر زۆر درێژه. له مهرهفزانهو ههتا کهمێزه. ئاویهر تۆ مایهی شانازی منی. سهیرانگای قهدیم شاری سنهمی. قامت بلندت مانند دنیاست. تنها درختت همیشه تنهاست. قسم به الیاس و خضرزنده. هرچی که گفتم دوباره کمه. به چشمه شفا و سنگ قرآنت. اسب توش نمونده دره اسبهایت.
masnaw - جنگ
http://www.masnaw.blogfa.com/post-61.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. در ناکجا آباد غم. در حال جنگ با خودم. سر نیزه هایی از جنس حقارت. بر سراسر وجودم فرو می رفت. خونی از جنس اشک به رنگ شب. از دل شرمندگی سرازیر میشد. واژه هایی چون جنگ نرم. از زبانی به سختی سنگ بیون پرت میشد. سکوت سرتاسر صحرای ذهنم را دزدید. طاقت بیار ای جنگ جو. نوشته شده در 2011/5/26. ساعت ۱۱:۵۷ قبل از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. هه ريمي دل شكاوان. گۆڵه باخ به هرامی. مه هوه ش خانه لیزاده.
masnaw -
http://www.masnaw.blogfa.com/post-66.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. کاتێ بۆ یهکهم جار له تۆ ڕوانیم. جار به جار له تۆ ئهمڕوانی. بهڵکوو دیمهنێک جوان ببینم. بهڵام ههمووکات منداڵێکم ئهبینی. که به چاوی گریانهوه چاوهڕێ ئامێزی دایکی ئهکرد. ئێستاش که له تۆ ئهڕوانم. ههمووکات به هیوام که دیمهنێک جوان ببینم. بهڵام پێم وایه که پهنجهرهکهی من ههمووکات. تاریکی و ناحهزی و زڵمی تێدا دهبینرێ. ههمووکات کوڕێک و کچێک دهبینم. که له جێ ژوانهکهیان تیان ههڵ ئهدهن. به هیوای بینینی دیمهنی کوێستان له تۆ ئهڕوانم. زه رده په ڕ.
masnaw - مردن
http://www.masnaw.blogfa.com/post-53.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. ههموو زامهکانی لهشت کرد به دوو باڵ و ههڵ فڕیت. خۆتت گهیانده ئامێزی سهیوان و گوتت ئهنویت. ههموو دهنگهکانی دنیات کرد به فریاد و گۆرانیت گوت. دهنگت زریانی شهو بردی ونهگهیشت به مناداڵانی وڵات. تۆ روێشتیت و شاخان و دیمهنی وڵات بوون به فیدات. گشت دڵداران و مهلهکانی شهنگی سنه لهدوای بهرزی باڵات. له بیریان چوو شوێنی جێ ژوان و سهیرانی شار و وڵات. چهپکه گوڵیان بۆت هێناوی وکوو. برا بۆ سهر خاکت. من نامهوێ لهو پهڕی دنیادا زوو به زوو سهر بنێمهوه.
masnaw - شیعری ئازادی
http://www.masnaw.blogfa.com/post-67.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. یارمهتیمده ، تا زمانم به تۆ. سهدان شاعێری تینووی سهردهم بکات. شێعرهکانی پهشێو و بێکهس بکات. ڕۆحی سهدان شاعێری تینوو بکهم. که له جامی زوڵاڵی ڕووناکی قومێکیشیان نهخواردهوه. تا بتوانم باسی ههژار بکهم. که تینوهتی له ئامێزی منهماڵهی قهد نهشکا. که شاعێرانی کورد ههمیشه تینوون. نوشته شده در 2011/8/9. ساعت ۲۰:۵۶ بعد از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. هه ريمي دل شكاوان. گۆڵه باخ به هرامی. زه رده په ڕ.
masnaw -
http://www.masnaw.blogfa.com/post-72.aspx
چهن خۆشه مهسناو تا ماماتکهی ئاویهر ههر چهن که چهن ساڵه بێ دهنگی یارانه. بیچاره کسی که گرفتار عقل شد. خوشبخت آنکه کرخر آمد الاغ رفت. نوشته شده در 2012/7/26. ساعت ۱۱:۱۰ قبل از ظهر توسط karoo shajiee. دارسێو و کووچهی گومان. کاملیا دختری از ایران زمین. هه ريمي دل شكاوان. گۆڵه باخ به هرامی. مه هوه ش خانه لیزاده. دهروازهی پهیڤ و بزاڤی شێتی دێڕ. ژوان گه ی ئه ده ب. زه رده په ڕ. خوشبو ترین گل دنیا. من حوا.سیب خدمتتون هست؟
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
❤سوگند376❤(✿طنزوسرگرمی✿)
سوگند376 ( طنزوسرگرمی ). سلام خدمت بازدید کنندگان وب. امیدوارم لحظات خوشی رو تو این وب سپری کنید. با لبخند وارد شوید. هر چه میخواهد دل تنگت بگو. سوتی بازار خنده دارترین سوتی های روز. کیمیاگران جوان سمپاد نهاوند. ღ اتاق خواب ناز من ღ. آموزش ریاضی و رایانه (آقای جهانیان). دختری با اسانس لبخند. دخ تر ج نوبی. جهان به روایت شیمی. گاهی دلم برای خودم تنگ میشود. السلام علیک یا غریب الغربا. ஐ دختر گوگوووولی ஐ. واژه های خود خود خودم. ب ه عشقت بگو . *. اینجا همه چی درهمه! ت نهآ ر هگ ذ رڪوچ ه غ م. اینجا همه چی درهمه.
خرس مهربون
دیدی شباموقع خواب میشینی عکسای گوشیتونگاه میکنی اس ام اس هارومیخونی؟ بعضی هااین عادت رو دارن. دمر میخوابی یه ملافه میکشی روت چونه روبالش گوشیتم دستت عکسارو میبینی. تو روز زیاد برات جذابیت ندارن اما شبا دیدنشون خیلی میچسبه اس ام اس هارو میخونی.بررسی میکنی.تحلیل میکنی. اسمش رو میبینی قفل میشی روش! میخوای امتحان کنی.اما نمیتونی پیش خوت میگی smmخالی بدم؟ اگه بازم ببینمش رفتارش چه جوریه؟ اونم به فکر من هست؟ نکنهنکنه کسی داره میبوستش؟ تو بغلش الکی خودمو زدم به خواب شنیدم گفت.چی میشد جای تو عشقم بغلم بود! لعنت ...
عاشقانه
تو اگر در تپش ابر خدا را دیدی، همتی کن و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است. حقیر تر از آنند تا تورا. در خود جای دهند. در مقابل قلب مهربانت. چاره ای جز سکوت ندارد! تو احساسی هستی توصیف نا شدنی. عشقی را شعله ور کردی. که معنای خاموشی را نمی فهمد! امید را در دل نا امید من زنده کردی. کلمات را لایق توصیف تو ندانم! یکشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۰۴ ] [ ۱۲:۰ بعد از ظهر ] [ S0GAND ] . دیروز لا به لای. دنبال تو می گشتم. همه جا را گشتم. بین ردیف ها و قافیه ها. حتی داخل جیب حروف هارا هم گشتم. فکر کردم شاید پشت یکی از همین کلمات قایم شدی.
سوگند
را که برعکس کني . دهخدا را مي شناسي؟ لغت نامه اش را که باز کردم نوشته بود:. قشاع: دردي که آدم را از درمان مايوس ميکند! نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 21:2 توسط سوگندابراهیمی. شیشه ای می شکند یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟ یک نفر می گوید: شاید رفع بلاست،. دیگری می گوید: شیشه را باد شکست؟ دل من سخت شکست. هیچ کس هیچ نگفت. از خودم می پرسم: ا. رزش قلب من ازشیشه یک پنجره هم کمتر بود؟ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 23:42 توسط سوگندابراهیمی. آغاز همیشه شروعی است برای پایان و چه. خدایا ...
عشق من
تعطیل شد بای همگی. نوشته شده در جمعه بیستم بهمن 1391ساعت 17:47 توسط khodam.
درباره من
مریدی از استادش پرسید: عشق چست؟ استاد در جواب گفت:"به گندمزار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندمزار، به یاد داشته باش که نمیتوانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی! مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟ و مرید با حسرت جواب داد: "هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشههای پرپشتتر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشتترین، تا انتهای گندمزار رفتم.". استاد گفت: "عشق یعنی همین! مرید پرسید: پس ازدواج چیست؟ استاد گفت: "ازدواج هم یعنی همین! آنها در دست خود قاشق هایی با دسته ...
شبای تار....!
حاجی من دستمو گم کردم یکی زاپاس دارین؟ چشم ها وسايه ها. كوچه پس كوچه دل. تو بیمارستان که بودیم یه جانباز رو آوردن. موجی بود . 20 سال با این درد زندگی کرده بود. بستری که شد همسرش نشست کنارش و شروع کرد به گریه کردن. پرستار پرسید چی شده؟ با صورتی کبود و تنی رنجور پرسید :. نمیشه خودم تو خونه مراقبش باشم؟ پرستار گفت : باز حالش بد بشه کتکت بزنه چیکار میکنی؟ در حالیکه چشمش به همسرش بود جواب داد :. خوب منو بزنه بهتر از اینه که خودشو بزنه. شوهرمه . عشقمه . دوسش دارم . و باز گریه کرد. از پنجره به بیرون نگاه کردم.
پرچین راز
به چشم های آسمان اعتنا نکن . ستاره ها عادت دارند چشمک بزنند . قصه از پارت اولش. تورا كم داشت . عشق يخ زد و زمستان ماند. آخرش كلاغ هم به خانه ام نرسيد. فصل برداشت سيب ها . احساس ميكنم بيابانم. بيا با نم نم باران. نوشته شده در ساعت توسط سوگند. در امتداد جاده های خیس و نم گرفته. و بین سایه ها . نگاه ها و حرف ها . فقط مرا سوال می کنند . میان آفتاب و ماه. به یک چراغ سوخته دل سپرده ام . می خواهم درخت باشم تا موریانه ها آواره نباشند . نوشته شده در ساعت توسط سوگند. می نویسم از تو و این دل شکایت می کند. نوشته شده...
به یاد تنهاترین لحظه هایم
به یاد تنهاترین لحظه هایم. به نام او ، به یاد او ،به امید ظهور نوید او. شیرین ترین لحظه زندگیم. یک لحظه هایی توزندگی آدم پیش میاد که خیلی خاصه بخصوص تجربه های اول. من تا بحال دستم به ضریح نرسیده بود،خیلی دوست داشتم فقط یکبار دستم به ضریح برسه اما خوب همیشه اینقدر شلوغ بود و دست من پر وسیله که اصلن نمیشد و دیگه بیخیال این آرزوم شده بودم و فقط ضریح نگاه میکردم. برای بار دوم درخاستم رد نشد و یک خانومی دستم و کشید و رسوند به ضریح. هر در که زنم صاحب آن خانه ت و. هر جا که روم پرت و. دیر که جانانه ت و. یمعشر ال...
عشق بي انتها
زوج جوانی سوار بر موتور عاشقانه در دل شب می راندند. آنها یکدیگر را خیلی دوست داشتند. زن جوان: آروم تر برو. مرد جوان: نه. این طوری بهتره. زن جوان: خواهش می کنم آروم تر برو. مرد جوان: باشه ولی به شرطی که بگی دوستم داری. زن جوان: دوستت دارم حالا آروم برو. مرد جوان: این کلاه کاسکت رو از سرم بردار و بذار رو سرت. آخه نمی تونم خوب برونم اذیتم می کنه. فردای آن روز حادثه ای در روزنامه ثبت شد:. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد. چگونه به من محبت میکنی.
tanha
نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 12:0 توسط hani. دلم است که تنها مانده . دست هایم، دو تایند. نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 11:58 توسط hani. نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 11:36 توسط hani. نوشته شده در شنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 11:35 توسط hani. کنارم هستی و اما. کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هرلحظه. خودت میدونی عادت نیست فقط دوست داشتنه محضه. کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم. میگم وای چقدر سرده میام دستاتو میگیرم. محاله پیش من باشی برم سرگرم کاری شم.